قدیم‌ترها هر مشکلی پیش می‌آمد می‌گفتند کار، کار انگلیس‌هاست. حالا می‌گویند کار، کار روزنامه‌نگاران است.

رک وراست می گویند بحران سکه وارز  زیر سر روز نامه  نگاران است. این را عوام‌الناس نمی‌گویند. کسانی می‌گویند که بر مصدر امور نشسته‌اند و قرار است با عقل و خرد کار مملکت را پیش ببرند. در ماجرای اخیر هم که جدی‌جدی مملکت را تا آستانه بحرانی دهشتناک کشاند، بزرگان همه کاسه‌ کوزه‌ها را بر سر روزنامه‌نگاران شکستند و با گفتن این جمله که روزنامه‌نگاران بحران اخیر را به وجود آوردند، سروته ماجرا را هم آوردند. من نمی‌گویم بزرگان خدای ناکرده دروغ می‌گویند. دروغ هم از آن اعمال شنیعی است که فقط روزنامه‌نگاران انجام می‌دهند. فقط مانده‌ام که چرا بزرگان با نیروهای شیطانی خبیثی که بام تا شام در کار فتنه‌انگیزی و بحران‌سازی هستند، آن‌قدر مماشات می‌کنند. تا جایی که من شنیده‌ام روزنامه‌نگاران جز تشویش اذهان عمومی و سیاه‌نمایی و اخلال در نظم و امنیت و اخیراً اقتصاد کشور کار دیگر انجام نمی‌دهند، پس چرا با آنها برخورد شایسته‌ای صورت نمی‌گیرد؟ وقتی یک جوان بخت‌برگشته را به جرم دزیدن یک گونی برنج و یا چند جفت کفش به چند سال زندان محکوم می‌کنیم، چرا باید در مقابل روزنامه‌نگارانی که یک‌شبه دلار هزار تومانی را به دو هزار تومان و سکه پانصد هزار تومانی را به یک میلیون تومان می‌رسانند، آن‌قدر کوتاه بیاییم؟ سرجمع تعداد همه روزنامه‌نگارانی که خائنند و سیاه‌نمایی می‌کنند و دل‌شان می‌خواهد کشورشان را به خاک سیاه بنشانند به هزار نفر نمی‌رسد، چرا تکلیف این تعداد قلیل و وطن‌فروش را مشخص نمی‌کنیم؟ تا جایی که من می‌دانم هیچ‌کس دل خوشی از آنها ندارد. حتی خانواده‌های آنها چشم دیدن‌شان را ندارند. اغلب آنها مشتی بیمار عقده‌ای بی‌عرضه و دست‌وپا چلفتی‌اند که از عهده خرج و مخارج زن و بچه‌شان هم برنمی‌آیند و چون نمی‌توانند چرخ زندگی‌شان را خوب بچرخانند، عقده‌ای شده‌اند و تصمیم گرفته‌اند چرخ اقتصاد مملکت را از کار بیندازند. از بین بردن آنها در شرایط حساس کنونی از اوجب واجبات است و سرعت ما را در رسیدن به قله‌های پیشرفت و تعالی دوچندان می‌کند. باور کنید اگر ما در این امر خیر کوتاهی کنیم، آیندگان ما را نخواهند بخشید. آنها خواهند گفت وقتی شما توانستید موانع پیشرفت و شکوفایی و ترقی را تشخیص دهید، چرا آن را از سر راه‌تان برنداشتید؟
 

منبع: خبرآنلاین