تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۹۰ - ۱۸:۱۶

سید‌عبد‌الجواد موسوی

موقع تقسیم اگر یک تخته از ما کم نمی‌شد
روزگار ما چنین آشفته و درهم نمی‌شد

 

هدیه آوردی برایم چایی خوش رنگِ زنجان
یک - دو ساعت توی قوری بود اما دم نمی‌شد

 

هی مگو دم می‌کشد تا لحظه‌ای دیگر عزیزم!
تا قیامت توی قوری چای زنجان دم نمی‌شد

 

میوه شلغم اگر خاصیتی می‌داشت بی‌شک
بین صد‌ها میوه نام مضحکش شلغم نمی‌شد

 

حیف شد پی‌نوکیو موجود خوبی بود اما
کاش تا پایان عمرش چوب بود آدم نمی‌شد

 

عده‌ای در خواب هم، بم را نمی‌دیدند هرگز
گر به لطفِ حضرت حق زلزله در بم نمی‌شد

 

پاچه او را نمی‌خواراند یک تن تا قیامت
گر به نزد عده‌ای از پاچه‌خواران خم نمی‌شد

 

دزد این سامان اگر قانع به حق خویش بودی
مطمئناً از خزانه یک قران هم کم نمی‌شد

 

یک نفر خواننده چپ کوک در هنگام اجرا
تا نمی‌خوردی سه حب شیره صدایش بم نمی‌شد

 

 تخم بادمجان، شلیل و موز و کیوی برنیارد
هرکه غیر از زال عمراً بچه‌اش رستم نمی‌شد

 

مرد طی می‌کرد عمرش را به مستی و جوانی

گر خرِ گیسوی مشکین خم‌ اندر خم نمی‌شد
*
وَه چه بشکوه است باغِ سرزمین باستانی
وَه اگر باغش گرفتار خزان و سم نمی‌شد
 

 

منبع: همشهری

برچسب‌ها