نجل‌رحیم گفت: نویسنده آزادی را تنها در پرتو تنهایی فردی، بازگشت به خود و دوری از جمع می‌داند؛ اما آزادی فقط در ذهن و انزوا حاصل نمی‌شود بلکه در بستر بدن و جامعه نیز معنا می‌یابد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به نقل از ایبنا، فاطمه مهاجری در باره هشتصد و شصت و ششمین شب از شب‌های مجله بخارا، که بعدازظهر یکشنبه پنجم مرداد ۱۴۰۴ با حضور دکتر عبدالرحمن نجل‌رحیم پژوهشگر و متخصص مغز و اعصاب و دکتر محمد مهدی اردبیلی پژوهشگر و استاد فلسفه در تالار گفت‌وگو و با همکاری انتشارات ققنوس برگزار شد نوشت: این نشست به معرفی و بررسی کتاب تازه‌منتشرشده انتشارات ققنوس با عنوان تجاوز به ذهن؛ روان‌شناسی کنترل فکر، ذهن‌کشی و شست‌وشوی مغزی نوشته دکتر آبراهام موریتس مرلو و ترجمه کیا سلیمانی اختصاص داشت.

دکتر عبدالرحمن نجل‌رحیم پژوهشگر و متخصص مغز و اعصاب  

معرفی نویسنده و پیش‌زمینه‌های تاریخی

عبدالرحمن نجل‌رحیم نخستین سخنران این نشست بود. وی نخست به معرفی نویسنده پرداخت و گفت: آبراهام موریتس مرلو روان‌پزشک هلندی‌الاصل، در سال ۱۹۰۳ به دنیا آمد و در ۱۹۷۶ در هلند از دنیا رفت. او در سال ۱۹۲۷ پزشک شد و در فضایی که احزاب فاشیستی در هلند از سال ۱۹۲۳ فعال بودند، تخصص روان‌پزشکی و روان‌کاوی خود را در ۱۹۳۲ گرفت.

وی افزود: مرلو یک سال پس از اشغال هلند توسط آلمان نازی، در ۱۹۴۲ از کشور گریخت و پس از ماجراهایی، به ارتش در تبعید هلند در انگلستان پیوست و در بخش روان‌پزشکی با درجه سرگردی فعالیت کرد. او تجربه مستقیمی از شکنجه، اعتراف‌گیری و بازجویی در فضاهای نظامی امنیتی داشت.

کتابی در مواجهه با توتالیتاریسم

به گفته نجل‌رحیم، مرلو پس از پایان جنگ جهانی دوم به آمریکا مهاجرت کرد و در سال ۱۹۵۰ تابعیت آمریکایی گرفت. کتاب تجاوز به ذهن را در سال ۱۹۵۶ منتشر کرد؛ اثری که وی آن را مهم‌ترین کتاب مرلو دانست. این کتاب در سال ۲۰۰۹ نیز توسط «روسف پرس» بازنشر شده است.

نجل‌رحیم تصریح کرد: این اثر از نظر موضوعی، در مرز میان روان‌شناسی تبلیغاتی، روان‌کاوی، فلسفه سیاسی و نقد نظام‌های تمامیت‌خواه قرار می‌گیرد و تلاش دارد تجربیات دوران فاشیسم و کمونیسم را تحلیل کند.

وی ادامه داد: مرلو در این کتاب تأکید می‌کند که هیچ‌کس از شست‌وشوی مغزی جان سالم به در نمی‌برد. او می‌نویسد که فشار مداوم و ترس می‌تواند به نوعی خلسه ذهنی منجر شود که فرد دیگر کنترلی بر آنچه می‌گوید ندارد و تنها گزارش‌هایی را که توسط بازجو در ذهنش کاشته شده، تکرار می‌کند.

نقد دموکراسی و هشدار درباره نفوذ پنهان

نجل‌رحیم گفت: مرلو هشدار می‌دهد که این نوع از سلطه، نه‌تنها در نظام‌های توتالیتر آشکار بلکه در دموکراسی‌های غربی نیز به‌طور پنهانی رسوخ می‌کند. او می‌نویسد: "نباید اجازه داد که تکنولوژی، بوروکراسی، تبعیض و هذیان‌های جمعی آزادی را در جوامع غربی تهدید کنند."

