در سه دهه اخیر اقتصاد جهانی بازیگر قهاری را در عرصههای مختلف نظارهگر بوده است. چین بازیگری که با رشد خیرهکننده اقتصاد خود و با استفاده از برنامهها و تدابیر متعالی و پیش رو توانسته روز به روز تأثیرگذاری خود در معادلات جهانی را افزایش دهد و توجه سیاستگزاران و برنامهریزان را به این نکته مهم جلب كند که دیگر بدون محاسبه وزن سنگین چین در هیچ معادلهای نمیتوان به هدف غایی و مناسب رسید.
در این روند سی ساله چندین چهره از این بازیگر خبره مورد توجه جهانیان قرار گرفته است. در این نوشته تلاش میشود بطور مختصر و مفید این ویژگیها مورد بررسی قرار گیرد:
چهره اول: چین، بازار کار ارزان قیمت با نیروی کار در اختیار
از همان روزهای اول که سیاست درهای باز در چین اتخاذ شد و سیاستمداران وقت چین چراغ سبز به سرمایهگذاران خارجی به ویژه سرمايهگذاران ثروتمند مقیم خارج نشان دادند، موج عظیمی از سرمایه، فن آوری، دانش مدیریت و کارآفرینی از سوی خارج از مرزهای چین به سوی این کشور روانه شد، به این امید که با بهرهگیری از زیر ساختهای موجود در جامعه اقتصادی چین - نیروی کار کارآزموده، سختکوش و ارزان قیمت- میتواند تولیداتي با مزیت اقتصادی و قابل عرضه در بازارهای موجود ارائه كند.
از این رو در سی سال گذشته بالغ بر هشتصد و پنجاه میلیارد دلار جذب سرمایه خارجی صورت گرفت و مهمترین ویژگی اقتصاد چین که نیروی کار فراوان و ارزان بود مورد بهرهبرداری سرمایهگذاران داخلی و خارجی قرار گرفت.
چهره دوم: چین، بازار عظیم برای محصولات تولیدی
پس از حضور بنگاههای اقتصادی غربی و کشورهای همسایه چین، در سرزمین اژدها به منظور بهرهگیری از نیروی کار فراوان و ارزان این کشور، به تدریج فضای فرهنگی حاکم بر اقتصاد چین نیز تغییر كرد و چینیهای صرفه جو و پساندازکننده به تدریج به جستجوی نیازهای جدید و در حال رشد خود بودند و فرهنگ مصرف گرایی، شالوده اصلی فرهنگ سنتی چین را که باور مصرف کم و پس انداز زیاد را نهادینه ساخته بود مورد تهاجم خود قرار داد.
از این پس بنگاههای تولیدی در چین نه تنها در جستجوی بازارهای صادراتی بودند بلکه با مطالعه عمیق در سلایق و علایق مصرفکنندگان داخلی چین و براساس نیازمندیهای واقعی آنان، خطوط تولید را توسعه و گسترش میدادند و اینک بازار محلی چین با جمعیتی بالغ بر یک میلیارد و سیصد میلیون نفر جمعیت مصرفکننده مطمح نظر کلیه سرمایهگذاران داخلی و خارجی بود. از این رو چین چهره دوم خود را نیز به جهانیان نشان داد و موجب شد که مارکهای معروف تجاری گوی سبقت را براي حضور در اين بازار از ديگري بربايند.
کارشناسان هم اینک معتقدند که چین یک سوم بازار کالای لوکس دنیا را شامل میشود و به عنوان یکی از اهداف بزرگ صادراتی برای هرگونه کالای تجملاتی قلمداد میشود.
