به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، عیسی خان حاکم وقت تهران در زمان ناصرالدین شاه بوده است. گفته میشود وی فرد خیری بوده و در نهایت جان خود را در راه خدمت رسانی به مردم در جریان بیماری وبا در تهران از دست داد.
بنابر روایت شبستان، از این مرد بزرگ تنها نامی بر مسجدی که در زمان حیاتش بنا کرده، مانده است. این مسجد در کنارش یک مدرسه هم داشته است که در حال حاضر تقریبا اثری از آن نیست. مسجد یکبار در دههی پنجاه به کلی مرمت شده است و بنای فعلی تقریبا اثر شاخص معماری ندارد. حتی حیاط شرقی مسجد با درختان جوانی که به نظر میرسد اخیرا غرس شده است بسیار ساده و امروزی به نظر میرسد.
این مسجد در گوشه جنوی غربی پارک شهر و در آنسوی خیابان وحدت اسلامی قرار دارد. اگرچه به نظر آثار عیسی خان وزیر امروز چندان شبیه حال و روز اولش نیست ولی نام و خدمات وی همچنان زنده است و لااقل آرامگاهی دارد که برایش فاتحهای خواند و طلب خیر کرد.
«میرزاعیسیخان وزیر» مردی از معدود روشنفکران زمان خود بود. او از آیت الله شیخ «هادی نجمآبادی» خواست بیمارستانی بسازد و وقف کند و ثلث اموالش را هم به این کار اختصاص داد.
برای گفتن و شنیدن از «میرزا عیسی خان»، وزیر روشنفکر و مردمداری که با اقداماتش نشان داد از زمانه خود جلوتر است، شاید بهترین مکان، مسجد موقوفه خودش باشد. وی به مسجد ساده و زیبای خیابان وحدت اسلامی با کولهباری از خاطرات و تجربیات، اعتبار به این خیابان قدیمی پایتخت داده است.
میرزا عیسی خان وزیر در سال ۱۲۹۵ هجری قمری وقتی نیت کرد این مسجد را در املاکش در جوار گورستان شهر همان جایی که بعدها پارک شهر تهران شد، بسازد، تصمیم گرفت با یک تیر دو نشان بزند. اینطور بود که دستور داد علاوهبر مسجد، در زمینهایش یک مدرسه علمیه هم بسازند تا فضایی برای تحصیل و تهذیب جوانان علاقهمند به علوم دینی باشد. میرزا مغازههای اطراف مسجد و همچنین بخشی از املاکش در اشتهارد را وقف این مسجد و مدرسه و نیز کمک به ایتام کرد. فضای مسجد در سال ۱۳۵۵ بازسازی شد.
میرزا عیسی تفرشی معروف به میرزا عیسیخان وزیر که بانی ساخت این مسجد است شوهرخواهر میرزا یوسف مستوفی الممالک، صدراعظم ناصرالدینشاه بود. او گرچه بعد از فوت پدرش نایبالحکومه تهران شد اما وقتی شاه سال ۱۲۸۳ قمری به خراسان رفت و صدراعظم پیشکاری کامران میرزای نایبالسلطنه را که حاکم تهران بود و ۱۲سال هم بیشتر نداشت برعهده میرزا عیسی گذاشت به وزیری شهره شد.
املاکی در اشتهارد و همچنین مغازههای اطراف مسجد میرزا عیسیوزیر، همگی وقف بر مسجد، حوزه و ایتام شد. در وصیتنامه هم اشاره به موقوفات شده و خورشیدخانم (از خاندان غفاری) نیز وصیتنامه را امضا کرده است. اصل وصیتنامه در اختیار فرزندان انتظامالسلطنه و رونوشت آن نزد منصور رشیدی بود.
افراد زیادی از فضلا، علما و دانشمندان مشروطه در مدرسه میرزا عیسی وزیر، تدریس و تحصیل کردهاند. مقبره میرزا عیسیوزیر در کنار مسجد قرار گرفته و به وسیله دیواری از یکدیگر جدا شده است. کنار دیواری که کتیبه شجرهنامه بر آن نصب است، دری وجود دارد که به حیاط نقلی و باصفای دیگری راه پیدا میکند.
سمت داشتن او در دربار اصلاً باعث نشد که از فکر مردم غافل شود. او از عارفان دوره خود بود و زمانی که وبای عام و معروف در تهران آمد و آنقدر کشته داد که مردهها را گروهی دفن میکردند دستور داد دفن با آداب اسلامی و همراه با کفن انجام شود. خودش هم مستقیم بر این کار نظارت میکرد و همین شد که وبا گرفت و صفر سال ۱۳۱۰ از دنیا رفت.
سنگ قبر وسط این اتاق بزرگ قبل از دیگر اجزای اتاق به چشم میآید. یکی متعلق به میرزا عیسیخان وزیر است و دیگری متعلق به برادرزادهاش، سیدمحمد انتظامالسلطنه.
مسجد میرزا عیسی خان وزیر را در محدوده روبهروی خیابان «بهشت»، همچنان استوار و برقرار میبینید، اما افسوس از آن مدرسه علمیه که فقط شرح زیباییهایش برای ما مانده. میگویند بهجای دیوارهای سیمانی که حالا دورتادور حیاط را گرفتهاند، قبلاً حجرههایی بوده است با طاقهای ضربی که طلبهها در آن به درس و بحث مشغول بودهاند.