اواسط سال گذشته جسد مرد جوانی در یک جاده بین شهری کشف شد. مأموران با بررسی دوربین‌های مداربسته و تحقیقات میدانی دریافتند جسد از سوی دو مرد و از داخل صندوق عقب یک خودرو بیرون انداخته شده است.

به گزارش خبرآنلاین روزنامه ایران نوشت: با شناسایی هویت یکی از متهمان به نام خسرو پلیس به سراغ او رفت اما مشخص شد از خانه‌اش فرار کرده و به غرب کشور رفته است. بنابراین با تلاش پلیس متهم دستگیر شد و به درگیری مرگبار با همدستی دوستش منوچهر اعتراف کرد.

با دستگیری منوچهر هر دو متهم مدعی شدند در جریان خرید و فروش مواد مخدر مرد جوان را به قتل رسانده‌اند.
با تکمیل تحقیقات برای خسرو به اتهام مباشرت در قتل و برای منوچهر به اتهام معاونت در قتل کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
 
در دادگاه چه گذشت؟
در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص کردند. سپس مادر مقتول به جایگاه رفت و گفت: «متهمان دروغ می‌گویند پسر من اصلاً در کار مواد مخدر نبود او قصد داشته به دو متهم در یک خانه باغ اسکان دهد اما آنها به قصد سرقت پسرم را به قتل رسانده‌اند. ما به هیچ عنوان حاضر به مصالحه و گذشت نیستیم.»

بعد از آن خسرو به جایگاه رفت و گفت: «چند هفته قبل از این ماجرا من از زندان آزاد شدم. پیش از آزادی یکی از همبندی‌هایم که با او رفاقت داشتم به من پیشنهاد داد اگر می‌خواهی یک شبه راه صدساله بروی و پولدار شوی فردی را می‌شناسم که می‌توانی در ازای خرید مواد مخدر ارزان‌تر و فروش با قیمت چند برابری به پول هنگفتی برسی. از آنجا که بیکار و بی‌پول بودم پیشنهادش را پذیرفتم. دوستم از داخل زندان با فردی تماس گرفت و من را به او معرفی کرد.»
متهم افزود: «بعد از آزادی هرچه پس‌انداز داشتم را با پول فروش طلاهای زنم روی هم گذاشتم و با مبلغ 350 میلیون تومان به تهران آمدم و به سراغ فروشنده مواد مخدر رفتم. پیش از آنکه به محل قرار که در نزدیکی یک درمانگاه بود، برسم به دوستم منوچهر گفتم با من بیاید تا گرفتار نشوم. وقتی به محل رسیدم مقتول با فردی به نام شهرام به سراغم آمدند بعد شهرام همه پولم را گرفت و گفت من نیمساعت دیگر مواد را تحویلت می‌دهم. یکساعتی که گذشت و از شهرام خبری نشد به مقتول گفتم چرا دوستت نیامد که او گفت می‌آید بعد به بهانه اینکه حالش خوب نیست گفت به درمانگاه می‌رود اما من که مطمئن بودم می‌خواهند کلک بزنند به او گفتم با شهرام تماس بگیرد و بگوید منصرف شدم و پولم را پس بدهد. مقتول هم تماس گرفت اما تلفن شهرام خاموش بود. همان موقع مقتول گفت بیا باهم به خانه باغی که دارم برویم و ماهم قبول کردیم. وقتی به جلوی در باغ رسیدیم او با فردی تماس گرفت و آرام گفت آنها را به باغ آورده‌ام و تا نیم‌ساعت دیگر خودتان را برسانید. همان موقع مطمئن شدم برای مان نقشه‌ای کشیده‌اند به همین خاطر پیراهنم را در آوردم و به دور گردنش انداختم و او را به سمت ماشینم کشاندم بعد منوچهر با چوب محکم به سر او زد و داخل صندوق عقب انداختیم در جاده بین راه در صندوق را که باز کردیم دیدم او فوت کرده و جسد را همانجا بیرون گذاشتیم و رفتیم. من به غرب کشور رفتم تا فرار کنم و از مرز خارج شوم»
پس از این اظهارات منوچهر نیز به جایگاه رفت و او نیز اتهامش را نپذیرفت و گفت: «خسرو هروقت می‌خواست مواد مخدری را جابه‌جا کند من برایش جابه‌جا می‌کردم و مبلغی می‌گرفتم آن روز هم من برای جابه‌جایی مواد رفته بودم که درگیر شدند و از من خواست به او چوب بدهم  و او خودش ضربه را زد. من نقشی در قتل نداشتم و فقط در جابه‌جایی جسد به خسرو کمک کردم.»
با پایان جلسه رسیدگی قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.

17302