نرگس کیانی: کنسرت خیابانی همایون شجریان از لحظه برگزاری نشست خبری آن (دهم شهریورماه) به یکی از ترندهای توئیتر فارسی تبدیل شد. موج برخاسته اگرچه پس از اعلام خبر لغو این کنسرت (دوازدهم شهریورماه) آرام آرام فروکش کرد اما منجر به شرایطی شد که همایون شجریان آماج حملات فراوان قرار بگیرد. دوقطبی شکل گرفته در فضای توئیتر را در مورد شجریانِ پسر و پدر، هرچند میتوان تا حدودی بازتابدهنده واقعیتهای اجتماعی دانست اما به عقیده محمد رهبری، جامعهشناس سیاسی، پژوهشگر حوزه فناوری، حملات افراطی و برخی توهینها حاصل دو عامل بوده است؛ یکی فعالیت گروههای سیاسی ساکن خارج به قصد تخریب سرمایهی اجتماعی چهرههای ساکن داخل و دوم، استفاده افرادی اگرچه اندک، اما اهل توهین و فحاشی، از امکانات کاربر ناشناس بودن. او همچنین میزان توجهی را که این موضوع در توئیتر گرفت با اندکی تفاوت برابر با میزان توجهی میداند که اسنپبک گرفته بود.
تشدیدکننده قطبیدگی توئیتر: امکان بلاک و آنفالو، محدودیت کاراکتر
محمد رهبری با بیان این که اگر بخواهد با دوقطبی مورد اشاره شروع کند باید به تشریح سه ویژگی همزمان شبکههای اجتماعی بهطور عام و توئیتر بهطور خاص بپردازد، به خبرآنلاین میگوید: «یکی از سه ویژگی همزمان شبکههای اجتماعی بهطور عام و توئیتر بهطور خاص، بازنمایی حدودی واقعیتهای اجتماعی است. در واقع در بعضی از موارد، این دوقطبیها یا چندقطبیهای موجود در جامعه است که به اشکال گوناگون در شبکههای اجتماعی بروز پیدا میکند. پس نقش انعکاسی یا بازتابدهندگی یکی از نقشهای حدودی شبکههای اجتماعی است. البته به شرطی که برآمده از اقدام رباتها و اقدامات سازمانی نباشد و کاربران معمولی، طرف بحث یکدیگر باشند.»
به عقیده رهبری ویژگی دوم شبکههای اجتماعی خصوصا در مورد توئیتر از عوامل تشدیدکننده دوقطبیهاست. در واقع مطالعات پژوهشی مختلف نشان دادهاند که فضای توئیتر بهخاطر برخی از ویژگیهای ذاتی خودش به شدت مستعد قطبیشدن است. رهبری در پاسخ به این که این ویژگی چیست؟ به امکان بلاک و آنفالو کردن و رواج آن در توئیتر اشاره میکند و میگوید: «در توئیتر بلاک و آنفالو کردن رواج دارد. کاربران به محض آن که مشاهده میکنند دیدگاه کاربری متفاوت با دیدگاه آنهاست، اگر یکدیگر را دنبال میکردهاند، او را آنفالو میکنند. اگر هم دنبالکننده یکدیگر نبودهاند بلاکش میکنند. این اتفاق به شکل مرتب در توئیتر رخ میدهد و به دوقطبی شدن دامن میزند. چرا که امکان شنیدن دیدگاههای متفاوت را برای کاربران از بین میبرد و در نتیجه آنها را به افرادی با آستانه تحمل پایینتر و رواداری کمتر نسبت به نظرات متفاوت تبدیل میسازد. این پدیده البته صرفا منحصر به توئیتر نیست و در دیگر شبکههای اجتماعی نیز اتفاق میافتد اما در توئیتر با شدت بیشتری رخ میدهد.»
در کنار نقش انعکاسی یا بازتابدهندگی و الگوریتمهایی که امکان بلاک و آنفالو را فراهم میآورند ویژگی سومی هم وجود دارد؛ محدودیت کاراکتر. رهبری در این مورد میگوید: «ماهیت توئیتر به گونهای است که کاربران ناچارند نظر خود را در قالب کاراکترهایی محدود عنوان کنند. درنتیجه برای گیر کردن قلابشان به ذهن خواننده، از کلمات تندوتیزتر و صریحتری استفاده میکنند. همین ویژگی میتواند به تندوتیز و صریحتر شدن فضا منجر شود و به خشونت و دوقطبی موجود دامن بزند.»
