تیتر سه وبلاگ‌ها

  • پشت پرده تغییر مواضع پناهیان

    پشت پرده تغییر مواضع پناهیان

    پناهیان در یکی دو ماه اخیر حسابی مریدانش را غافلگیر کرده است. ابتدا با هواداری از قالیباف و بلافاصله حمایت از جلیلی و حالا هم هواداری تیفوسی از پزشکیان. دو طیف هوادار قالیباف و جلیلی با دیدن و شنیدن این مواضع حسابی آب روغن قاتی کرده اند. طرفداران آقای پزشکیان هم هاج و واج مانده اند که این چه بوالعجبی است!

  • پلیس هم باید معذرت خواهی بلد باشد

    پلیس هم باید معذرت خواهی بلد باشد

    می خواستم درباره امیدواری از اتفاقات یکی دو روز اخیر بنویسم اما بلافاصله این بیت به ذهنم رسید: یک عمر صرف بستن دل شد به این و آن روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت از تلخ ترین ابیات شعر فارسی است و بدبختانه گویی تقدیر تاریخی ما هم هست. مدام به شخصی یا واقعه ای دل می بندیم اما روزگار نامراد اصلا فرصت نمی دهد بلکه دو روزی را با این خیال سر کنیم که بالاخره توی کوچه ما هم عروسی می شه. هنوز حلاوت خیال درست و حسابی توی جانمان ننشسته که...زرشک.

  • عزاداری های نامشروع

    عزاداری های نامشروع

    نوجوان که بودیم از قول نویسندگانی که می خواستند به ما ثابت کنند غرب به بن بست رسیده و به زودی فرو خواهد ریخت، درباره سبک زندگی غریب آن ها چیزهایی می خواندیم که امروزه بی آن که پایمان به غرب باز شود مصادیق آن سبک از زندگی را به عینه مشاهده می کنیم. آن هم نه در خیابان های شمال تهران که از دیرباز آینه گردان غرب بود، بلکه در شهرهای کوچک حتی، و روستاهای پرت و دور افتاده.

  • شریعتمداری و بهروز افخمی هم باید توبه کنند

    شریعتمداری و بهروز افخمی هم باید توبه کنند

    لابد شما هم شنیده اید ماجرای اصرار برخی از نمایندگان بر توبه برخی از وزرای پیشنهادی آقای پزشکیان را. ماجرایی که البته با شهامت وزرای پیشنهادی و خردورزی جمعی از عقلای مجلس به خیر گذشت و به بحران بدل نشد. البته کارخانه تواب سازی کماکان فعال است و حالا که دستشان از وزرا کوتاه شده گیر داده اند به مجید انصاری که چون در انتخابات ۸۸ طرفدار میرحسین موسوی بوده و در تظاهرات بیست و پنجم خرداد ماه هم شرکت داشته باید علنا توبه کند.

  • پزشکیان تغییر نمی کند

    پزشکیان تغییر نمی کند

    به پیرمردی هفتاد ساله گیر دادن که چرا بلد نیستی یک متن را از رو بخوانی و یا این که دایره لغاتت محدود است چه دردی از ما دوا خواهد کرد؟ اگر عیب جویان در صف مخالفان و دشمنان پزشکیان بودند ایرادی نداشت. می گفتیم کلوخ انداز را پاداش سنگ است. آن روزی که منتقدان بی انصاف آقای رئیسی لغزش های زبانی او را به سخره می گرفتند و حتی گاهی ناجوانمردانه چیزی را که او به درستی عنوان کرده بود غلط می خواندند باید فکر این جاهایش را هم می کردند.

  • توقعاتی که می توان از پزشکیان داشت

    توقعاتی که می توان از پزشکیان داشت

    همه آن هایی که از فهرست اسامی پیشنهادی کابینه آقای پزشکیان حیرت زده شدند و یا سرخورده، هنوز تصوری رمانتیک و خام از عالم سیاست دارند. یعنی جدی جدی منتظر بودند بر اثر یک سانحه طبیعی یا غیر طبیعی خط و ربط سیاسی در این کشور از اساس دگرگون شود و جهان بعد از آن بر مراد آن ها بگردد؟ یعنی این قدر کودکانه؟ اگر قرار است بگویند تو چرا رای دادی بگذارید همین اول دعوا نرخ تعیین کنم.

