به گزارش خبرآنلاین، عباس عبدی،فیاض زاهد و محمدمهاجری در روزنامه اعتماد نوشتند: البته اغلب قربانیان نیز دستپرورده بودند ولی عوارض این نوع بگیر و ببندهای عجیب، گریبان سرمایهگزاران لایق را هم میگیرد و جامعه را دچار رکود میکند.
از دودهه پیش و با افزایش شدید درآمدهای نفتی فرآیند بینیازی از سرمایه خصوصی به ویژه در دولت اول اصولگرایان تشدید هم شد. از ابتدای دهه ۹۰ و با تشدید تحریمها، خزانه آن دولت کوچک و کوچکتر شد و در اولین گام به سوی افزایش مالیات رفتند ولی مشکل اینجا بود که مالیات پس از تولید ثروت گرفته میشود و اگر زیاد باشد موجب کاهش تولید و فرار سرمایهگذاران میشود در نتیجه سیاستگذاران متوجه شدند که بدون امنیت سرمایهگذاری از سوی بخش خصوصی اتفاقی نخواهد افتاد.
این تمهیدات در سه حوزه باید اتفاق بیفتد: اقتصادی، سیاسی و افکارعمومی.
نکته مهم دیگر ایجاد فضای رقابت بین سرمایهگذاران است. اینکه عدهای بتوانند از رانت اطلاعاتی و مواهب دیگر برخوردار و با همین ویژگی وارد مسابقه شوند فساد بزرگتری را ایجاد میکند. در این حالت، یا ممکن است بقیه سرمایهگذاران نیز به نزدیک شدن به مراکز قدرت ترغیب شوند (که متاسفانه هماکنون با آن مواجهیم) یا از بازار خارج شوند و حتی سرمایه خود را به خارج منتقل کنند.
در وجه سیاسی باید گفت طی سالهای طولانی با محکوم کردن سرمایهدار و سرمایهگذار روبهرو بودهایم. این روزها نیز میبینیم چنین رویکردی تکرار میشود. جالب اینکه این مواجهه منحصر به تفکر عدالتخواه نیست. حتی تکنوکراتهای اعتدالی و اصلاحطلب نیز علم مخالفت برداشتهاند.
وقت آن رسیده است که از خود بپرسیم روش گذشته، با تئوری فایده-هزینه چه عوایدی برای ما داشته و تداوم آن با اقتصاد ما چه خواهد کرد؟ آیا میراثی جز کاهش تولیدناخالص ملی، افزایش بیکاری، خوابیدن پروژههای مفید دارد؟
در شرایطی که دولت به دلیل تنگناهای شدید مالی و بوروکراسی آزاردهنده، توان کار مهمی را در اقتصاد ندارد، جز بهرهگیری از سرمایههای موصوف جانشینی وجود دارد؟ سرانجام در بعد افکار عمومی باید اشاره کرد که تغییر باور جامعه که در سالهای طولانی، شکل گرفته، کار آسانی نیست.
بهعلاوه روی آوردن به اقتصاد سرمایهمحور، پیامدهایی دارد که دنیا تجربهاش را از سر گذرانده و ما نیز باید از آن عبور کنیم. این عبور برای ما لزوما به معنای کنارگذاشتن همه خط قرمزها نیست اما به هرحال با سبکی از زندگی مواجه خواهیم شد که باید برایش برنامهریزی کنیم.
نظام جمهوری اسلامی یک سرمایه اجتماعی پرقدرت دارد که نمیتوان و نباید آن را از دست داد. این سرمایه را عموم مردم از جمله افراد متدین و انقلابی تشکیل میدهند. جامعهای که با تفکر عدالتخواه (با همین تعریف امروزی) خو گرفته ممکن است در مقابل تغییرات اقتصادی دچار دوگانگی شود و این شائبه پیش آید که سرمایه اجتماعی موجود دچار ریزش میشود.
ایده پذیرش سرمایهگذاران جدید در کشور تنها با توجیه سیاسی و فرهنگی افکار عمومی (گرچه لازم است) اتفاق نمیافتد. باید با بهبود اقتصاد کشور که از محل سرمایهگذاریهای جدید پدیدار میشود، مزیتهایی آفرید که راه برای ادامه قبول تفکر نوین هموار شود.
23302