وی افزود: مرلو تاکید می‌کند که آزادی سیاسی تنها زمانی امکان‌پذیر است که آزادی ذهنی نیز وجود داشته باشد. او آموزش و پرورش را مهم‌ترین راه دفاع از آزادی می‌داند.

دکتر آبراهام موریتس مرلو

نقد اصطلاحات و ساختار نظری کتاب

دکتر نجل‌رحیم با اشاره به ساختار نظری کتاب تأکید کرد: اصطلاحاتی مثل ذهن‌کشی و شست‌وشوی مغزی از نظر علمی اشکال دارند. مغزشویی، بدون تاثیر بر بدن ممکن نیست. ذهن و بدن از هم جدایی‌ناپذیرند. نمی‌توان از نابودی ذهن سخن گفت، بدون آن‌که بدن را نیز درگیر کرد.

او در همین زمینه افزود: این جدایی قائل شدن میان ذهن و بدن، همان دوگانگی فلسفی سنتی است که امروزه مورد نقد جدی قرار گرفته. همان‌طور که مرلوپونتی در پدیدارشناسی ادراک اشاره می‌کند: ذهن ما، بدن ماست.

نجل‌رحیم با اشاره به منشا واژه «مغزشویی» گفت: این واژه توسط ادوارد هانتر، مامور سیا، پس از جنگ کره و اعترافات اجباری اسرای آمریکایی ساخته شد و بعدها معنای منفی به خود گرفت.

تقابل فرویدی و پاولوفی

وی یکی از نکات مهم کتاب را تقابل میان روان‌کاوی فرویدی و شرطی‌سازی پاولوفی دانست و گفت: مرلو تلاش کرده تا نشان دهد که روان‌کاوی فرویدی در غرب، پادزهر رفتارگرایی شرطی‌شده شرقی است. اما این نگاه، تقلیل‌گرایانه و تا حدی جانبدارانه است.

او به استقبال گسترده روان‌شناسان غربی از نظریه‌ی شرطی‌شدن پاولوفی اشاره کرد و گفت: رفتارگرایی در آمریکا در دهه‌های بعد، به‌شدت رشد کرد و چهره‌هایی چون اسکینر با ایده‌هایی چون کنترل رفتار انسان از طریق تکنولوژی‌های اجتماعی، آن را توسعه دادند.

در ادامه افزود: اسکینر در کتاب فراتر از آزادی و کرامت می‌نویسد: باور به اراده‌ی آزاد و کرامت انسانی، نوعی اسطوره‌پردازی غیرعلمی است. این سخن با آنچه نویسنده کتاب تجاوز به ذهن علیه آن هشدار می‌دهد، هم‌راستا نیست بلکه خود نشانی از نفوذ همان الگوهای شرطی‌سازی در جهان آزاد است.

نقد نگاه غرب‌محور

دکتر نجل‌رحیم همچنین به نقد نگاه غرب‌محور نویسنده پرداخت و گفت: مرلو فرهنگ غربی را دارای محکم‌ترین سد دفاعی در برابر توتالیتاریسم معرفی می‌کند. او معتقد است که فردگرایی، تنها راه آزادی است؛ اما این نگاه، فرهنگ شرق را به حاشیه می‌راند و نوعی برتری‌گرایی غربی را بازتولید می‌کند.

وی افزود: نویسنده آزادی را تنها در پرتو تنهایی فردی، بازگشت به خود و دوری از جمع می‌داند؛ اما آزادی فقط در ذهن و انزوا حاصل نمی‌شود بلکه در بستر بدن و جامعه نیز معنا می‌یابد.

بدن، خانه آزادی

در پایان سخنانش، نجل‌رحیم گفت: در مغزپژوهی اجتماعی امروز، بدن قفس آزادی نیست؛ بلکه خانه آزادی است. مغز، عضو آزادی بدن است و این امکانات زیستی ما هستند که حدود و ثغور آزادی‌مان را تعیین می‌کنند. اراده آزاد، چیزی جز نتیجه تعامل بدن، مغز، ذهن و جامعه نیست.

او تاکید کرد: برای رسیدن به آزادی، باید به بدن احترام گذاشت. به‌ویژه بدن زنان، که همواره محمل تبعیض و کنترل بوده است. راه رهایی تنها در آموزش نیست، بلکه در آگاهی از ارزش بدن و پذیرش تنوع انسانی است.