  • حسن یزدانی، پهلوانی که شبیه تختی نیست

    حسن یزدانی، پهلوانی که شبیه تختی نیست

    شبیه سازی یا همانند سازی از ویژگی های بارز ما ایرانی هاست. عامی و عالم هم ندارد. اهل کوچه و روشنفکر هم ندارد. یا محمد جواد ظریف را به امیرکبیر تشبیه می کنیم یا حسن یزدانی را به جهان پهلوان تختی. وقتی هم که مطابق میل ما رفتار نکردند هر دو را به خاک سیاه می نشانیم. مدام می خواهیم تاریخی را که سپری شده به ضرب دگنگ شعر و شعار زنده کنیم. چرا؟

  • مهاجر ستیزی و تدبیری که نیست

    مهاجر ستیزی و تدبیری که نیست

    دیروز پریروز داشتم از خیابان تخت طاووس می گذشتم. پسری خوش قد و بالا دست در دست خانمی جوان جلوتر از من حرکت می کردند. ناگهان جوان پرید به یک جوان افغانی یا به قول امروزی ها افغانستانی که: «چشم هات رو در می آرم، بیخود می کنی نگاه می کنی». جوان افغانی متحیر بود که مگر چه شده؟ با این حال به اندازه خودش قلدر بود و آماده نزاع. طبق عادت مالوف پریدم وسط دعوایی که عنقریب سر می گرفت و ماجرا ختم به خیر شد. اما تا چند دقیقه ای زمزمه های اطرافیان را می شنیدم که: فلان فلان شده ها خیلی پررو شده اند و ...مابقی بد و بیراه ها.

  • اندر تفاوت کاپشن احمدی نژاد و پزشکیان

    اندر تفاوت کاپشن احمدی نژاد و پزشکیان

    این روزها کاپشن آقای پزشکیان حسابی سر و صدا کرده. ظاهرا خیلی ها با کاپشن پوشیدن آقای پزشکیان مخالفند.از دوستان اصلاح طلب علاقه مند به ایشان که کاپشن پوشیدن را چندان در شان رئیس جمهور منتخب نمی دانند و می گویند این پوشش آن ها را به یاد احمدی نژاد می اندازد تا منتقدانی که هنوز دل در گرو معجزه هزاره سوم دارند و می گویند چطور کاپشن احمدی نژاد مورد تمسخر اصلاح طلبان بود اما کسی به کاپشن پوشیدن پزشکیان گیر نمی دهد.

  • ظریف بهانه است، پزشکیان نشانه است

    ظریف بهانه است، پزشکیان نشانه است

    چند روز پیش بنده خدایی منت گذاشته بود سرِ طرفداران آقای پزشکیان که ببینید ما چه رقبای نجیبی هستیم که حرمت آقای پزشکیان را تا حالا نگه داشته ایم. شاهد هم آورده بود: او این همه به هیئت های مختلف آمد نه تنها به او چیزی نگفتیم بلکه هدیه هم به او دادیم. حتی وقتی با نوه هایش به یک سوپر مارکت رفت، به جای آن که او را به پوپولیسم متهم کنیم فیلمش را پخش کردیم. بعدش هم برای تکمیل این قیاس مع الفارق اشاره کرده بود به برخورد مشتی زامبی با بقالی که به آقای رئیسی شکلات تعارف کرده بود.

  • زاکانی، تانکی که از کار افتاد

    زاکانی، تانکی که از کار افتاد

    نه نیاز به آرپی جی هفت بود و نه موشک هدایت شونده ضدتانک. فقط یک نطق پنج دقیقه ای نرجس سلیمانی چنان شنی های تانک را از کار انداخت که فکر نکنم دیگر کسی بتواند آن را به حرکت درآورد. همین است.

  • آقای جلیلی شما که از حضرت علی بالاتر نیستید؟

    آقای جلیلی شما که از حضرت علی بالاتر نیستید؟

    وقتی در مناظره های انتخاباتی پدیده این دوره از انتخابات گفت: «سه سال است که آقای زنگنه می خواهد با آقای جلیلی مناظره کند، چرا مناظره قبول نمی شود؟»، جلیلی گفت: «جای متهم در دادگاه است نه در تلویزیون». انصافا جواب هوشمندانه ای بود و از معدود مواردی که جلیلی توانسته بود پاسخ خوبی به حملات پورمحمدی تدارک ببیند. البته اعتماد به نفس جلیلی هم در این پاسخ بی تاثیر نبود.

