به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از سرویس دین و اندیشه ایبنا، محمدحسن ابوالحسنی نوشت: قبلاً و در متنی دیگر راجع به انتشار یک مجله دانشجویی سخن گفته بودیم، مجلهای درباره حقوق عمومی که توسط اساتید و دانشجویان این رشته در دانشگاه شهید بهشتی منتشر میشود. اکنون شماره دوم مجله مدرسه حقوق عمومی برای تابستان ۱۴۰۴ منتشر شده است. این مجله که یک فصلنامه علمی-خبری است از مقالات متخصصان رشته استفاده کرده تا جوانب، ابعاد و مزایای حقوق عمومی را هم برای مردم عادی تبلیغ کند، و هم گفتگویی میان دانشجویان و دستاندرکاران این رشته پدید آورد.
صاحب امتیاز این مجله گروه حقوق عمومی و حقوق اقتصادی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی است. دکتر مهناز بیات کمیتکی، مدیر مسئول مجله و صدیقه الهیان سردبیر آن هستند. بیست و نه مطلب گوناگون در ۵۵ صفحه در این شماره مجله عرضه شدهاند. نویسندگان این مطالب هم اساتید حقوق عمومی هستند، هم دانشجویان آن در مقاطع مختلف. این تنوع و گستردگی نویسندگان کمک میکند چگونگی تکوین و گسترده دیدگاههای مختلف در این رشته را بازیابیم. محور و موضوع غالب مقالات این شماره، مفهوم و تاریخچه «دولت» است یعنی یکی از کلیدیترین مفاهیمی که در حقوق عمومی مورد مطالعه قرار میگیرد. تصویر روی جلد دقیقاً با این مقصود خواناست: تصویر تلفیقی از فرانکشتاین و لویاتان، یک موجود برساخته که چندین نفر مشغول سرهم کردن و راه انداختن آن هستند، در واقع یک دولت مدرن.
دکتر محمدحسین زارعی، عضو هیئت علمی گروه حقوق عمومی، در مقالهای با عنوان «دولت مدرن: انگارهای یوتوپیایی، واقعیتی دیستوپیایی» به خوبی بر سرشت دوگانه این مفهوم اشاره کرده است. او تذکر میدهد که بهتر است به جای دولت مدرن از دولتهای مدرن سخن بگوییم چراکه در طول چند سده رخدادهای مدرن شاهد تکوین صورتهای نفارسبتاً متفاوتی از دولت بودهایم که ارائه یک نظریه واحد برای توضیح تمامی آنها ناممکن است. دولتهای مدرن یکی از جوانب مهم رخدادهای مدرن هستند؛ رخدادهایی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و مذهبی که به جهان امروزی ما شکل دادند. دو دیدگاه عمده نسبت به دولت مدرن وجود دارد؛ دیدگاه اول به یک مسیر تاریخی مشخص باور دارد که در انتهای آن غایات و کمال انسانی محقق خواهد شد. در این دیدگاه دولت نقش مثبت و سازندهای ایفا میکند. از آنجایی که سرآغاز دولت مدرن را باید در غرب جست، طبیعتاً مدعیان این دیدگاه باور دارند که همه باید از مدل غربی الگو بگیرند. در این دیدگاه بر وجه اتوپیایی دولت مدرن تاکید شده. اما در دیدگاه دوم بر وجه دیستوپیایی آن انگشت تاکید مینهند یعنی بر مشکلات و دشواریهای تازهای که در اثر سیطره دولت مدرن پدید آمده: جنگهای طولانی و پر تلفات، بوروکراسیهای گسترده و ناکارآمد، فساد و رانت، فروپاشی نمایندگی و ناکارآمدی احزاب قدیمی، سرکوب اقلیتهای سیاسی و مذهبی و …. میتوان بر سیاهه این مشکلات افزود. به همین دلیل باید همواره سرشت دوگانه دولت مدرن را مدنظر قرار داد.
