دو خبر در خرداد ماه 1400 از رسانه ملی در باره آموزش کشور شنیدم که جالب توجه بود:
یکی از شورای عالی انقلاب فرهنگی بود که در آن سهم 60 درصدی نمرات تحصیلی داوطلبان کنکور را برای ورود به دانشگاه تصویب کرده بود. و دیگری از کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در باره نزدیکتر شدن حقوق معلمان به دانشگاهیان بود که باز نویدبخش بود.
در مورد خبر اولی باید گفت که کنکور اختاپوس چند سری است که مدتها است دولت و مجلس میخواهند با آن مبارزه کنند و نمیتوانند. پرسش این است که آیا این راه حل جوابگو است و میتواند مشکل کنکور را تا حدی حل کند یا برعکس برنامه کنکور به همه مقاطع تحصیلی و به ویژه در مدارس ابتدایی سرریز میشود. افزایش حقوق هم بدون توجه به کیفیت تدریس و تربیت معلمان مشکل گشا نیست. بحث در این مورد مجال دیگری می طلبد.
اما هر دو تصمیم احتمالاً حکایت از این دارد که مسئولان به اهمیت آموزش و پرورش و یکپارچه شدن آموزش توجه دارند و این طلیعه ای است برای طرح مسائلی که به این یکپارچگی کمک کند.
همانطور که قبلاً نوشته ام آموزش بستر است و نباید بخشی درکنار سایر وزارتخانه ها تلقی شود. همه نهادهای دیگر باید با آن مشارکت داشته باشند. هم از جهت کمک به ایجاد آموزشی پر بار و هم از جهت برآورد درخواست هدفمند سایر دستگاهها به نیازی که به دانش آموختگان و مهارت دیدگان مورد علاقه خود دارند. اما متأسفانه عده ای آموزش را در همة سطوح به صورت صنعت و تجارت در آورده اند و در این راه بخش خصوصی هم سنگ تمام گذاشته است که کنکور و مدارس و دانشگاههای غیر انتفاعی نمادی از آن است.
پیشنهاد:
در راستای پیشنهادهای قبلی خود در زمینه آموزش، به نظر می رسد طرح زیر راهگشا باشد:
آموزش و به ویژه آموزش و پرورش از سه جزء تشکیل شده است: دانستن (علم)، توانستن (مهارت) و دانستن و توانستن هر دو (علم با عمل).
آموزش پایه برای دانستن باید شامل موضوعاتی در باره سلامت، امنیت ، اخلاق و تمرکز بر کار و اخلاق کار، سبک زندگی فردی و اجتماعی، اقتصاد (درست مصرف کردن و عدم اسراف)، حقوق شهروندی (به معنای عام آن که شامل روستا هم بشود و نه اینکه روستا تحقیر و شهر نشینی عمده شود)، خلاقیت و ابتکار، و مانند آن باشد.
هر موضوعی که مطرح، یا کتابی که تألیف، یا تدریس میشود باید هدفمند با این برنامه باشد. مثلاً اگر تاریخ یا جغرافیا تدریس میشود نه صرفاً برای اطلاع، بلکه هدفمند است از این جهت که در راستای امنیت کشور است. یا اگر از علوم تغذیه بحث میشود در راستای تقویت سلامت و بهداشت است. یا اگر اخلاق تدریس میشود چون در بهبود زندگی فردی و اجتماعی اثرگذار است و ...
از آن پس آموزشها باید متناسب با علائق فردی دانش آموزان باشد. مثلاً اگر فردی به آموزش فضایی یا نظامی، یا هنری علاقمند شده است باید منابعی متناسب با علاقه او در اختیارش قرار گیرد.
