بر این اساس به مناسبت فرا رسیدن دهم ماه مبارک رمضان، سالروز وفات جانسوز امالمؤمنین حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) سخنانی از حضرت آیت الله جوادی آملی در خصوص جایگاه ،نقش و مقام آن حضرت را تقدیم ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت میشود.
گاهی انسان کاری انجام میدهد که آن کار را خداوند نه تنها قبول میکند و به او پاداش میدهد، بلکه آن کار را به خودش اسناد میدهد، عمل خدیجه(سلام الله علیها) از این قبیل است [که] خداوند نه تنها کار این بانو را قبول کرد و به او پاداش حسن داد، بلکه کار او را به خود اسناد داد، فرمود: این کار من است در سورهٴ مبارکهٴ «ضحی» به رسول اکرم(علیه الآف التحیة و الکرم) فرمود: ﴿وَ وَجَدَکَ ضَالاً فَهَدَی ٭ وَ وَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَی﴾ یعنی تو را نیازمند یافت و بینیاز کرد.
گرچه در بعضی از روایات به استجابت دعا تفسیر شده است، یعنی دعای تو مستجاب شد، اما معنای ظاهر «اغناء» هم همچنان محفوظ است؛ یعنی تو نیازمند بودی و خدا تو را بی نیاز کرده است. بینیازی رسول اکرم[صلّی الله علیه و آله و سلّم] با مال حلال خدیجه(سلام الله علیها) بود. آن مال را که این بانوی طاهره در راه اسلام صرف کرده است، ذات اقدس الهی قبول کرد و به خود اسناد داد.
* طهارت بانوی اسلام
همانطوری که وجود گرامی رسول اکرم(علیه وعلی آله الآف التحیة والکرم) قبل از نزول اسلام و قرآن به امانت معروف بود، خدیجه(سلام الله علیها) هم قبل از اسلام به طهارت معروف بود، میگفتند «بانوی طاهره»، آن «طاهره» همتای این «امین» شد و این «امین» همسر آن «طاهره» شد و آن اموال در راه اسلام صرف شد و خدا این صرف را پذیرفت و به رسولش فرمود: ﴿وَ وَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَی﴾ یعنی تو را بینیاز کرد؛ یعنی مال خدیجه[سلام الله علیها] مال خداست [و] کار خدیجه[سلام الله علیها] مقبول الهی است.
* پذیرش عمل و پذیرش عامل
گاهی انسان مال حلال دارد و در راه خدا صرف میکند و خدا کار او را قبول میکند، عمل او را میپذیرد [و] وقتی عمل او را قبول کرد یا ده برابر پاداش میدهد یا هفتصد برابر یا 1400 برابر یا بیش از آن؛ چون ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ یا ﴿مَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِاْئَةُ حَبَّةٍ وَ اللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ وَ اللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ﴾ این در صورتی است که خدا، مال انسان را قبول بکند، عمل انسان را قبول بکند و به انسانی که عمل خوب کرد پاداش بدهد؛ چون ﴿إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ﴾ یک وقت بالاتر از این است؛ خدا نه تنها عمل انسان صالح را قبول میکند، بلکه خود او را میپذیرد.
حضرت مریم و حضرت خدیجه مقبول خدای سبحان
دربارهٴ مریم(سلام الله علیها) آمده است که ﴿فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً﴾ مریم[سلام الله علیها] را خدا قبول کرد، نه عمل مریم[سلام الله علیها] را. وقتی عمل مریم[سلام الله علیها] را قبول بکند به او پاداش خیر میدهد، وقتی خود مریم [سلام الله علیها] را قبول بکند او را مادر پیغمبر میکند. وقتی خدیجه(سلام الله علیها) را قبول بکند او را مادر سیدهٴ نساء عالمیان قرار میدهد. خیلی فرق است که خدا عمل کسی را قبول بکند یا این که، خود او را قبول بکند.
صَلاح در مقام ذات و در مقام فعل
اگر گوهر ذات کسی قبول شد او جزء «صالحین» است، نه جزء «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»، در قرآن بین کسانی که جزء «عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» هستند و بین کسانی که جزء «صالحین» هستند خیلی فرق است. آنهایی که کارهای خوب میکنند مؤمن متوسط هستند [و] آنکه گوهر ذاتش سالم است او جزء صالحین است. برخی در دنیا با اینکه جزء کسانی هستند که اعمال صالح دارند، ولی جزء صالحین نیستند [بلکه] در آخرت به صالحین ملحق میشوند: ﴿وَ إِنَّهُ فِی الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ﴾ اگر کسی گوهر ذاتش صالح شد از ذات او جز کار خیر چیزی نشئت نمیگیرد؛ بر خلاف کسی که جزء «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»است و ممکن است گاهی عمل صالح نکند یا ـ خدای ناکرده ـ بلغزد و گرفتار عمل طالح شود.