دکتر علیرضا دبیرنیا، که تحصیلکرده گروه حقوق عمومی شهید بهشتی است، در مقاله «ویژگیها و کارکردهای دولت-ملت مدرن» به این واقعیت اشاره میکند که مردم یک کشور در برپایی دولت مدرن سهم بسزایی دارند و باید به واسطه جامعه مدنی و حوزه عمومی سهم آنها را لحاظ کرد. «در یک مفهوم مدرن از حقوق اساسی، مردم باید بتوانند به طور مطلق بر سرنوشت خویش حاکم شوند و دولت را در جایگاه نماینده قرار دهند…» فقدان و زوال حوزه عمومی، به گفته یورگن هابرماس، به بازفئودالی شدن نظام سیاسی میانجامد. نویسنده معتقد است تا بازگشت به دولت-ملت مدرن راه زیادی در پیش است چراکه قدرتهای بزرگ جهانی بعضی الزامات دموکراسی و سیاست مدرن را رعایت نکرده و نظام بینالمللی حقوق بشر را تا حدی به حاشیه راندهاند.
نوید رجبی، دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق عمومی، در یادداشتی به شباهت ویژه دولت مدرن با هیولای فرانکشتاین اشاره کرده است. او با وامگیری از نوشتهای به قلم کیم لین شپلی، این واقعیت را بیان میکند که سرشت قدرت در دوران مدرن شبیه یک هیولای خودساخته است، یک دولت فرانکشتاینی: «وضعیتی که در آن اجزای به ظاهر معقول و قانونی یک نظام دموکراتیک چنان هیولاوار در کنار هم قرار میگیرند که کلیت نظام را به یک فاجعه قانون اساسی تبدیل میکنند. به تعبیر او، دولت فرانکشتاین کالبدی دموکراتیک (پارلمان، انتخابات، دادگاهها) دارد اما روح آن- یعنی تعهد به محدودیت قدرت و عدالت- از آن ستانده شده است.»
ابراهیم دهنوی، پژوهشگر دوره دکتری حقوق عمومی، با ارائه شرح مختصری از اندیشههای فلسفی و سیاسی غالب از یونان باستان تا به امروز، بیان میکند که چه موانع و دشواریهایی گریبانگیر انسان مدرن شده است. او میگوید که در دوران باستان هر چیزی در یک نظم کیهانی و سلسلهمراتبی تعریف میشد. این نظم از خدا آغاز شده، به فرشتگان و سپس انسان میرسید و به جمادات ختم میشد. اما در رنسانس و قرون شانزدهم و هفدهم تغییراتی رقم خورد که این درک سلسله مراتبی از «زنجیره بزرگ هستی» را به هم ریخت. مارتین لوتر با قیام علیه نظام کلیسایی بر وابستگی رستگاری به ایمان فردی تاکید کرد؛ او بدین شکل نوعی فردیت ایمانی را حقیقت دین دانست. همچنین شک فلسفی دکارت او را به نوعی فردگرایی سوق داده و باعث شد بر عقلگرایی فردی صحه نهد. عصر مدرن به عصر فردیت بدل شد و دولت مدرن نیز فردیت شهروندان خود را جدی گرفت. ماکس وبر یکی از گویاترین توصیفات را از این وضعیت ارائه داده است: به زعم او، انسان مدرن در یک قفس آهنین میزید، قفسی که در آن آزادانه زندگی میکند اما رشتههای نامرئی کارآمدی و حسابگری، دامنه توانایی وی را محدود کردهاند. بنابراین فرد تحت سیطره دولت مدرن تجربهای دوگانه را از سر میگذارد: از یکسو آزادی و خودآیینی به دست میآورد و از سوی دیگر از ساختارهای قدرت، طبیعت و دیگران بیگانه میشود.
عناوین مطالب دیگر نیز به همین اندازه جذاب و گویاست، عناوینی که شرح و توضیح مطالب آنها فرصت و فضایی بیشتر میطلبد: «عقلانیت تکنولوژیک و دولت مدرن»، «از تقدیر الهی تا تصمیم الهی»، «دولت مدرن و فدرالیسم: همزیستی وحدت و تنوع»، «حقوق عمومی در درازنای تاریخ»، «فرانکشتاین و هیولای خودساخته»، «وقتی ونوس لیبرتاس را به بند میکشد؛ نقدی بر رمان دنیای قشنگ نو».
یکی از ویژگیهای مثبت مدرسه حقوق عمومی این است که علاوه بر مطالب تخصصی حقوقی آن، راجع به برخی موضوعات ادبی، دانشگاهی و هنری هم تفسیرها و دیدگاههایی ارائه داده است. مطالعه این مجله میتواند برای طیف وسیعی از مخاطبان مفید باشد: از علاقهمندان به حقوق و سیاست گرفته تا دانشجویان رشتههای مختلف.
علاقهمندان میتوانند مجله را از اینجا دانلود کنند.
۲۱۶۲۱۶