چند روز پیش سالگرد فوت علیرضا سلیمانی. قهرمان ارزنده کشتی ایران و جهان بود، بدین جهت یادداشتی اجمالی بر آنچه از لحاظ تاریخی برای سلیمانی رخ داد، تقدیمتان میکنم.
علیرضا سلیمانی شش بار پهلوان ایران شد و بعد از آن هرگز در کشتی پهلوانی شرکت نکرد تا میدان به جوانان برسد. در دهه۶۰ در شرایط بعد از انقلاب، رقابت او با پهلوان سوختهسرایی جدی شد اما این دو پهلوان یا حاضر به مسابقه و رقابت با یکدیگر نشدند، یا کشتی را با تساوی تمام میکردند، تا نشان دهند رسم پهلوانی و رفاقت برتر است از نمایش قهرمانی و رقابت.
بعد از انقلاب شرایط ویژهای بر مدیریت ورزش ایران حاکم شد. کاربلدان دلسوز کنار رفتند و مدیران نابلد ریاکار که درکی از روح ورزش نداشتند بر مسند نشستند.
آن نسل کشتی را باید نسل سوخته دانست، گوشهای از تاریخ آن نسل بعد از انقلاب چنین است:
تیم به مسابقات جهانی ۱۹۷۹ سان دیه گو اعزام نشد.
کاروان ورزشی ایران المپیک ۱۹۸۰مسکو را در راستای شعار مرگ بر شوروری تحریم کرد.
تیم ملی کشتی با اردوی دو هفتهای عازم مسابقات جهانی ۱۹۸۱ اسکوپیه و ۱۹۸۲ ادمونتون شد، علاوه بر امکانات اندک اردو، جو امنیتی بر شرایط تیم سایه افکنده بود که خود قصهای پرغصه است.
در مسابقات ۱۹۸۳ کییف، به بهانه کشتی بیژن سیفخانی با حریف اسرائیلی در مسابقات کشتی فرنگی، علیاکبر ولایتی وزیر امور خارجه وقت، دستور بازگشت تیم آزاد را صادر نمود.
در راستای دستور و دیپلماسی «مرگ بر آمریکا» کاروان ورزشی ایران، مانند المپیک مسکو ۱۹۸٠، به المپیک لسآنجلس ۱۹۸۴ نیز اعزام نشد.
حضور در مسابقات ۱۹۸۵ بوداپست داستانی داشت، علیرضا در دور اول ناباورانه مغلوب آدام ساندروسکی لهستانی شد، اما بعد از آن حریفان را درو کرد، در برابر ستاره مجارها (ژوزف بالا) در حالی که چهار بر صفر پیش بود، او را سه اخطاره کردند، در مسابقه برای کسب مقام پنجمی هم علیرضا که ناعادلانه در برابر حریف مجار بازنده شده بود، قبل از کشتی در برابر اندره شروید آلمانی، دست داور را خودش بالا برد، اما ضربه کاری را سرپرست تیم به تیم ایران وارد نمود، به محمدحسن محبی نایبقهرمان جهان در زمانی که روی سکو قرار گرفته است، دستور میدهد تا از سکو پایین بیاید زیرا قهرمان جهان بیل شر آمریکایی بود و طبق نظر سرپرست، یک ایرانی نباید در برابر سرود آمریکا بایستد. این اتفاق باعث شد که کشتی ایران محروم و مدال نقره محبی از او گرفته شود.
تیم ایران به دلایل اتفاقات ۱۹۸۵، در مسابقات ۱۹۸۶ بوداپست و ۱۹۸۷ کلرمونت شرکت نکرد، (بشمارید تا اینجا آن نسل چقدر از حضور در مسابقات محروم شدند).
المپیک ۱۹۸۸ سئول، بعد از دو دوره تحریم المپیک از سوی ایرانیان بالاخره قرار بر این شد که کاروان ورزشی ایران به المپیک اعزام گردد. مشخصا ایران تنها در کشتی آزاد شانس مدال داشت، اما نفرات پرامید تیم هر کدام به بهانههایی از تیم کنار گذاشته شدند و دستهایی در کار بود که ایران در المپیک بیمدال بماند.
برادران محبی، با بیتدبیری در انتخاب نفرات و عدم برگزاری مسابقه مجدد حسن محبی و توپچی از تیم کنار گذاشته شدند. دو سنگینوزن تیم ملی کاظم غلامی و علیرضا سلیمانی از تیم خط خوردند (شخصا از کاظم غلامی دلیل حذفشان را پرسیدم، گفت اگر تو میدانی به من هم بگو!) دلیل خط خوردن غلامی و سلیمانی تا امروز مکتوم و پنهان مانده است. منصور برزگر سرمربی تیم ملی کشتی آزاد را پای پله هواپیما جلوی چشم دوستان و فامیل و آشنایان برگرداندند تا بیمهریها به ورزش را تکمیل کنند (مصطفی هاشمیطباء رئیس وقت کمیته ملی المپیک تا امروز هرگز درباره حوادث تیم کشتی ۱۹۸۸توضیحی نداده است).
اما در مسابقات ۱۹۸۹ مارتینی سوئیس، جنگ هشتساله تمام شده بود، تیم کشتی ایران به مسابقات جهانی اعزام شد، علیرضای ۳۴ ساله ملیپوش برای حضور در فینال کفش نداشت و کفش مسابقه را از بوریس بومگارنترز حریف آمریکایی خود قرض گرفت. علیرضا با دلاوری پیروز شد تا اولین طلای ورزش ایران بعد از انقلاب رقم بخورد. بعد از پیروزی بر حریف آمریکایی روزنامه سوئیسی نوشت: «علی شیطان بزرگ را شکست داد» تا بعد از المپیک ملبورن و طلای غلامرضا تختی، برای دومین بار پرچم ایران فراتر از آمریکا و شوروی قرار گرفت، مسئولان ما حالا روی علیرضا تبلیغ میکردند، از طنزهای،تاریخ این که، همان ورزشکار مغصوب سال گذشته الان به صورت نمادین برتری ایران را بر آمریکا و شوروی نشان داده بود، آنها این طلا را علامت شعار «نه شرقی، نه غربی» معرفی میکردند، مسئولان ما متوجه شدند که میتوانند از طریق ورزش نیز تبلیغ کنند. این مدال طلا نقطه عطف ورزش ایران و آغاز توجه به ورزش (حداقل در شعار) از سوی مسئولان شد.
علیرضا با دلاوریهای خود، ثابت کرد که پهلوانان نمیمیرند.
* پژوهشگر حوزه اجتماعی ورزش
۲۵۹