تاریخ انتشار: ۴ مهر ۱۴۰۴ - ۱۹:۳۹

تجارتخانه حاج محمدحسین در تیمچه حاجب‌الدوله در تهران واقع بود. اما حاج میرزا علی‌اصغر حیاتی شصت‌وچهارساله و پربار یافت در ۱۲۵۲ خورشیدی در تهران متولد شد و در ۱۳۱۶ ش در همین شهر درگذشت.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، ابراهیم رمضانی پیش از آن‌که ناشر شود، شنونده بود. نوجوانی لاغراندام که بعد از زنگ آخر مدرسه، راه مخبرالدوله را پیش می‌گرفت تا پشت پیشخوان کتابخانه ابن‌سینا بایستد و از دور، وزرا و وکلا و اهل فرهنگ را تماشا کند؛ همان‌ها که کتابفروشی کوچک را به پاتوق سیاست و اندیشه بدل کرده بودند. او بی‌صدا می‌نشست، خبرها را می‌شنید، کتاب‌ها را ورق می‌زد و آرام‌آرام آموخت که کتاب یعنی چه: یعنی گفت‌وگو، یعنی خطر، یعنی مسئولیت.

در خانواده رمضانی کتاب فقط وسیله کسب‌وکار نبود؛ میراث بود. پدربزرگ و پدر و عموهایش راه را گشوده بودند و ابراهیم، آخرین شاگرد این مکتب قدیمی، از همان نوجوانی فهمید که قرار است ادامه‌دهنده باشد. وقتی سهم برادرش از ابن‌سینا را خرید، نه فقط صاحب کتابفروشی که صاحب یک نقش تاریخی شد.

از دل همان حجره کوچک، ناشری برخاست که بیش از هزار و دویست عنوان کتاب منتشر کرد و مسیر نشر مدرن در ایران را شکل داد. اما زندگی ابراهیم رمضانی فقط روایت موفقیت نبود؛ سال‌های سانسور، بازداشت و تلخی‌های پس از آن، او را به جایی رساند که می‌گفت پاداش این همه کار فرهنگی زندان بود. با این همه، حتی در سخت‌ترین روزها، کتابخانه‌اش روشن ماند و تا آخرین روز، رمضانی همان مردی بود که کتاب را جدی می‌گرفت؛ جدی‌تر از خودش.

تولد و تحصیل

بازار ایران را تا سده‌ای، پیشتر کم‌وبیش، سننی دیرپا بود و از آن شمار است سنت اشتغال یک خاندان به گونه‌ای خاص از داد و ستد، همچنین اختصاص بخشی از یک بازار راسته خیابان یا دست‌کم یک سرا بدان‌گونه از داد و ستد. سنت اخیر گاه به همجواری و همسایگی مساکن و مغازه‌های دست‌اندرکاران آن شغل در یک محله یا گذر می‌انجامید، و همین امر بستری می‌شد برای ایجاد پیوندهای سببی بین اعضای دوده‌های هم‌اشتغال تداوم سنت نیاپیشگی، انتقال تجارت بین نسل‌ها را در پی داشت و همین امر موجب افزایش کیفیت خدمات و مرغوبیت فرآورده‌های حاصل از مشاغل می‌شد؛ به تعبیری کار نیکو کردنی بود زاده پُر کردن.

پیامد این کیفیت خدمات و محصولات آوازه نیکوی یک خاندان بود در نوعی خاص از تولید خدمات یا داد و ستد. اما این سنت مرضیه دیرنده، به مرور زمانه و در هنگامه رواج آن‌چه «تجدد»ش، خواندند رنگ باخت و از پهنه بازار ایران رخت بربست و از آن پس اگر استمراری در سنت نیاپیشگی به هم رسید نادر بود و در زمره استثناها در زمینه تولید نشر و فروش کتاب یکی از این استثناها، استمرار این سیاق از معیشت بود در خاندانی نکوآوازه در این عرصه؛ خاندان کتابفروش کاشانی که بعدها شهرت «رمضانی» را برگزیدند.

تا آن‌جا که تاریخ نشر کتاب در ایران همچنین اسناد بازمانده از این دوده گواه است، بزرگ خاندان رمضانی مرحوم حاج آقا رمضانعلی تاجر کاشانی و نخستین کسانی که در این دوده به کار کتاب اشتغال یافتند، دو فرزند آن مرحوم، «حاج محمد حسین کتابفروش «کاشانی» و «حاج میرزا علی اصغر کتابفروش بودند.

عمر کوتاه حاج محمدحسین جز فروش کتاب چندان به نشر آن وفا نکرد و از او در عرصه تولید تنها یاد و نامی برجای ماند، از شاهنامه‌ای سنگی منطبعه به روزگار زمامداری ناصرالدین‌شاه قاجار. تجارتخانه حاج محمدحسین در تیمچه حاجب‌الدوله در تهران واقع بود. اما حاج میرزا علی‌اصغر حیاتی شصت‌وچهارساله و پربار یافت در ۱۲۵۲ خورشیدی در تهران متولد شد و در ۱۳۱۶ ش در همین شهر درگذشت.