  • در مذمت تقاضاهای فانتزی از پزشکیان

    در مذمت تقاضاهای فانتزی از پزشکیان

    مسعود پزشکیان دشمن کم ندارد. شاید تا به امروز هیچ رئیس جمهوری در سرزمین ما به اندازه او دشمن نداشته. دشمنان قسم خورده ای که حتی برای حفظ ظاهر لحظه ای سکوت نکردند. لااقل نگذاشتند یکی دو روز بگذرد و بعد دشمانی هایشان را آشکار کنند. از همان روز اول که نه از همان ساعتی که پزشکیان به عنوان پیروز انتخابات اعلام شد دشمنی ها و دشنام ها آغاز شد. تهمت ها و تهدیدها باریدن گرفت. البته جای تعجبی هم نداشت و ندارد.

  • آقای جلیلی چرا همیشه در فضای دوقطبی شما بازنده اید

    آقای جلیلی چرا همیشه در فضای دوقطبی شما بازنده اید

    آقای جلیلی در کمتر از بیست و چهار ساعت از پایان انتخابات، در مجلسی حضور یافته و در جمعی از دوستانش فرموده: این راه را با قوت ادامه می دهیم. او هم چنین گفته این راه از سال 92 شروع شده و کماکان ادامه دارد. اول از همه باید خدا قوت گفت به ایشان و این سخت کوشی و استمرار را ستود. سیاست عرصه پند و مواعظ اخلاقی نیست. این نکته را سعید جلیلی خیلی خوب می فهمد و به همین دلیل هم در اعتراض به آقای پزشکیان که مدام حدیث و آیه می خواند گفت: این ها را ائمه جمعه هم بلدند منتهی با این حرف ها مملکت اداره نمی شود.

  • آیا جلیلی هندوانه دربسته است؟

    آیا جلیلی هندوانه دربسته است؟

    این تعبیر هندوانه دربسته را من به کار نبردم. تعبیر اطرافیان آقای قالیباف از جناب جلیلی است در انتخابات دور اول. منظورشان از این تعبیر هم این بود که آقای قالیباف مدیر باسابقه ای است و کارنامه ای روشن دارد و برعکس او جلیلی کار مدیریتی نکرده و به همین دلیل نمی توان روی او خیلی حساب کرد.

  • این انتخابات هیچ برنده ای نداشت

    این انتخابات هیچ برنده ای نداشت

    من خیلی عدد و رقم نمی فهمم اما این قدر می دانم که اوضاع خوب نیست. هرچه قدر هم دوستان تحلیلگر من اعداد را بالا و پایین کنند و درصد جابجا کنند و از آراء مردم تفسیرهای متفاوت بیرون بیاورند یک چیز را نمی توان انکار کرد و آن هم این که یک جای کار که چه عرض کنم کلا کار می لنگد. بدجوری هم می لنگد.

  • ثروت باورنکردنی مسعود پزشکیان

    ثروت باورنکردنی مسعود پزشکیان

    از دوره ظهور و سقوط معجزه هزاره سوم راه درازی را آمده ایم. در همان سال ها بارها و بارها نوشتم که همه آن خسارت ها به این که بفهمیم «عقل» چیز خوبی است می ارزید. به این که بفهمیم «آرزو» و «امکان» تفاوتش چیست می ارزید. به این که بفهمیم جهان را بر اساس شعار و هیاهو و خیال پردازی بنا نمی کنند می ‌ارزید. احتمالا این حرف ها بسیار بدیهی به نظر برسند و شاید هم بگویید ما این بدیهیات را پیشتر و بسیار شنیده بودیم اما شنیدن یک چیز، با فهمِ آن، آن هم فهمیدنِ با همه وجود فرق می کند.

  • چرا مردم از خدای بعضی ها بیزارند

    چرا مردم از خدای بعضی ها بیزارند

    آنچه باعث می شود اکثر مردم از فلانی و نظائر او بهراسند چیست؟ پیشانی پینه بسته یا به عبارتی همان زهد کذایی وقتی با فرعونیت و کوسِ (اناربکم الاعلی) درمی آمیزد از دل آن هیولایی بیرون می آید که کافر و مسلمان را می رماند. او و امثال او گمان می کنند اگر مدام از مردم دم بزنند و بر این دعوی چاشنی سوگند به مقدسات را بیفزایند و بعد هم با عربده پستان به تنور عدالت بچسبانند می توانند دل از خاص و عام بربایند و در ساحت قدرت ره صدساله را یک شبه بپیمایند.

