به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، خرمشهر، نامی ماندگار در حافظه تاریخی ایرانیان است؛ شهری که با آغاز جنگ تحمیلی، به خون نشست و به «خونینشهر» بدل شد. شهری که کوچه به کوچهاش یادآور مقاومت مردمی است که با دستان خالی، اما با دلی لبریز از ایمان، ایستادگی کردند.
بنابر روایت فارس، در سالروز آزادسازی خرمشهر ایستادهایم، هنوز این جمله در ذهنها زنده است: «خرمشهر را خدا آزاد کرد». این پیروزی، نه تنها رویدادی نظامی، بلکه تجلیگاه ایمان، ایثار و همبستگی یک ملت است. معرفی کتابهایی که در دل خود صدای مقاومت، اشکها و لبخندهای آن روزها را نگه داشتهاند، راهی است برای پاسداشت آن حماسه، کتابهایی که نه فقط وقایع، بلکه روح خرمشهر را روایت میکنند؛ شهری که در دل هر ایرانی جای دارد، شهری که با خون نوشته شد و با دعا آزاد شد.
خرمشهر کو جهان آرا؟
وقتی سخن از خرمشهر به میان میآید، نام شهید جهانآرا بهعنوان نماد مقاومت و فداکاری این شهر در ذهن نقش میبندد.کتاب «خرمشهر، کو جهانآرا؟» پنجمین اثر از مجموعه «بانوی ماه» است که با نگاهی صمیمی و بیتکلف، زندگی و خاطرات همسران سرداران شهید دفاع مقدس را روایت میکند. این جلد، حاصل گفتوگوی مرتضی سرهنگی و هدایتالله بهبودی با صغری اکبرنژاد، همسر سردار شهید سید محمد جهانآرا، است.این کتاب، قصهی زندگی مشترک با این سردار بزرگ را بازگو میکند؛ از لحظهی آشنایی و ازدواج تا همراهی در روزهای پرالتهاب انقلاب و جنگ. او از فعالیتهای پیش از انقلاب خود، روزهای زندان، روحیات و ویژگیهای شخصیتی جهانآرا، حضورش در جبههها و دغدغههایش برای مردم خرمشهر سخن میگوید. همچنین نگاهی به دیدگاههای سیاسی جهانآرا، واکنشهایش به تصمیمات بنیصدر و عزم راسخ او برای دفاع از میهن دارد.روایتهای صمیمی و نزدیک همسر شهید، مخاطب را به عمق زندگی جهانآرا میبرد و زوایای پنهان شخصیت او را روشن میکند. در پایان، زندگینامهای کامل از این سردار شهید ارائه شده که روایت را تکمیل میکند.در بخشی از این کتاب آمده است: «پیوند جهان آرا و خرمشهر به نظر من به خاطر علاقه زیادی بود که محمد به خرمشهر داشت. جهان آرا می گفت مردم خرمشهر مظلوم واقع شده اند. به آن ها کمکی نشد. تجهیزاتی نیامد. آنان از دل و جان نیرو گذاشتند. جهان آرا می گفت من بعضی از شب ها جسم بی جان بچه های خرمشهر را می بینم که توسط سگ ها تکه پاره می شوند، ولی ما نمی توانیم از سنگرها و پناهگاه ها خارج شویم و این جنازه ها را نجات دهیم. شب و روز جهان آرا خرمشهر بود.»
موندو
کتاب «موندو»، نوشتهی محمدرضا آریانفر، روایتی عمیق و تأثیرگذار از روزهای پرتلاطم جنگ در خرمشهر است. این رمان، لحظهای از تاریخ را به تصویر میکشد که شهر در برابر هجوم دشمن مقاومت میکند و سرانجام تسلیم میشود. نویسنده، که خود زاده خرمشهر است و شاهد عینی بسیاری از رخدادهای جنگ بوده، با انتخاب برشی از زندگی در بخش شرقی شهر، داستانی آفریده که مرزهای واقعیت و خیال در آن بهگونهای هنرمندانه درهم میآمیزند.آریانفر برای فاصله گرفتن از خاطرهنگاری صرف، روایت را از نگاه یک نوجوان بازگو کرده است؛ نوجوانی که با چشمان خود، زخمهای جنگ را بر پیکر شهرش دیده و آنها را با زبانی ساده اما تأثیرگذار بازمیگوید.
یکشنبه آخر
«یکشنبه آخر» قصهای است از دل و جان، از دختری آبادانی به نام معصومه رامهرمزی که در چهاردهسالگی، هنگامی که آتش جنگ زبانه کشید، بیهیچ تردیدی راهی جبهه شد و بهترین روزهای جوانیاش را به یاری رزمندگان اختصاص داد. این کتاب، نه یک داستان خیالی، بلکه آیینهای است از خاطرات زنی که در سالهای پرآشوب نوجوانی، داغ فقدان پدر را به دوش کشید و با وجود دشواریهای بسیار، در میدان دفاع مقدس حضوری درخشان داشت.رامهرمزی، که بیش از شانزده سال است با قلم و تدریس، روایتگر حقیقت است، در این کتاب با صداقتی بیپرده از تجربههایش در جنگ سخن میگوید. او که از سال ۱۳۵۹ به عنوان امدادگر هلالاحمر جنوب در خط مقدم حضور یافت، از روزگار تلخ و شیرین سقوط و آزادسازی خرمشهر مینویسد؛ از لحظههای پرچالش امدادرسانی و از ارادهای که حتی در تنگناها او را استوار نگه داشت. این روایت، با نگاهی زنانه و نگاهی نو، جنگ را از زاویهای متفاوت به تصویر میکشد و روایتهای یکجانبه را به چالش میطلبد.«یکشنبه آخر» با درهمآمیختن روایتهای تاریخی، داستانی و خاطرهمحور، خواننده را به قلب روزهای جنگ میبرد؛ جایی که زنان و مردان این خاک، دوشادوش هم، برای پاسداری از میهن جانفشانی کردند.
پسرهای ننه عبدالله
کتاب «پسرهای ننه عبدالله» روایتی است از ایثار و شجاعت محمد نورانی و خانوادهاش در دل جنگ تحمیلی. این اثر، داستان مادری از خطه جنوب، ننه عبدالله، را به تصویر میکشد که با قلبی پر از عشق به وطن، همراه پسرانش در برابر دشمن ایستاد. کتاب با نگاهی نو، مقاومت و آزادسازی خرمشهر در عملیات بیتالمقدس را بازگو میکند و گوشههایی از دفاع مقدس را که کمتر شنیده شده، روشن میسازد.محمد نورانی و چهار برادرش، عبدالله، غلامرضا، محمود و عبدالرسول، در این مسیر همراه بودند. عبدالله، بزرگترین برادر، فرمانده تیپ بیتالمقدس بود و کوچکترینشان، عبدالرسول، تنها ۱۴ سال داشت. ننه عبدالله، که نام کتاب از او وام گرفته شده، جز دورهای کوتاه، هرگز از صحنه جنگ و فرزندانش دور نشد. دو پسرش، غلامرضا و عبدالرسول، به شهادت رسیدند و سه برادر دیگر جانباز شدند. این کتاب، برگرفته از ۴۰ ساعت گفتوگو با محمد نورانی، از کودکی او تا حماسه آزادسازی خرمشهر را روایت میکند و در پایان، نیمنگاهی به وقایع پس از آن دارد.نام نورانی، در کنار دیگر مدافعان خرمشهر مانند محمدجهانآرا، برای همیشه در تاریخ این شهر بندری جاودانه است.