به گزارش خبرآنلاین، دوکتاب «تخم مرغ در مه» و « صفحه آخر»(جلد اول) سید علی میرفتاح و علی معزی را به فرهنگسرای ملل کشاند تا در جلسه نقد این دو کتاب حاضر شوند و در مورد ویژگیهای این آثار صحبت کنند.
جلسه با تاخیر شروع شد، اما راس ساعت مقرر پایان یافت. میرفتاح که هم شروع کننده جلسه بود و هم پایان دهنده آن حرفهایش را با اشاره به سابقه رفاقت خودش و علی معزی با شهرام شکیبا شروع کرد و گفت:« ما که به عنوان منتقد در این جلسه حاضریم، دوست شکیبا هستیم و این کار ما را سخت میکند.»
این طنز نویس و روزنامه نگار به دلخوری رفقایش از دست نقدهایی که او بر آثارشان داشته اشاره کرد و گفت:«اما با روحیهای که از شهرام شکیبا سراغ دارم، بعید میدانم که او از نقدهای ما ناراحت شود.»
نوبت که به شکیبا رسید، اول رفت سراغ آغاز طنز نویساش در مطبوعات«اولین طنز من در نشریهای منتشر شد که میرفتاح سردبیر آن بود.» اشاره شهرام شکیبا به هفته نامه «مهر» بود که از سوی حوزه هنری و با سردبیری سید علی میرفتاح منتشر میشد.
شکیبا بعد به سراغ رسانهای آمد که حالا میزبان طنزهای اوست؛«الان هم در سایت خبرآنلاین طنزهایم را منتشر میکنم که مدیر مسئول آن علیرضا معزیاست.»
دو کتابی هم که در این نشست موضوع نقد وبررسی بود، بی ارتباط باگروه رسانهای خبر نبود؛ «دو تخم مرغ در مه» در برگیرنده طنزهای سینمایی شکیباست که برای خبر نوشته و «صفحه آخر» شامل طنزهای روز این شاعر و نویسنده است که به صورت روزانه در صفحه آخر روزنامه خبر منتشر شدهاست.
علیرضا معزی مدیر مسئول خبر، اما حرفهایش را با آسیب شناسی فضای فعلی مطبوعات در حوزه ستون نویس و جدی نگرفتن این مهم در کار رسانهای آغاز کرد.
او گفت که «متاسفانه در رسانههای ما نه ستوننویسی جدی گرفته میشود و نه ستون نویس به معنای واقعی کلمه تربیت میشود. این در حالیست که درسایر نقاط جهان ستون نویسها اهمیت و جایگاه خاصی دارند.»
او یکی از آسیبهای نبود ستون نویس جدی در رسانههای ایران را رواج پدیدهای به اسم یادداشتهای شفاهی دانست و ادامه داد:«وقتی ستون نویس حرفهای نداشته باشیم، در مواجهه با رویدادهای مختلف مجبوریم به سراغ کارشناسان حوزههای مختلف برویم و گفت و گویی را که باآنها انجام دادهایم به صورت یادداشت شفاهی منتشر کنیم. این یادداشت درست است که حاوی تحلیل یک کارشناس از یک اتفاق است، اما به هیچ وجه نه ادبیات او را دارد و نه نوشته اوست.»
معزی با اشاره به اینکه در رسانههای ایران کمتر شاهد کشف حوزههای جدید و تکیه بر نوآوریها هستیم، ادامه داد:« خروجی رسانههای ایران تنها به خاطر رنگ و بوی سیاسی و متفاوتی که دارند با هم فرق میکند و ما کمتر شاهد نوآوری و ایدههای خلاقه در این حوزه هستیم.»
او پس از این به سراغ جایگاه طنز و کاریکاتور در رسانهها رفت و تلقی حاکم بر این حوزه را نقد کرد؛« متاسفانه نگاه خیلیها به طنز مطبوعاتی در حد این است که در کنار کار جدی که صورت میگیرد، نیاز به کار غیر جدی و سرگرم کننده هم وجود دارد، در حالی که طنز نویسی اصولا یک کار جدیاست.»
آفت اصلی
میرفتاح در ادامه این نشست به سراغ کار شکیبا رفت و اول محاسن آن را برشمرد و بعد معایبش را .
میرفتاح در ادامه این نشست به سراغ کار شکیبا رفت و اول محاسن آن را برشمرد و بعد معایبش را .
او گفت که «متاسفانه مشکل جدی که در عرصه طنز وجود دارد این است که تعریف طنز مشخص نیست. خوشبختانه من با شناختی که از شکیبا دارم و صحبتهایی که با هم کردهایم میدانم که تعریف ما از طنز مشابه هم است.»