  • محمد فاضلی و سیم آخر

    محمد فاضلی و سیم آخر

    اگر در یک شرایط عادی به سر می بردیم و تلویزیون نه یک رسانه انحصار طلب فرقه ای که حقیقتا یک رسانه ملی و فراگیر بود بسیاری از ما در محکوم کردن «محمد فاضلی» تردید به خود راه نمی دادیم. اما نه شرایط عادی است و نه تلویزیون یک رسانه بی طرف و آبرودار.

  • آقای پناهیان! هنوز مخالف شورای نگهبان را مستحق اعدام می دانید؟

    آقای پناهیان! هنوز مخالف شورای نگهبان را مستحق اعدام می دانید؟

    شورای نگهبان این روزها وضعیت عجیبی دارد. اصلاح طلبانی که سال های سال منتقد جدی شورای نگهبان بوده اند و بارها و بارها به دلیل ردصلاحیت نامزدهای مورد نظرشان نقدهای رادیکال و بنیادینی درباره شورای نگهبان می نوشتند با تایید صلاحیت یک نامزد اصلاح طلب دیگر سخنی از رد و نفی شورای نگهبان به میان نمی آورند.

  • چه کسانی در ایران شیطان پرستی را ترویج می کنند

    چه کسانی در ایران شیطان پرستی را ترویج می کنند

    یک زمانی وقتی روزنامه کیهان علیه یک فیلم و یا یک کتاب نقد تندی یا بد و بیراه می نوشت مدت زمانی نمی گذشت که آن فیلم یا کتاب توقیف می شد. اندک اندک این فرمول لو رفت و وقتی روزنامه کیهان چیزی درباره فیلم یا کتابی می نوشت آن هایی که حساب کار دستشان آمده بود سریع می رفتند آن کتاب را تهیه می کردند و یا آن فیلم را قبل از توقیف می دیدند. اندک اندک روزنامه کیهان آن اعتبارش را از دست داد.

  • برای غربت فیلسوفی که این روزها با سایه اش سخن می گوید

    برای غربت فیلسوفی که این روزها با سایه اش سخن می گوید

    پانزدهم خرداد ماه سالروز تولد دکتر رضا داوری اردکانی است. چند سال پیش که خواستیم در همین خبرآنلاین و به همین مناسبت جشن کوچکی برای ایشان تدارک ببینیم بزرگوارانه دعوت مارا پذیرفت و آمد، اما مانع از جشن شد. شاید بدسلیقگی و کج سلیقگی ما بود که فکر می کردیم با کیک و شمع می توانیم شان و منزلت بزرگی چون او را پاس داریم. مردی که همه عمرش را به خواندن و نوشتن سپری کرده و تفریحی جز پرداختن به شعر و حکمت و فلسفه نداشته دلخوشی هایش از لون دیگری است. شرح آن جلسه به یادماندنی را محمد مهاجری قلمی کرد و در همان روزها منتشر شد. من هم چیزکی نوشتم که بازهم در همان ایام منتشر شد.

  • آقای رحیم پور ازغدی! شما استندآپ کمدی اجرا می کنید یا سخنرانی

    آقای رحیم پور ازغدی! شما استندآپ کمدی اجرا می کنید یا سخنرانی

    نه آقای رحیم پور ازغدی! نه! اگر قرار باشد این طوری ادامه بدهید خیلی زود لو می روید. قبل ترها لااقل بلد بودید حرف هایتان را پس عناوینی مثل ارزش ها و انقلابی گری و دغدغه هایی از این دست پنهان کنید ولی مدت هاست که بی پروا از تریبون های رسمی فقط اغراض شخصی تان را فریاد می زنید. فریادهایی که بوی کینه و نفرت و حقد و حسد و دیگر مشکلاتی که ریشه در نفس نفیس شما دارند از آن بلند است.

  • آقای صدا و سیما! این مجریان بی تربیت حاصل تربیت شماست؟

    آقای صدا و سیما! این مجریان بی تربیت حاصل تربیت شماست؟

    مدت هاست دیگر کسی از صدا و سیما انتظار ندارد دانشگاه باشد. دانشگاه که چه عرض کنم اگر لطف کنند و به قدر کودکان دبستانی بدیهیات را مراعات کنند باید ازشان ممنون باشیم. یکی از پدیده های آزاردهنده این روزهای صدا و سیما مجریان لوس و بی مزه ای است که علاوه بر فقدان صدا و سیمای مناسب هیچ بهره ای از ادب ندارند. نه تنها کوچک تر و بزرگ تر سرشان نمی شود که در هر زمینه ای اظهار نظر می کنند و برای بالا و پایین مملکت تعیین تکلیف. به معنای کامل کلمه: بچه پررو.

