وقتی اقتصاد در تلاطم است، اولین چیزی که مدیران به آن فکر می‌کنند «هزینه‌ها»ست. و متأسفانه در بسیاری از سازمان‌ها، آموزش و سرمایه‌گذاری بر نیروی انسانی به‌عنوان اولین گزینه‌ی حذف انتخاب می گردد. این نگاه ساده‌انگارانه است؛ چرا که نیروی انسانی نه یک ردیف هزینه، بلکه مهم‌ترین سرمایه در دوره‌های بحران محسوب می‌شود.

شرایط اقتصادی امروز ما به‌گونه‌ای است که بسیاری از شرکت‌ها میان «بقا» و «توسعه» معلق مانده‌اند. طبیعی است که در چنین فضایی، مدیران به دنبال کاهش هزینه‌ها باشند. اما پرسش کلیدی اینجاست: اگر در این دوره بر سرمایه انسانی خود سرمایه‌گذاری نکنیم، فردا با چه پشتوانه‌ای می‌خواهیم دوباره رشد کنیم؟

مدیریت هوشمندانه سرمایه انسانی در شرایط دشوار، نیازمند دو رویکرد مکمل است: آموزش مستمر و آینده‌پژوهی. آموزش به کارکنان کمک می‌کند مهارت‌های تازه‌ای برای مواجهه با مسائل پیچیده پیدا کنند و از فرسایش روحی و حرفه‌ای نجات یابند. آینده‌پژوهی نیز به مدیران امکان می‌دهد چشم‌اندازی فراتر از روزمرگی داشته باشند و بفهمند کدام مهارت‌ها و تخصص‌ها در سال‌های آینده تعیین‌کننده خواهند بود.

نگاه به سرمایه انسانی تنها به‌عنوان نیروی کار روزمره، یکی از خطاهای مدیریتی رایج در سازمان‌های ماست. کارمندانی که امروز از چرخه آموزش و ارتقا کنار گذاشته می‌شوند، فردا در برابر تغییرات فناورانه یا رقابتی، آسیب‌پذیرترین حلقه سازمان خواهند بود. درست به همین دلیل است که در جهان امروز، مفهوم «انعطاف‌پذیری سرمایه انسانی» به‌عنوان یک شاخص کلیدی مطرح شده است.

در شرایط اقتصادی دشوار، سرمایه انسانی با انگیزه، آموزش‌دیده و آینده‌نگر می‌تواند حتی جای خالی سرمایه مالی را پر کند. یک نیروی انسانی توانمند می‌تواند مسیرهای جدید برای کاهش هزینه‌ها، بهبود فرآیندها یا خلق درآمد بیابد؛ چیزی که هیچ بودجه‌ای به‌تنهایی قادر به انجام آن نیست.

جمع‌بندی این است: در روزگار تنگنا، آموزش و آینده‌پژوهی را نه به‌عنوان یک «لوکس سازمانی» بلکه به‌عنوان یک سپر دفاعی و موتور محرک باید دید. سازمان‌هایی که امروز به سرمایه انسانی خود توجه می‌کنند، فردا سریع‌تر از بحران عبور خواهند کرد. در نهایت، این انتخاب مدیران است که تعیین می‌کند بحران‌ها به سکوی پرتاب تبدیل شوند یا به نقطه سقوط.

*پژوهشگر اقتصادی و فعال توسعه اقتصادی