در بحث توانستن به دو محور ذاتیات و اکتسابیات دانش آموزان باید توجه شود:
- توجه به ذاتیات
بسیاری از دانش آموزان به طور ذاتی، یا در سایة آموزش خانوادگی دارای ویژگیهایی هستند که باید مورد توجه جدی قرارگیرند و در پرونده هر دانش آموزی ثبت، و توسط معلمان تشویق و تقویت شوند. نمونه آن شهامت، شجاعت، صداقت، صراحت لهجه، خوشروئی، خوش خطی، نقاشی، خوش گفتاری، خوش صدایی، ادب، مدیریت و رهبری، چانه زنی، همدلی و کار جمعی کردن، سخنرانی، قصه گویی، مقاله نویسی، داشتن قدرت بدنی، حافظه و هوش قوی، سرعت عمل، نوآوری و مانند آن که اهم این مهارتها قابل احصا است.
- تمرکز بر اکتسابیات
بسیاری از توانمندیهای دانش آموزان اکتسابی است. کمک کردن به پدرو و مادر در همه امور، حتی سرپرستی از خانه یا خانه داری از اکتسابیات است. به کار و حرفه پدر یا مادر را توجه داشتن نه تنها باعث میشود شغل والدین سبک شمرده نشود بلکه روح تعاون در خانواده را تقویت میکند، موجب احترام به شغل پدر و مادر میشود و بچه ها را در جهت بهبود و رونق کار والدین سهیم میکند و ...،
توجه و تعقیب کردن حرفهها در منطقه، مثل کشاورزی، باغداری، مکانیکی، رانندگی، قالی بافی، خیاطی، و سایر صنایع دستی، حتی بقالی به عنوان مبنای کار بازرگانی اکتسابی است و میتوان برای آن نمره و امتیازی متناسب قایل شد.
کمک خواستن از صاحبان حِرَف در سطح روستا، بخش و شهر با رعایت ضوابط اخلاقی لازم برای کمک به آموزش و استفاده از بهترینها برای انتقال تجربهشان به دانش آموزان بسیار مهم است. برگزاری بعضی کلاسها در محیط باز به جای منحصر کردن آن به محیط در بستة کلاس در یادگیریها اثربخش است. تلقین این موضوع که کلاس بخشی از جامعه است و نه تافته جدا بافته، آموزش را مفید و عملیاتی میکند.
در شهرها این بحث حالت جدیتری به خود میگیرد. مراکز آموزشی با مراکز حرفه ای و صنعتی همکاری تنگاتنگ خواهند داشت.
در محیط دبیرستان این وضعیت تقویت میشود و نمره یا کارنامه دانستن و توانستن، باید پا به پای هم مورد توجه قرار میگیرد. اما بسیار اتفاق میافتد که دانش آموزی در مسائل نظری قویتر یا بر عکس در امور عملی سرآمدتر است. به طور مثال، فردی ممکن است در مسائل عملی چون هنر، صنعت، حرفههای موجود در سطح ششم ولی در امور نظری در سطح دوم و یا بر عکس آن باشد و این نه تنها نقص نیست بلکه امتیازی به حساب میآید. قطعاً معیارهای لازم برای اندازه گیری و ارزیابی تهیه می شود.
توجه به این مسائل دانش آموز را تشویق میکند که به امور عملی و مهارتهای اکتسابی توجه خاص بنماید و با هدایت معلمان با فرهنگ، کارآزموده و آموزش دیده رقابت سالمی در بین دانش آموزان به وجود آید.
از این طریق استعدادها سنجیده، و علائق معلوم میشود و چه بسا فرصتهایی برای رفتن به سوی حرفه مورد علاقه توسط دانش آموز با مشاوره خانه و مدرسه به وجود آید تا فرد بتواند در حرفه مورد علاقه خود رشد کند. شرط اصلی آن است که سیاست گذاری دولت و بخش خصوصی فرصتهای شغلی را به وجود آورده باشند.
توجه به آمایش موضوعی و منطقه ای و تبیین و تشریح درست نیازمندیهای کشور و منطقه به ویژه نیازهای بومی برای تعیین و تقویت مهارتها توسط مسئولان نقش آفرین است و میتواند در انتخاب رشته یا حرفه برای دانش آموزان مؤثر باشد.