راه نیل به مقام صالحین
ما این راه را باید طی کنیم. موظفیم این راه را شناسایی کنیم و طی کنیم. این اختصاصی به آن وجود پاک نداشت و ندارد. بعضی از کارهاست که مخصوص انبیاست، مخصوص ائمه(علیهم الصلاة و علیهم السلام) است و دیگران توان آن را ندارند؛ ولی برخی از کارها مقدور دیگران هست. این راهها را دیگران هم میتوانند به نوبه خود طی میکنند، اما چگونه دیگران بشناسند و چگونه این راه را طی کنند؟ مسئله اینکه انسان کار خیر بکند، خیلی سخت نیست. احکام را انسان یاد میگیرد، تمرین میکند، اول واجبها را انجام میدهد، بعد توفیق انجام مستحب پیدا میکند. اول حرام را ترک میکند، بعد توفیق ترک مکروه نصیبش میشود و مانند آن؛ اما دربارهٴ کسانی که گوهر ذاتشان صالح باشد این نیاز به تدبّر بیشتری دارد. ذات ما همان جان ماست که بدن ما ابزار دست اوست. خداوند راه رسیدن به این مقامِ صالحین را ـ که گوهر ذات انسان صالح بشود ـ در قرآن مشخص کرده است و روایات آن را باز کرده [است].
گناه، عامل مهر شدن قلب
در قرآن کریم فرمود: گناه این قلب را میبندد [و] نمیگذارد این دل باز بشود وقتی دل باز نشد معارف الهی در دل نفوذ ندارد. وقتی در دل نفوذ نداشت این قلب، قلب انسانی نیست. همان بیان نورانی امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نهج البلاغه است که فرمود: «فالصُورة صورةُ إنسان و القلبُ قَلبُ حَیوان ... و ذلک مَیت الأحیاء» گناه در قلب را میبندد [و] وقتی قلب بسته شد انسان راه تعقل قرآنی را از دست میدهد [و] دیگر معانی قرآن، معارف قرآن در این دل نفوذ پیدا نمیکند؛ چه اینکه فرمود: ﴿أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾ ؛ اینها چرا درباره قرآن تدبر نمیکنند؟ سرّ تدبر نکردن آن است که، قلب اینها قفل است [و] وقتی قلب بسته بود این الفاظ را انسان میشنود، ولی معانیش در دل نفوذ نمیکند. گناه، قُفل قلب است، دل را واقعاً میبندد.
پرهیز از گناه قدم اولِ طریق و صَلاح
اولین قدم این است که انسان از گناه بپرهیزد، مخصوصاً ماه مبارک رمضان فرصت مناسبی است که انسان به مهمانی خدا دعوت شده است. این گناه باعث میشود که انسان پشتش خم بشود و انسان را بدهکار بکند و انسان بدهکار باید در رهن و گرو باشد که در خطبه شعبانیه آمده است که «أیها الناس إن أنفسکُم مَرهونةً بأعمالکُم ففکوها بإستغفارکم وظهورکم ثقیلة من أوزارکم» فرمود: مردم! پشت شما از گناه خمیده است [و] خود شما در رهن و گروِ گناهید کسی که گناه کرد بدهکار است [و] کسی که بدهکار است باید رهن بدهد و رهن و گرو در مسائل اعتقادی آن است که خود انسان را گرو میگیرد، خود انسان از آزادی میافتد [و] وقتی خود انسان در گرو بود توان کاری ندارد [و] وقتی انسان بسته بود، آزاد نبود در اختیار شیطان است، نه در اختیار رحمان و سایر مسائلی که بر این امر مترتب است ماه مبارک رمضان فرصت خوبی است که انسان این قُفلهای قلب را باز کند
مرحلهٴ دوم: یاد خدا
مرحلهٴ دوم؛ وقتی قفل قلب باز شد؛ یعنی انسان آلوده نبود [و] به این فکر است که «ذکرالله» را در قلب خود جا بدهد که «خیرالمجالس» همین است. نام خدا، احکام خدا، معارف الهی، اسمای حُسنا، صفات خدا و دین خدا در قلب راه پیدا کند این مرحله دوم وقتی در قلب راه پیدا کرد انسان معتقد میشود، متخلّق میشود، عمل میکند [و] وقتی عمل کرد و متخلّق شد و معتقد بود، ثمر میدهد. اعتقاد پیدا کردن، تخلّق یافتن و عمل کردن، این شجره طوبا را غَرس میکند، آبیاری میکند، برومند میکند، مثمر میکند.
