سالها پیش یکسری یادداشت در همین سایت خبری در خصوص اینکه چه چیزی یک کشور را نابود می کند بعنوان هشدار معلمانه و دلسوزانه با اطمینان زیاد براساس مشاهدات خودم از مدرسه و دانشگاه نوشتم. 

امروز ناگهان در لابلای خبرها، خبر زیر را مشاهده کردم ! عینا :

میانگین تعجب‌آمیز نمرات امتحان نهایی/ ۸.۷۵ میانگین نمره رشته انسانی!

تحلیل نتایج امتحانات نهایی نشان می‌دهد که نمرات دانش‌آموزان در بازه زمانی ۴ ساله یعنی از سال ۹۸ تا ۱۴۰۲ با اُفت همراه است.

میانگین کشوری نمرات دانش‌آموزان در امتحانات نهایی خرداد ۱۴۰۲ در رشته تجربی ۱۱.۲۳، در رشته ریاضی ۱۰.۷۹ و در رشته انسانی ۸.۷۵ بوده است.

همچنین فقط یک دانش‌آموز پسر رشته تجربی در کشور موفق به کسب معدل ۲۰ شد./اقتصاد آنلاین

فکر کنم اولین یادداشت خبری منتشر شده نگارنده در این خصوص، اوایل سال ١٣٩٦ بود بشرح زیر:

https://www.khabaronline.ir/news/683116/  چه-چیزی-یک-کشور-را-نابود-می-کند
البته بارها در سخنرانی ها و سمینارها شاید ده ها سال پیشتر از این یادداشت در هر فرصتی که دست می داد نسبت به این موضوع هشدار داده و هنوز هم می دهم. بر ما معلمان و اساتید دانشگاه با ورودی های جدید کاملا مشخص بود که چه اتفاقی در آموزش زیر دستی در حال رخ دادن است. تخمین شرایط امروز و حتی خیلی بدتر آینده اصلا کار دشواری نبود و نیست، لذا مکرر هشدار دادم ولی گویی انگار نه انگار:

حقیقت را بگویم، شرایط آموزش عالی از آموزش و پرورش هم بدتر هست ! دانشجویان ورودی دارای ناتوانی های عمیق در درک مسائل اولیه که معلوم نیست چطور دوره دبیرستان را طی و وارد دانشگاه شده اند ؟ بدتر از همه بی انگیزگی و بنظر می رسد که فقط با زور والدین برای گرفتن مدرکی به هر طریقی شده هستند و سعی ایی می کنند. آنقدر شرایط بد شده است که حاشیه هایی که قبلا ذکرش مثل "استاد در خدمتیم" تبو بود ولی حالا خیلی متداول و رایج شده است حتی پیشنهادهای وقیحانه بزرگتر !

اثبات مشکلات این نوع آموزش و پرورش و این نوع آموزش عالی، نتایج و آمار های فوق الذکر که در خبر رسمی توسط دولت محترم ارائه شده است می باشد ! شاید حالا دغدغه ده ها سال پیش من،اکنون کمی بهتر دیده شود !؟

آموزش و پرورش پولی، دانشگاه پولی، نرسیدن به حقوق معلمان و اساتید، تولید انبوده مدارک دکتری که والله برخی سواد لیسانس را هم ندارند شاید حتی دیپلم (گول تعداد را نباید خورد، کمیت که ملاک نیست، کیفیت مهم است)، بکار گیری این افراد در تصمیمگیری های مهم، انتخاب ریس های بی کفایت در دانشگاه ها، پژوهشگاه های کشور و مدارس ابتدایی و متوسطه، بکار گیری معلم ناتوان و کم تجربه و ناآشنا به تدریس و استاد گلابی (اصطلاح متدوال بی سوادی) و ... همه و همه که به بزرگترین بحران ایران در حال حاضر بنظر این معلم که تازه در آینده خیلی بدتر هم خواهد شد منجر گشته است. شاهد بارز این دلتنگی نگارنده، نوشته های دو دهه اخیر او و نمرات امتحانات نهایی سالهای فعلی می باشد !

سالها شعار مرگ بر این و آن دادیم که در فلسفه و باطن درست بود اما آنها با نفرات خودی (تمامی هیت های موسس و امنا و ریسه مدارس و دانشگاههای غیر انتفایی کشور مسئولان عالی رتبه در آموزش و پرورش و وزارت علوم می باشند !!! ) ضربه به مهمترین رکن و اصل خویش و کشور خویش زدیم. اینرا هم باید عرض کنم شاید دانسته و شاید هم ندانسته و از روی نیت خدمت ولی در هر حال نتیجه قابل تغییر نیست.

آنچه بر ما بود نوشتیم و گفتیم و ده ها سال تذکر و هشدار داده و گاها مذمت هم شدیم ! اما برنامه ریزان اگر آنی بیشتر درنگ کنند کار تمام است، نمی دانم هنوز امیدی هست یا نه ! حقیقتا مطمئن نیستنم.


* استاد نمونه کشور