او ادامه داد:«این مساله در حوزههای دیگر هم نمود دارد و بزرگان، مسئولان و غیره برداشتهای متفاوتی درباره طنز دارند.»
به گفته این طنزپرداز و روزنامهنگار، «در طنزنویسی قرار است یکسری اتفاقات به زبان ملیح و بدون رنجاندن کسی بیان شود و به تلطیف فضای عمومی جامعه هم کمک کند.»
میرفتاح به سنت طنز نویسی در ایران و فرهیختگانی که در گذشته با زبان لطیف ابداعی خود حاکمان را نقد میکردهاند اشاره کرد و گفت:« البته بسیاری از طنزپردازها در این زمینه با من هم عقیده نیستند و معتقدند که طنز باید بیپروا باشد.»
او البته معتقد بود که در طنز ما خط قرمز نداریم و وجود چنین چیزی ناشی از ضعفهای ماست؛«من به عنوان طنزپرداز زمانی که میبینیم مسئولان گوش شنوا ندارند و کار خودشان را میکنند، با زبان طنز ضعفها و مشکلات را بیان میکنم.»
میرفتاح یکی از هنرهای شکیبا و محاسنش را در این دانست که او توانسته خیلی از مسئولان را نقد کند و آنها ناراحت نشوند.
در عین حال او معتقد بود که در بعضی از جاها طنز شکیبا به مسخره کردن افراد میانجامد؛« این به نظر من درست نیست، چون ما حق مسخره کردن کسی را نداریم، خصوصا وقتی در یک رسانه عمومی داریم مینویسیم.»
شکیبا هم در پاسخ به انتقادهای میرفتاح گفت: « قبول دارم من در مواجهه با برخی از موضوعات بیش از حد عصبانی میشوم و این عصبانیت هم گاهی در نوشتههایم تاثیر میگذارد. اما خودم از این که در چنین دامی بیافتم بدم میآید.»
شکیبا به دورههای دیگر طنز نویسیاش و درسی که گرفته اشاره کرد:«در دورههای دیگر طنز نویسیام تند مینوشتم و فکر میکردم باید تند بنویسم، اما آشنایی با ابوالفضل زرویی به من یاد داد، آرامش موقع نوشتن، درنقد تاثیرگذار است.»
علیرضا معزی هم در ادامه این نشست با اشاره به این موضوع که طنز در عین گزندگی و هشدار به اشخاص، نباید به معنای مسخره کردن باشد، گفت: «خوشبختانه شهرام در طول همکاری با ما، با عقل خود نوشت نه با دل و احساسش.»
مدیر مسئول خبر افزود:«در مورد طنزهای شهرام بارها با هم صحبت کردهایم و گاهی شهرام از دست من هم عصبانی شدهاست، اما چون بنای ما انجام کار حرفهای بوده با هم کنار آمدهایم و توانستهایم همکاریمان را ادامه دهیم، ضمن این که نتیجه کار را هم دیدهایم و راضی کننده بودهاست.»
میرفتاح در پایان این نشست، کتاب «صفحه آخر» را یک داکیومنت خوب برای روایت وقایع بعد از سال 88 دانست و گفت: «خیلی از اشتباهات و ضعفهای روزمره در کار طنز نیسی برای مطوبعات به صورت روزانه ممکن است در زمان انتشار دیده نشوند و یا در نهایت یک روز بعد فراموش شوند، اما وقتی قرار است این نوشتهها در قالب کتاب مکتوب شوند دیگر ماجرا فرق میکند.»
او ادامه داد:«من با اینکه شکیبا همه آثار خود را در یک کتاب جمعآوری کند و دست به گزینش نزند، موافق نیستم و معتقدم برخی از اثار را میشد انتخاب نکرد چون صعیف هستند و از سطح کار شهرام پایینترند.»
او از طراحی جلد این کتابها که از سوی انتشارات نیستان منتشر شده انتقاد کرد و گفت: « با توجه به احترامی که برای کار گرافیست این کتابها آقای ادیبی قائلم اما طرح جلد این دو کتاب را اصلا نمیپسندم و به نظرم خوب نیستند.»
او در پایان این دو کتاب را با هم مقایسه کرد و گفت که «کتاب «دو تخم مرغ در مه» از کتاب «صفحه آخر» قویتر است، شکیبا توانسته در این کتاب با تسلط بر فرهنگ فیلمسازی با فیلمسازها شوخیهای بسیار خوبی انجام دهد. از ادبیات خود آنها و المانهای سینمایی کارشان به خوبی استفاده کرده و ضمن این که نشان داده مدیوم فیلمنامه نویسی را هم خوب میشناسد.»
5757