 دکتر محمد مهدی اردبیلی پژوهشگر و استاد فلسفه

از روان‌کاوی محافظه‌کار تا امکان رهایی در جهان معاصر

محمد مهدی اردبیلی دیگر سخنران این نشست بود. وی با تحلیل انتقادی و فلسفی کتاب «تجاوز به ذهن»، نوشته دکتر آبراهام موریتس مرلو و با نگاهی چندوجهی به اثر، مباحث نظری ژرفی را در باب روان‌شناسی، قدرت، آزادی و ساختارهای سلطه طرح کرد.

اردبیلی گفت: بخشی از مطالبی که در سخنرانی دکتر نجل رحیم مطرح شد، هم بار مسئولیت من را کم کرد و هم بر عمق بحث افزود. بنابراین تلاش می‌کنم تا از زاویه‌ای دیگر به کتاب بپردازم و برخی نکات هم‌پوشان را به‌صورت مختصرتر طرح کنم.

جایگاه تاریخی کتاب و تقسیم‌بندی محتوایی

او با قرار دادن کتاب در بستر تاریخی خاص خود، یعنی دوران پساجنگ جهانی دوم و اوج جنگ سرد، خاطرنشان کرد: این کتاب محصول سال ۱۹۵۶ است؛ زمانی که آمریکا خود را در مقام ناجی دنیای آزاد و در تقابل با نظام‌های توتالیتر کمونیستی می‌دید. باید کتاب را در همین فضا خواند؛ فضایی دو قطبی، سرشار از ترس از نفوذ ایدئولوژی مخالف، و البته سرشار از اسطوره‌سازی از دموکراسی لیبرال.

وی سپس ساختار کتاب را در چهار محور اصلی چنین برشمرد:

۱. فنون اطاعت فردی: تمرکز بر روان‌شناسی سلطه و مکانیسم‌های سرکوب شخصی در نظام‌های توتالیتر.

۲. فنون اطاعت جمعی: بازخوانی مهندسی افکار عمومی و تاثیر پروپاگاندا در شکل‌دهی به جامعه مطیع.

۳. تجاوز نامحسوس: بررسی اشکال پنهان سلطه در جوامع به ظاهر آزاد، شامل نقدهایی بر فرهنگ عامه، تکنولوژی، و توهم توده‌ای.

۴. روش‌های مقاومت: معرفی راهکارهایی برای شناخت، مقابله و تاب‌آوری در برابر کنترل روانی و اجتماعی.

نقد اول: روان‌شناسی‌زدگی و تقلیل‌گرایی

اردبیلی در نخستین نقد خود، به چیزی اشاره کرد که آن را «روان‌شناسی‌زدگی» یا به تعبیر دقیق‌تر «روان‌شناسی‌گری افراطی» نامید و گفت: در این کتاب، بسیاری از پدیده‌های سیاسی، اجتماعی و تاریخی به ساحت روان فرد فروکاسته می‌شوند. از تحلیل کودکانه شخصیت استالین و هیتلر تا بررسی اطاعت سربازان در شرایط شکنجه. این تقلیل‌گرایی به نگاه عرفی و اخلاق‌زدایی از تحلیل اجتماعی دامن می‌زند.

او ادامه داد: گویی اگر پدر هیتلر با او بهتر رفتار می‌کرد، جنگ جهانی دوم هم رخ نمی‌داد. این نوع نگاه، کلان‌ساختارها، مناسبات قدرت و تاریخ را به نفع تحلیل روانی کنار می‌زند و ریشه بحران‌ها را در کودک درون افراد می‌جوید.

نقد دوم: غیبت مبانی نظری و بازاندیشی در پیش‌فرض‌ها

در نقد دوم، اردبیلی به نبود تامل نظری و بازاندیشی در پیش‌فرض‌های معرفتی کتاب پرداخت. او اظهار داشت: مرلو، اگرچه پزشک و روان‌کاوی باهوش است، اما در قلمرو نظریه، خام‌دستانه عمل می‌کند. او هیچ‌گاه پیش‌فرض‌های معرفتی‌اش را به چالش نمی‌کشد؛ نه دوگانگی ذهن و بدن را، نه رئالیسم خام علمی‌اش را، و نه نگرش مطلق‌گرایانه‌اش به اخلاق غربی را.

