بر اساس گزارشها 30 درصد از دختران در پنج استان بزرگ در خانههای مجردی زندگی میکنند. سوالی که در این زمینه پیش میآید این است که چرا شاهد شیوع این روند هستیم و به کجا خواهیم رسید؟
در بررسی زندگی مجردی دختران باید به این نکته توجه داشت که این قضیه خود معلولی از علتهاست. یکی از مهمترین علتهایی که در این زمینه میتوان مورد توجه قرار داد این است که سالهاست تبلیغهایی که صورت میگیرد روی ساختن خانههای کوچک است و تمام خانههای مهر و سایر ساختمانهایی که توسط دولت و نهادهای دولتی ساخته میشود 60 - 50 متری هستند. شهرداری نیز به ساختمانهایی که زیر 60 - 50 متر ساخته شوند مالیاتهای کمتری اختصاص میداد. از این رو میتوان نقش سیاست و برنامهریزی دولتی را در زندگی مردم در خانههای کوچک مشاهده کرد.
اما این قضیه تبعاتی هم دارد. یکی از تبعاتی که چنین سیاستهای دولتی در پی داشته این است که فضا برای زندگی افراد کم است و علاوه بر این که روی میزان زاد و ولد تاثیرگذار بوده است، روی میزان حضور افراد در خانه و تعاملاتشان با بقیه نیز اثرگذار است. در این خانهها فضا کافی نیست و افراد نمیتوانند آزادانه و آنطور که دلشان میخواهد به فعالیتهای خود بپردازند. از این رو، به محض دست یافتن به یک شغل که بتوانند درآمدی داشته باشند و اجارهخانه را بپردازند، سریعا دست به کار شده و به سراغ زندگی مجردی میروند یا با چند نفر از دوستانشان شریک شده و خانهای را برای زندگی به دور از خانواده انتخاب میکنند. میتوان منتظر بود که این روند در آیندهای نه چندان دور به سنهای پایینتر سرایت کند و میتوان گفت در 15 سال آینده، فرزندان خانوادهها از 15 سالگی به زندگی مجردی در خانههای جداگانه رو خواهند آورد و 60 درصد افراد در خانههای مجردی زندگی خواهند کرد.
اما نمیتوان تنها به معایب چنین زندگیهایی نگاه کرد. از مزایای چنین زندگیهایی این است که از چند جهت باعث میشود طلاقها کاهش پیدا کنند. یکی از دلایلی که این روش زندگی سبب کاهش طلاق میشود این است که افراد وابستگیهای خانوادگی را نداشته و سالها به تنهایی و با اتکا به توانایی خود با انواع مسائل و مشکلات دست و پنجه نرم کرده و راه و روش امرار معاش و زندگی کردن را یاد گرفته و تجربیات زیادی به دست آوردهاند. دلیل دیگری که میتوان به آن اشاره کرد این است که ازدواجها به اختیار صورت می گیرد و از همین رو شاهد کم شدن آمار طلاق خواهیم بود. وقتی افراد چنین زندگی را داشته باشند دیگر فقط به دلیل فشار خانواده و یا فرار از محیط خانوادگی به ازدواج کردن روی نخواهند آورد و فقط وقتی تمام جوانب را در نظر گرفته و با کمال میل حاضر به ازدواج باشند شروع به زندگی مشترک خواهند کرد. به این ترتیب، ازدواجها با شناخت و از روی میل صورت گرفته و شاهد اتفاق افتادن طلاقهای کمتر و آسیبهایی که پس از آن وجود دارد خواهیم بود.
باوجود این که این انتقاد وجود دارد که با رواج این شیوه زندگی آمار ازدواج نیز کاهش پیدا خواهد کرد و حدود 70 درصد دخترانی که زندگی مجردی دارند هرگز ازدواج نخواهند کرد، اما از سوی دیگر آمار طلاق نیز کاهش پیدا خواهد کرد که این خود نکته مثبتی است.
اما با تمام اینها باید گفت هنوز چنین قضیهای خیلی در خانوادههای ایرانی جا نیفتاده است و همانطور که برای خانوادهها انواع نگرانیها را در پی دارد، برای خود این جوانان نیز ممکن است انواع مخاطرات و تهدیدهای روحی، جسمی و اجتماعی را به دنبال داشته باشد.