فعالیتهایی از خارج به قصد تخریب سرمایه اجتماعی چهرههای داخل در کنار استفاده از امکان گمنامی
با این حساب ویژگیهای شبکههای اجتماعی بهطور عام و توئیتر بهطور خاص، ازجمله امکان بلاک و آنفالو کردن و محدودیت کاراکتر میتواند قطبیدگی موجود را تشدید کنند. ضمن این که اگر از طریق رباتها و اقدامات سازمانی دستکاری نشده باشند میتوانند منعکسکننده یا بازتابدهنده قطبیدگی موجود در جامعه هم باشند. اما آیا طبیعی است که این قطبیدگی تا آنجا پیش برود که بتواند هنرمندی محبوب را به مهرهای سوخته تبدیل سازد؟ درواقع آیا در غیاب امکان گفتوگوی مدنی در سطح جامعه ماست، که این شبکهها چنین قدرتی میگیرند یا در سراسر جهان همینطور است؟
محمد رهبری در پاسخ به این سوال میگوید: «گاهی اوقات، به خصوص در مورد موضوعات بالقوه بحثبرانگیز، برخی جریانات سیاسی داخلی و خارجی، عامدانه و برای رسیدن به اهدافی خاص فضا را رادیکالتر و بهتبع قطبیتر میکنند. این بهویژه در مورد برخی جریانات سیاسی خارج از کشور قابل مشاهده است. جریاناتی که نمیتوانند محبوبیت، مقبولیت و تاثیرگذاری برخی چهرهها را تاب بیاورند. به همین دلیل تلاش میکنند به اشکال گوناگون و با روشهای متفاوت تخریبشان کنند. آنها در همین راستا از دستکاری فضا به کمک رباتهاو اقدامات سازمانی نیز استفاده میکنند. به هر حال برخی از این جریانات به دولتهای بدنام هم متصلند و از عهده هزینههای چنین اقداماتی نیز برمیآیند. لذا معتقدم بخشی از اتفاقی که برای همایون شجریان در فضای توئیتر رخ داد به قصد دستکاری افکار عمومی، سازماندهی شده بود و نمیتوان تمامش را بازتابی از نظرات موجود در سطح جامعه دانست. کمااینکه مشاهده میکنیم کنسرت استادیوم آزادی علیرضا قربانی برای چندمین بار تمدید شده است بیآنکه اتهاماتی نظیر اتهاماتی که به همایون شجریان نسبت داده شد به او نسبت داده شود و چنین فضایی علیه او شکل بگیرد. این در حالی است که مخاطبان کنسرت او و دهها کنسرت دیگر نیز مردمان همین آبوخاکند که به دنبال زندگی بهتر و شادتر هستند، اما نه تنها تخریبش نمیکنند که تحسینش هم میکنند. ضمنا کسانی که به تماشای کنسرت علیرضا قربانی نرفتهاند یا نمیروند هم هیچ مرزی میان خود با کسانی که تماشاگر کنسرت او بودهاند نمیکشند و خود را در دو قطب متفاوت نمیبینند.»
پس آنطور که محمد رهبری میگوید بخشی از مخالفتهایی که با همایون شجریان در فضای توئیتر دیدیم، احتمالا برخاسته از دل جامعه بوده است اما وقتی به نقطه توهین و فحاشی رسید چه؟ رهبری میگوید: «اینجا ماجرا عوض میشود. این توهینها و فحاشیها را میتوان حاصل فعالیت گروههایی سیاسی ساکن خارج از کشور دانست که با قصد تخریب سرمایه اجتماعی چهرههای ساکن ایران، دست به اقدامات سازماندهیشده میزنند. ضمن این که نمیتوان کتمان کرد قطعا افرادی نیز اگرچه اندک در جامعه یافت میشوند که دیدگاهشان را با توهین مطرح میکنند. امکانی که توئیتر برای این افراد فراهم میکند، امکان گمنامی بهواسطه کاربر ناشناس بودن است. شما وقتی به عنوان کاربر ناشناس فعالیت میکنید بخش عمده کنترل اجتماعی موجود در جامعه، در موردتان صدق نمیکند. در نتیجه مواضعتان را بسیار صریحتر و بیپرواتر اعلام میکنید. اگرچه که به نظر من توهین و فحاشی به چهرههای محبوب چندان در جامعه ایران پررنگ نیست ولی بالاخره گروهی ولو اقلیت هستند که چنین رویکردی دارند. کسانی که ممکن است در سطح جامعه نبینیمشان اما به دلیلی که اشاره کردم صدایشان را توئیتر بشنویم. در جواب سوال شما میتوان به این دو نکته اشاره کرد. هرچند به نظرم دلیل اول احتمالا باید پررنگتر باشد.»
برابری نسبی جنجالبرانگیزی کنسرت خیابانی همایون شجریان با اسنپبک!
محمد رهبری با توجه به تسلطش بر فضای مجازی در جواب این که اساسا این میزان از توجه به موضوع کنسرت خیابانی همایون شجریان در توئیتر تعجببرانگیز بود یا خیر، چنین میگوید: «این حجم از توجه به برگزاری و لغو این کنسرت در توئیتر، بسیار قابل توجه بود. چرا که کنسرت یک پدیده فرهنگیهنری است و انتظار نمیرود به اندازه موضوعات مطرح در حوزه سیاسی و روابط بینالملل و یا اقتصادی جلب توجه کند. بهعنوان مثال اسنپبک بهعنوان موضوعی در حوزه سیاست خارجی که میتواند بر اقتصاد نیز موثر باشد احتمالا برای مردم مهمتر است. با این حال، اگرچه حجم محتوایی که در مورد اسنپبک تولید شده بود بیشتر بود اما تفاوت زیادی میان میزان توجه به اسنپبک و میزان توجه به کنسرت همایون شجریان وجود نداشت. در واقع میزان توجهی که این موضوع هم در توئیتر و هم در سایر شبکههای اجتماعی گرفت به نظر من قابل توجه و معنادار بود و جای بررسی و تامل بیشتر دارد.»
5959