نزهت بادی: بعضی از دوستان گله داشتند که در هفتههای گذشته کامنتهایشان به روز نمیشود و نمیتوانند درباره فیلم بحث و گفتوگو کنند.
نمیدانم چه مشکلی پیش آمده ولی امیدوارم از این هفته به بعد دوباره به روال سابق برگردیم و بتوانیم درباره فیلمها با هم حرف بزنیم و لذت بیشتری ببریم.
نمیدانم چه مشکلی پیش آمده ولی امیدوارم از این هفته به بعد دوباره به روال سابق برگردیم و بتوانیم درباره فیلمها با هم حرف بزنیم و لذت بیشتری ببریم.
راستش را بخواهید فکر نمیکردم بتوانید فیلم هفته پیش را که «مادر و پسر» ساخته الکساندر سوکوروف بود، حدس بزنید. چون فیلم نامتعارف و کمتر دیدهشدهای است که زیاد هم به آن نپرداختند. امیدوارم یادداشت هفته پیش کمی در معرفی و شناخت فیلم کمک کرده باشد.
اگر موافق باشید این هفته میخواهیم سراغ یک فیلم صامت قدیمی برویم که محصول 1922آلمان است که میتوان آن را آغازگر تمام فیلمهای خونآشامی دانست که در طول تاریخ سینما تا به امروز دیدهاید.
فیلمنامه این فیلم را هنریک گالین که پیش از این با همکاری پل واگنر فیلمنامه ترسناک «گولم» را نوشته بود، بر اساس رمان دراکولا نوشته برام استوکر به نگارش درآورده است، رمانی که بعدها به شکلهای مختلف مورد اقتباس و ارجاع قرار گرفت و نسخههای متعددی از روی آن ساخته شد، ولی با وجودی که فیلم مورد نظرمان بدون مجوز اقتباس و اشاره به نام کتاب ساخته شد و بعد هم مجبور به پرداخت جریمه شد، اما در معرفی کتاب به جهانیان نقش مهمی داشت.
این فیلم یکی از آثار مهمی است که غالبا در مکتب اکسپرسیونیسم به آن پرداخته میشود. همانطور که میدانید اکسپرسیونیسم در سالهای پس از جنگ جهانی اول در آلمان شکل گرفت که بیش از هر چیزی به خاطر توجه افراطی به از ریختافتادگی اغراقآمیز اشیاء در جهت بیان واقعیت عاطفی نهفته در آن شهرت دارد.
غالبا در این فیلمها با دکورهای عجیب و غریب، نورپردازی با کنتراست شدید، سایههای سیاه، بلند و تیز، بازیهای عمدا اغراق شده و موکد، فضای سیاه و پوچ کابوس وار و حرکات و زوایای نامتعارف دوربین روبرو هستیم که میکوشد تا ظاهر واقعیت و جنبه بیرونی چیزها را درهم فرو ریزد تا به تعریف جدیدی از واقعیت دست یابد.
غالبا در این فیلمها با دکورهای عجیب و غریب، نورپردازی با کنتراست شدید، سایههای سیاه، بلند و تیز، بازیهای عمدا اغراق شده و موکد، فضای سیاه و پوچ کابوس وار و حرکات و زوایای نامتعارف دوربین روبرو هستیم که میکوشد تا ظاهر واقعیت و جنبه بیرونی چیزها را درهم فرو ریزد تا به تعریف جدیدی از واقعیت دست یابد.
هرچند این فیلم بسیاری از مختصات اکسپرسیونیسم را دارد، اما با تجربههای جدیدی نیز همراه است که به نوعی اکسپرسیونیسم را وارد مرحله جدیدی میکند. مثلا تا پیش از این تمام فیلمهای اکسپرسیونیستی در محیطهای بسته و محدود استودیویی میگذشت که حس دلهره و خفقان شدیدی را در خود داشت.
در این فیلم نیز آن قصر گوتیکوار با برج مخروطشکل و نوکتیزش و راهپلههای خمیده و معوج کشتی استیلیزاسیون دکورهای رایج در اکسپرسیونیم را به یاد میآورد، اما کاری که این فیلمساز کرد این بود که برای اولین بار طبیعت، فضای باز و محیط بیرونی را وارد چنین فیلمهایی کرد و از آنها در جهت تشدید ترس و تعلیق بهره برد. طوری که روبرو شدن با یک خون آشام در دنیای پیرامونمان خیلی هولناکتر به نظر میرسد تا مواجهه با او در میان سردابهها و دخمههای مخوف.
همچنین به شکل ظریف و شاعرانهای از عناصر طبیعی مثل باد و برف و طوفان و درخت و جنگل برای القای فضای مرگبار، موهوم و ترسناک حاکم بر دنیای فیلم استفاده کرد. تا جایی که بلا بالاش تماشای فیلم را وزیدن جریان باد سرد روز قیامت بر صورتمان تعبیر کرد.
اولین ردپای حضور خونآشامها را میتوان در قصههای ترسناک گوتیک یافت، اما این رمانتیکهای آلمانی بودند که احساس تنهایی و دردهای روحی را به شخصیت خون آشام افزودند و او را به موجودی ترحم برانگیز تبدیل کردند که هرچند ظاهر زشت و ترسناک و غیرعادی دارد و دست به کارهای پلیدی میزند که موجب تباهی و نابودی دیگران میشود ولی همه این چیزها از تنهایی و کمبود محبت او برمی خیزد.
اگر فیلم را هم ندیده باشید، حتما عکسهای از آن را در کتابها و مجلات سینمایی دیدهاید و تصویر خون آشام این فیلم را میتوانید از نمونههای مشابهش بازشناسید. مردی بلندقد، لاغراندام، با گوشهای خفاشی، دندانهای خرگوشی، دستهای چنگالوار، کله بیمو که با قدمهای کوتاهش طوری راه میرود و دستهایش را در کنار خود نگه میدارد که بیشتر از آنکه یک موجود پلید و هولناک به نظر برسد، یک موجود ترسیده و وحشتزده را تداعی میکند که نمیداند در میان انسانهای عادی چطور از خود محافظت کند.
یکی از مهمترین جنبههای مدرن فیلم که در آن زمان توجه به آن بعید بوده، حرکت بازیگران به سوی دوربین است و هراس و وحشت فیلم برخاسته از حرکت خونآشام به سمت دوربین است که احساس حمله و تهاجم او به ما را افزایش میدهد.
فیلمساز بزرگ ما مهارت عجیبی در خلق صحنههای مخوف و دلهره آور با کمک زوایا و حرکات دوربین و بازی با نور و سایه داشت. هنوز صحنهای که سایه مهیب و عنکبوتی شکل خونآشام بر روی دیواری که او را به اتاق زن میرساند و یا سایه ترسناکش بر روی دیوار پلههای کشتی، تاثیرگذار است و خدا میداند چند فیلمساز به آن ادای دین کردهاند و ارجاع داشتهاند.
حتما تابحال متوجه شدهاید درباره چه فیلمی حرف میزنیم، نظرتان چیست؟
5858
5858