تاریخ انتشار: ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۹:۵۰

افتاد داخل استخر ۱۵ متری و نزدیک بود غرق بشود می‌گفت: در دلم توسل کردم به سیدالشهدا(ع) و گفتم آقا من را نجات بده، من می‌خواهم در راه شما شهید بشوم.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، روایتی که می‌خوانید خاطراتی از شهید عزیز حجت لاسلام محمد مؤیدی از شهدای مدافع امنیت است که توسط یکی از بستگان شهید نقل شده است:

بنابر روایت حوزه، کشاورز بود و زحمت‌کش؛ درس طلبگی می خواند و شیخ محمد صدایش می‌کردیم. همیشه لبخند به روی لب داشت.

وضع مالی‌اش خوب بود اما ساده زندگی کردن را بیشتر دوست داشت و مالش را وقف امور خیریه می‌کرد.

از نوجوانی وارد بسیج شد به بسیج خیلی علاقه داشت بیشتر وقتش را یا در باغش می‌گذراند یا در فعالیت‌های بسیج و اردوهای جهادی.

پلدختر، سراوان، سیل شیراز و هر جایی که نیاز به کمک بود، پیدایش می‌شد. فرقی نمی‌کرد سیل؛ زلزله؛ یا شرایط عادی.

افتاد داخل استخر ۱۵ متری و نزدیک بود غرق بشود می‌گفت: در دلم توسل کردم به سیدالشهدا(ع) و گفتم آقا من را نجات بده، من می‌خواهم در راه شما شهید بشوم. به فضل الهی توسط چند نفر از دوستان نجات یافت تا این که در راه سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین "علیه‌السلام" به فوز شهادت نائل آمد.

قلبی که به عشق مردمش در خون تپید.