در کنکور، در رشتههایی که رقابت وجود دارد سوابق تحصیلی اعم از آموزشی و مهارتی به تفصیل و نه بر اساس کارنامههای ساختگی مورد توجه قرار میگیرد. زیرا هر دانش آموزی همچنانکه کد ملی دارد کد آموزش و مهارتی خواهد داشت و همه فعالیتهای او ثبت و ضبط، و در طول دوران تحصیلی با اوست و از مدرسه به دانشگاه منتقل میشود.
در دانشگاهها هم دانستن و توانستن باید توأم باشد.
هر داوطلب ورود به دانشگاه باید حد نصابی از دو محور دانستن و توانستن را داشته باشد. چه بسا خود به جای رفتن به دانشگاه، رفتن به مراکز حرفه ای و صنعت را انتخاب کند. در رفتن به دانشگاه حق تقدم با همخوانی رشته با نیاز محل زندگی است.
در اینصورت دیگر کلاس کنکور منحصر در تست زدن و متمرکز بر حافظه محوری نخواهد بود. این مستلزم آن است که همه نهادهای دولتی و غیر دولتی با مراکز آموزشی هماهنگ و مرتبط باشند و ضمن کمک به آنها نیازمندیهای خود را هر ساله، یا در دورههای زمانی خاص اعلام کنند. دولت باید نسبت به اشتغال فعال و پایدار اهتمام کند و شغل معلمی و تربیت در همة سطوح ارج یابد.
اگر آموزش یکپارچه میخواهیم لازم است کارها و مشاغل هم به صورت یکپارچه دیده شود.
ارتباط صنعت (به معنای عام آن شامل بخش کشاورزی، بهداشت، علوم انسانی و خدمات) و دانشگاه باید به طور جدی دنبال شود.
در دانشگاهها نظر و عمل توأمان پیش می رود و استادان و صاحبان حرف و صنعت و خدمات تا جایی که میتوانند برای پرورش نیروهای کارآمد برای نیازهای از پیش تعریف شده کشور و نیز اعزام به سایر کشورها همکاری میکنند. آنجا که مباحث نظریِ صِرف ارجحیت پیدا میکند از بین متقاضیان دانشجو تأمین، و مراکز حمایت کننده از آنها پشتیبانی میکنند. در این صورت آموزش عالی دنبالة آموزش و پرورش به معنای واقعی خواهد بود.
به آموزش مجازی و دورکاری و آینده نگری در آموزش باید توجه خاص شود.
نظام پرداخت باید به گونه ای شود تا همچنانکه سوابق طولی آموزش در آن مؤثر است پیشرفتهای افقی و عرضی هم موجب امتیاز و ارزش مالی ومعنوی باشد.
وزیر آموزش شیخ الوزرا است و از نظر علمی و اجرایی باید سرآمد، دارای حق وتو، و فارغ از مسایل سیاسی باشد.
باید معلمان و استادان تنها به آموزش نظری بسنده نکنند و فعالانه خود در کارهای عملی شرکت، و موجبات تشویق به کسب مهارت را فراهم نمایند.
آموزش ابتدایی کلاً رایگان است و در دبیرستان و دانشگاه هزینه کارهای عملی به ویژه برای افراد کم درآمد وامی خواهد بود که به شرط رفتن بر سر کار تأدیه می شود.
سازمانهای تدوین کتب درسی در آموزش و پرورش و دانشگاهها باید تغییرات اساسی در راستای انجام این برنامه داشته باشند
آموزش معلمان نقش بی بدیلی دارد و مراکزی در ادارات آموزش و پرورش و دانشگاهها برای تمشیت امور ایجاد می شود. در این زمینه صدا وسیما می تواند کمک بسیار خوبی باشد.
مخاطب این برنامه خانوادهها، مدارس و دانشگاهها و سپس کل جامعه است.
تفصیل مطلب نیاز به زمان بیشتری دارد. چنانچه نگاه مورد پسند باشد برای آن ساختار تعریف میشود.