او افزود: علم‌زدگی کتاب، آن‌هم از نوع نیمه‌قرن بیستمی، باعث شده که به پرسش‌های فلسفی اساسی چون آزادی، اراده، قدرت، و سوژه نپردازد. آزادی در این کتاب، چیزی فروکاسته‌شده به استقلال فردی در انتخاب سبک زندگی است، در حالی که امروز ما می‌دانیم همین استقلال فردی نیز برساخته‌ی ساختارها و نظام‌های تولید معناست.

نقد سوم: دوگانه‌سازی کاذب و محافظه‌کاری ایدئولوژیک

دکتر اردبیلی سومین نقد خود را بر بنیاد دوگانه‌سازی کاذب میان دموکراسی و توتالیتاریسم بنا نهاد و گفت: مرلو از توتالیتاریسم به درستی انتقاد می‌کند، اما امپریالیسم، بهره‌کشی، خشونت سرمایه‌داری و بحران‌های درونی لیبرالیسم را نمی‌بیند. حتی در جایی از کتاب، به‌صراحت از رادیو صدای آمریکا و رادیو اروپای آزاد به عنوان راهی برای رساندن امید به ملت‌های در بند یاد می‌کند. این‌گونه تایید بی‌قید و شرط ساختارهای قدرت لیبرالی، نوعی محافظه‌کاری آشکار است.

وی تاکید کرد: نویسنده، مارکسیسم غربی را به کلی نادیده می‌گیرد و تصور می‌کند هرکس به‌نوعی از دیدگاه‌های چین یا شوروی دفاع کند، شست‌وشوی مغزی شده است. این دوقطبی‌سازی، امکان هرگونه نقد میانی، تحلیل چندلایه و بازیافت مفاهیم از دو سو را از ما می‌گیرد.

نقد چهارم: نوستالژی در نقد فناوری و بوروکراسی

نقد چهارم اردبیلی ناظر بر لحن نوستالژیک کتاب در مواجهه با فناوری و بروکراسی بود. او گفت: اگرچه نویسنده نقدهایی عمیق بر تکنولوژی و بروکراسی دارد، اما گاه در حسرت روزگاری از دست‌رفته به سر می‌برد؛ دورانی پیشاصنعتی، بی‌فناوری و شاید حتی بی‌تکنولوژی. این نوع نگاه، چشم‌انداز آینده را می‌بندد و انسان را در دور باطلی از حسرت گذشته نگه می‌دارد.

او افزود: باید بتوان همزمان با نقد ابزارهای سلطه مدرن، از ظرفیت‌های رهایی‌بخش تکنولوژی نیز سخن گفت. نگاه سیاه‌وسفید به فناوری، باعث از دست رفتن امکانات رهایی در دل شرایط پیچیده امروز می‌شود.

تفاوت «معاصر بودن» با «به‌روز بودن»

اردبیلی در پایان، با طرح مفهومی مهم در فلسفه تاریخ، گفت: کتاب ممکن است دیگر به‌روز نباشد، اما معاصر ما هست. مفاهیم، اگرچه متعلق به گذشته‌اند، می‌توانند در لحظه اکنون ما زنده باشند. همان‌گونه که نیچه، آدورنو و حتی افلاطون، با ما سخن می‌گویند.

او افزود: در بخشی از کتاب، مرلو از تسلط فرهنگ بر روح انسان می‌گوید، از رام‌سازی مردم توسط دانش روان‌شناختی تجاری، و از تبدیل مردم به خریدارانی مطیع. این هشدارها، امروز از همیشه معاصرترند.

در پایان نشست، جلسه با پرسش و پاسخ حاضران ادامه یافت. فضای گفت‌وگو به‌گونه‌ای پیش رفت که مفاهیم پیچیده کتاب در بستر تحلیلی امروز بازخوانی شدند. دکتر اردبیلی با نگاه فلسفی و انتقادی خود، و دکتر نجل رحیم با رویکرد روان‌پزشکی و تجربه‌محور، ترکیبی از علوم انسانی و تجربی را در تحلیل یکی از بحث‌برانگیزترین کتاب‌های قرن بیستم ارائه دادند.

۲۱۶۲۱۶

منبع: ایبنا