چهره سوم چین: چین، رقیب بزرگ برای غربیها و آسیای جنوب شرقی
در شرایطی که اقتصادهای جهانی درگیر بحرانها و رکودهای اقتصادی بودند و بازار در دسترس مهمترین آرزوی آنان بود، اقتصاد چین با بازار داخلی و خارجی خود نقطه قوتی برای بنگاههای اقتصادی حاضر در چین قلمداد ميشد. بحث تولید انبوه به تدریج دگرگون شده و تولید با کیفیت و قابل قبول بازارهای با کیفیت جهان براي صادرات به ويژه به غرب، آمریکا و ژاپن از جمله شعارهای کلیدی مدیران چینی شد. بحث تنوع کیفیتی A، B و C به طور جدی تعقیب ميشد و هر روز بر تعداد بنگاههای اقتصادی که تولیدات گروه A را انجام میدادند افزوده ميشد. همان غربیهایی که پلتفرم تولید خود را از سرزمین مادری به چین منتقل کرده بودند به تدریج رقیب عمده شرکتهایی شدند که در سرزمین مادریشان عرضهکننده این محصولات به بازارهای ثالث بودند و از سوی دیگر نیز چینیهایی که شاخصه بارز آنان توانایی کپی برداری است نیز توانستند برندهای خود را خلق کرده و به بازارهای جهانی معرفی و عرضه نمایند. هم اینک چین با یکهزار و پانصد میلیارد دلار صادرات در سال 2011 به یکی از بزرگترین قطبهای صادراتی جهان تبدیل شده است و این تحول بزرگ اقتصادی با بنگاههای عظیم خود که به مهارتهای حضور در بازارهای جهانی نیز مسلط شدهاند به عنوان رقیب مهمی برای غربیها، اروپائیها، آمریکائیها و آسیای جنوب شرقی تبدیل شده است.
چهره چهارم چین: عرصههای فن آوری، نوآوری و فنآوریهای برتر
ظرفیتها و توانايیهای موسسات چینی در سه دهه اخیر رشد خیرهکنندهای داشته است و این مهم بر کسی پوشیده نیست. دیگر نمیتوان به راحتی انگشت تردید بر کیفیت ساخت هرگونه کالای چینی نشانه رفت و موسسات زیادی از سوی دولت مسئول امر کنترل کیفیت هستند. به ویژه، در شرایطی که موسسات تولیدی، دولتی باشند این دقت و نظارت بیشتر خواهد بود. از سوی دیگر نیز راهبردهای جدید چین مبنی بر حضور پررنگ و اثرگذار در بازارهای جهانی نیز شور و شوق جدیدی در بین مدیران بنگاههای چینی ایجاد کرد تا با استفاده از ابتکارات و نوآوریها که در گذشته نقطه ضعف چینیها تلقی ميشد و لیکن با آموزههای جدید به نقطه قوت درحال تغیير است، بازارهای جدید را درنوردند.
در بخشهای تحقیق و توسعه شاهد رشد مطلق بودجههای تخصيصي در چین ميباشیم و دولت نیز با سیاستهای تشویقی مالی و مالیاتی عرصه حضور در فن آوریهای جدید، خلق محصولات متنوع و بهینه سازی را روز به روز گسترش داده است.
مبحث انرژیهای نو، بحثهای فانوتکنولوژی، لیوتکنولوژی، علوم مواد و سلولهای بنیادین حوزههایی است که چین در کنار روند ثابت رشد خود به طور تصاعدی آنان را تقویت کرده و البته در این حوزهها نیز رقبا را تهدید ميکند.
به طور خلاصه میتوان گفت که اقتصاد چین با بهرهگیری از کلیه ظرفیتهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، قومیتی و جغرافیایی خود تلاش کرد که با استفاده از مزیتهای خود در زمانهای مختلف و متناسب با شرایط زمان و مکان و اقتضائات آن با برنامههای راهبردی حرکت خود را در جهت توسعه و پیشرفت ساماندهی نماید و فارغ از مباحث آزمون و خطا و با تدبیر علم و برنامه زمینههای شکوفایی خود را چنانچه شاهد آن هستیم فراهم كند.
* مدیر دفتر اتاق بازرگانی ایران و چین در شانگهای
3939