حکمت، ثمره شجره طوبای اخلاص
حالا ثمر این شجرهٴ طوبا چیست؟ همان است که در روایات ما آمده است که «مَن أخلَصَ للهِ أربَعینَ صباحاً ظَهرت یَنابیعُ الحِکمةُ مِن قَلبِه عَلی لِسانه» ؛ چشمههای حکمت از قلب او، بر زبان او، بر قلم او جاری میشود؛ آنگاه یک عالم ربانی خواهد شد که هرچه میگوید حکمت است [و] یک عالم ربانی خواهد شد که هر چه مینویسد حکمت است که چشمههای حکمت از قلب او بر زبان او و از قلب او بر قلم او جاری میشود. اینکه میبینید ما بسیاری از بزرگانی داریم که خیلی از مطالب نو آوردند که دیگران نگفتند، سرّش آن است که آنها شجرهٴ طوبایی در قلب خود غَرس کردند و این معانی را ذات اقدس الهی به آنها افاضه کرده است. سرّ نوآوری و ابتکار بزرگان علمی و دینی همین است که «ظَهرت یَنابیعُ الحِکمةُ مِن قَلبِه عَلی لِسانه»
خلاصه و نتیجه بحث
بنابراین آنچه که مطرح شد سه اصل کلی قرآنی است: اصل اول آن است که، گناه واقعاً قلب را میبندد؛ یعنی یک انسان تبهکار توفیق شنیدن نام حق، یاد حق، درک قرآن، معارف قرآن، معانی اسمای الهی را ندارد؛ چون دل بسته است. توبه، طهارت و کلیدی است که این قفل را باز میکند.
وقتی قلب باز شد [و] انسان شرح صدر پیدا کرد، آنگاه معانی قرآن، رهآورد وحی در دل ظهور و حضور پیدا میکند. عقاید خوب، اخلاق خوب، عمل خوب، در این دل حضور و ظهور دارد [که] این میشود شجرهٴ طوبا [و] وقتی درخت طوبا در دل غَرس شد این درخت سر برمیآورد و میوه میدهد؛ میوه او همان مطلب سوم است که فرمود: اگر کسی با اخلاص بود «ظَهرت یَنابیعُ الحِکمةُ مِن قَلبِه عَلی لِسانه» ؛ چشمههای جوشانِ حکمت از دل او بر زبان او یا بر قلم او جاری میشود. حرفی که میزند دلها را روشن میکند؛ کتابی که مینویسد دلها را روشن میکند. حرف او تازه است، گفتار او تازه است، نوشتار او تازه است؛ چه اینکه رفتار او مخلصانه بود. این سه کار، طوری است که انسان را در درجهٴ اول جزو کسانی قرار میدهد که «عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» میشود و خدا عمل او را قبول میکند. اگر این کارها برای انسان ملکه شد، انسان سالک را به جایی میرساند که گوهر ذات او را خدا قبول میکند، جزء صالحین میشود، خودش شجره طوبا خواهد شد که ﴿أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِی السَّماءِ﴾ .
درخت ممنوع در تفسیر امام رضا (ع)
از وجود مبارک امام رضا(سلام الله علیه) سؤال کردند که دربارهٴ درخت بهشت که وجود مبارک آدم و حوا(علیهما آلاف التحیة و الثناء) نباید از آن میخوردند روایات مختلف است، آیا او گندم بود، انگور بود، خرما بود، چه درختی بود؟ فرمود: درخت بهشت، نظیر درخت دنیا نیست [بلکه] درخت بهشت، هر درختی هر میوهای که شما بخواهید میدهد اینطور نیست که درخت بهشت اگر درخت انگور بود دیگر خرما ندهد [بلکه] درخت بهشت، شجرهایاست که هر چه بهشتی بخواهد میدهد.
ـ آثار وجودی درخت طوبای صالحین
آنگاه در ذیل این آیهٴ ﴿تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا﴾ بعضی از مفسرین بزرگوار ما نقل کردند: یک مؤمنِ جامعِ علوم میوههای گوناگون میدهد شما میوههای علومِ نقلی و عقلی را از بعضی از بزرگان سراغ دارید. وجودش یک شجرهٴ طوبایی شده است که ﴿تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا﴾ «اُکُل» یعنی خوراکی، نه خوردن. «اَکل» یعنی خوردن و «اُکُل» یعنی خوراکی. به میوه میگویند «اُکُل» این شجرهٴ طوبا «اُکُل» خود؛ یعنی میوه خود، خوراکی خود را دائماً میدهد؛ آنگاه چنین انسانی که جزء صالحین است و از «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» بالاتر است، این شخص خود شجرهٴ طوبا میشود و همین شخص را ذات اقدس الهی قبول میکند؛ نه تنها عمل او را قبول میکند، بلکه گوهر ذات او را قبول میکند [و] وقتی گوهر ذات او را قبول کرد؛ نظیر مریم(سلام الله علیها) آنگاه که ﴿فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَهَا نَبَاتاً حَسَناً﴾ کار او را به خود اسناد میدهد. میبینید کارخدیجه(سلام الله علیها)را خدا به خود اسناد داد، فرمود: ﴿وَ وَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَی﴾ تو را بینیاز کرده است؛ یعنی آنچه را که خدیجه طاهره[سلام الله علیها] انجام داده است کار ما بود و اگر به مریم(علیها آلاف التحیة و الثناء) عیسی مسیح[سلام الله علیه] داده است به این طاهره، سیّدهٴ نساء عالمیان داده است که عیسای مسیح(سلام الله علیه) به فرزند او در زمان ظهورش اقتدا میکند [که] این مقام والای حضرت بقیة الله است.
/6262