روزی با او در یک مجلسی در معرفی کتاب «زبان مادری» نوشته رئیس جمهور تاجیکستان(بخوانید نوشته جمعی از ادیبان نامعلوم) در یکی از فرعی های خیابان فرشته در خیابان ولی عصر تهران حضور داشتم؛

از سازمان های مرتبط و مسئولان با کبکبه و دبدبه با اتوموبیل های دولتی گران قیمت و اسکورت و راننده هم زیاد بودند، شادروان دعائی هم بود. بعد از پایان مراسم که هر کدام از مسئولان سوار کالسکه های درباری خود شدند، منهم پیاده روانه ایستگاه اتوبوس بی آر تی خط واحد شدم. شب بود.

در ایستگاه حجت الاسلام دعائی با همان سادگی و افتادگی آنجا نشسته بودند. سلام علیک کردیم و مشغول گفت و گو که اتوبوس بی آر تی تجریش - راه آهن آمد. سوار شدیم. در انتهای اتوبوس چند جای خالی بود با هم دو جای خالی کنار هم را اشغال کردیم. خیلی از مسافران به او ادای احترام کردند. شادروان با همه مسافران ته اتوبوس سلام و علیک و احوالپرسی کرد. گویا اغلب او را می شناختند و از اینکه در داخل اتوبوس از این گونه مسئولان اصلا ندیده بودند، تعجب آور بود.
یاد حکایتی در باره مرحوم بازرگان افتادم که می گفتند گویا هنگامی که در صحن مجلس حضور داشت، از جیب خود بلیت دو ریالی در آورد و گفت هر کی از این بلیتها داره نماینده مجلسه. نماینده که نباید با اسکورت و ماشین ضد گلوله به مجلس بره. نماینده باید در کنار مردم حضور داشته باشه.

دعایی مرد با اخلاق خدا پرست و انسان دوست بود. چند بار که در موسسه اطلاعت با او در جمع اعضای هیئت تحریریه ناهار مهمان او بودم، شخصیت والای این بزرگوار و منش انسانی و بی ادعای او مرا مجذوب وی کرد.
برای شناختن این گونه انسان ها فقط می توانی در کتابهایی تاریخی در باره صوفیان و بزرگان و عالمان و حکیمان و بزرگان جستجو کنید. ایشان نمونه زنده آن تاریخ بود. با عبایی ساده بر دوس و عمامه ای ساده و کم حجم، در عین حال پر از اخلاص. او همه این ویژگی های انسانی و شخصیت بی مانند را همراه با خود برد. روانش شاد.
نمی گویم «راهش پر رهرو» زیرا حتی یک نمونه هم نمی توانی یافت. آنچه می یافت نشود آنم آرزوست.

یادبود گروه نخبگان خبرآنلاین برای سید محمود دعایی

منبع: خبرآنلاین