  • تحصن بهروزافخمی، نامه حسن روحانی و دل خوشی های حداد عادل

    تحصن بهروزافخمی، نامه حسن روحانی و دل خوشی های حداد عادل

    اگر همه چیز برقرار و قاعده و سامان بود نامه حسن روحانی به شورای نگهبان باید زلزله ای در سپهر سیاسی کشور می افکند. اما آن نامه را خیلی ها جدی نگرفتند. می توانید خوش خیالانه بگویید مردم از این دعواهای زرگری گذشته اند و دیگر حوصله این بازی های سرِ کاری را ندارند. حق هم دارید. اما اگر حوصله دارید خاطره ای را بگویم و بعد برگردیم سر همین داستان آقای روحانی.

  • بی زحمت دو پاکت مارلبرو

    بی زحمت دو پاکت مارلبرو

    در آستانه در ایستاده بود. با چشمانی پُر از اشک. فهمیدم حال و روزش مناسب نیست و منتظر تلنگری است تا بزند زیر گریه. گفتم: چی شده علومی؟ با لهجه شیرین بمی اش گفت: تنها شدم. کافی بود بگویم ای وای یا همچین چیزی تا محشر کبرایی به پا شود و من که دل دیدن گریه اش را نداشتم گفتم: مرد حسابی همه ما آرزوی این حال تو رو داریم، حالش رو ببر! بی درنگ گفت: جدی؟ گفتم آره جدی. گفت پس طوری نیست. آمد تو. ساعتی نشست و گفتیم و خندیدیم. انگار نه انگار که برای درد دل کردن آمده بود.

  • مهدی نصیری و شتاب منحصر به فردش

    مهدی نصیری و شتاب منحصر به فردش

    آن هایی که جریان مطبوعات را به صورت جدی در این چند دهه دنبال کرده اند می دانند که من کارم را با مهدی نصیری شروع کرده ام. از سال ۷۱ و در روزنامه کیهان. بعدها هم در هفته نامه صبح و ماهنامه صبح. در سال ۷۶ هم هرکداممان به سویی دیگر رفتیم اما در تمامی این سال ها رفاقتمان برجای بوده. هنوز هم هست.

  • چشم، دیگر سریال حشاشین نمی بینیم

    چشم، دیگر سریال حشاشین نمی بینیم

    ای کاش می توانستم تعبیر یوسفعلی میرشکاک را درباره ممیزان این روزگار این جا بنویسم. نه این که محافظه کاری کنم، نه. برای من نوشتنش آسان است اما حوصله شکایت و دادگاه و این حرف ها را ندارم و در ضمن نمی خواهم دوستان خبرآنلاین را به زحمت بیندازم. البته فکر می کنم خیلی هایتان شنیده اید اما اگر کسی نشنیده و دوست دارد بشنود به مصاحبه ایشان با حسین دهباشی مراجعه بفرماید.

  • زیباکلام؛ از عشق به کره شمالی تا تحریف تاریخ جنگ

    زیباکلام؛ از عشق به کره شمالی تا تحریف تاریخ جنگ

    قبلا فکر می کردم آقای صادق زیباکلام با همه احترامی که برایش قائلم مشکلش این است که زیادی شیفته غرب است. هنوز هم همین طور فکر می کنم. اما حالا متوجه شده ام بیش از آن که شیفته غرب باشد از گذشته خودش متنفر است. این عشق و نفرت وقتی در کنار هم قرار می گیرد سبب می شود تا آقای زیباکلام کلا چیزی به نام عقل و منطق را نادیده بگیرد و دِ برو که رفتی. گاهی عشق بر نفرت غلبه می کند و گاهی هم نفرت بر عشق و گاهی هم، چنان عشق و نفرت درهم تنیده می شود که اصلا معلوم نیست صادق خان چه مقصد و مقصودی دارد.

  • توماج صالحی اعدام می‌شود؟

    توماج صالحی اعدام می‌شود؟

    این که توماج اعدام نمی شود را هر آدم نیمه عاقلی حتی می داند. توماج اعدام نمی شود چنان که هاشم آغاجری اعدام نشد. در ماجرای آغاجری هم، همه می دانستند خبری از اعدام در کار نیست. حتی آن کسی که حکم را صادر کرده بود. با این حال خبر آن حکم فقط و فقط حیثیت ایران را در جهان خدشه دار ساخت و اعصاب و روان جمع کثیری از جامعه را تا مدت ها بهم ریخت. حالا چرا آن حکم صادر شده بود؟