حاج علی‌اصغر نخست در عراق عجم ساکن بود و در همان سامان هم حجره داشت، مدتی هم در اوان مشروطیت در امور سیاسی دخیل بود و رئیس انجمن ولایتی آن دیار گردید وی بعدها مقیم تهران شد و صاحب حجره‌ای در تیمچه حاجب‌الدوله. طبع کتاب در ابتدا بخش عمده‌ای از فعالیت میرزا علی‌اصغر را به خود اختصاص نمی‌داد؛ اما بعدها تعلق خاطر شخصی او را به این سوی کشانید. از آثار منطبعه حجره حاج میرزا علی‌اصغر چند مجلد از «ناسخ‌التواریخ»، «بحارالانوار»، «نهج‌البلاغه» و «شاهنامه» را می‌شناسیم. مشهورترین اثر چاپ‌شده توسط این حجره یک مجلد قرآن کریم بسیار زیبا و نفیس بود؛ قرآنی که یحتمل در عثمانی به طبع رسیده لاجرم به «قرآن باغچه‌سرا» معروف شده است. آثار منطبعۀ این حجره را قریب به بیست مجلد برآورد کرده‌اند. حجره مرحوم میرزا علی‌اصغر به غایت فعال بود و در عرصه تجارت خارجی نیز دستی داشت.

حاج میرزا علی‌اصغر را چهار پسر بود و سه تن از ایشان از نام‌آوران عرصه فرهنگ ادب و نشر کتاب بودند، محمد مؤسس «کتابخانه شرق» و «کلاله» «خاور»؛ محمود صاحب «کتابخانه شرق» و شریک «ابن سینا»؛ ابراهیم که شرح احوال او موضوع کتاب حاضر است و جواد که مهندس شد و طریق خدمتی غیر از دیگر برادران برگزید.

ابراهیم رمضانی در سال ۱۲۹۷ خورشیدی در تهران دیده به جهان گشود محیط، خانواده بستر فرهنگ و ادب بود و دل‌مشغولی غالب افراد، آن فروش و نشر کتاب پدربزرگ پدر عمو و دو برادرش (محمد و محمود) پیش از او طریق اینسان معیشت را گشوده بودند و همین ابراهیم را نیز دل سپرده کتاب بار آورد آن‌گونه که گفته خواهد شد، ابراهیم از دوره دبیرستان در کتابفروشی ابن سینا مشغول به کار شد تحصیلات خود را تا دیپلم ادامه داد و پس از آن یکسره به کار کتابفروشی پرداخت.

زندگی حرفه‌ای

از آن زمان که اعلامیه غلاظ و شداد «من حکم می‌کنم» رضاخان صادر شد، فراخنای اندیشه و تبادل افکار و آراء در کشور سخت به تنگنا افتاد؛ کار نشر با ممیزی و سانسور شدید روبه‌روشد و اندیشمندان در خطر تلف حبس و مجازات افتادند. جان‌پناه ارباب فکر و قلم نخست پستوی خانه‌ها شد، پس که آن چندان از گزند خفیه‌نویسان تأمینات ایمن نبود و هم سپس کنج کتابخانه‌ها و حجره کتابفروشان که این یک به مرور به کانون تبادل اخبار و افکار بدل گردید.

در آن زمان غالب کتابفروشی‌ها در بازار حلبی‌سازها و نیز خیابان ناصرخسرو بودند. غالب چاپخانه‌ها نیز در لاله‌زار و استانبول و معدودی هم در بازار، کوچه مسجدجامع.  اما به‌تدریج حول و حوش میدان مخبرالدوله و راسته شاه‌آباد، به سبب قرابت مکانی با میدان بهارستان و مجلس شورای ملی که مرکز ثقل سیاست کشور و تا چندی کم‌و یش مأوای اندیشمندان و اهل فرهنگ بود، شاهد گشایش و تجمع کتابفروشی‌ها شد؛ چندان که بعدها، از ۱۳۱۴ یا ۱۳۱۵، این خیابان مرکز ناشران کتاب گردید، مرکزی که به مرور ایام پس از دهه، سی به مقابل دانشگاه تهران منتقل شد.

نخستین کتابفروشی مخبرالدوله، «ابن سینا» بود. در سال ۱۳۰۹ ش، زمانخان بهنام به شراکت شاهزاده محمودمیرزا اعتضادالدوله حسین داریوش پدر پرویز داریوش، مسعود کیهان و… یک دهنه مغازه در چهارراه مخبرالدوله اجاره کردند و آن را به فروش کتب لاتین انگلیسی و فرانسوی اختصاص دادند و نام «کتابفروشی ابن‌سینا» را بر آن مکان نهادند. بعدها محمود رمضانی که تا آن زمان به همراه برادرش محمد، «کتابخانه «شرق» در ابتدای لاله‌زار ساختمان فخرالدوله را داشت به ایشان پیوست و با اجاره کردن و افزودن یک دهنه مغازه به ابن‌سینا فروش کتب فارسی را نیز در آن‌جا آغاز کرد بدین، قرار ابن‌سینا دارای دو بخش فروش کتب لاتین و فارسی شد قصد اولیه شرکا بیشتر گرد آمدن و تبادل افکار بود تا فروش کتاب با پیوستن محمود رمضانی و ضمیمه شدن کتابخانه شرق به ابن‌سینا این مکان به پاتوق اهل فرهنگ و ادب و سیاست بدل شد. ساعات کار فروشگاه از صبح بود تا شش بعدازظهر ابراهیم رمضانی درباره حال وهوای آن روزهای کتابخانه ابن‌سینا می‌گوید:

میدان مخبرالدوله بر سر راه مجلس بود و کسانی که در مجلس بودند، به آن‌جا می‌آمدند و می‌نشستند و صحبت می‌کردند. گاهی وزرا هم در آن‌جا جمع می‌شدند و صحبت می‌کردند. بیشتر اخباری که در روزنامه‌ها چاپ می‌شد ابتدا در کتابخانه ابن‌سینا پخش می‌شد و من می‌شنیدم. برای مثال رکن‌الدین مختاری به آن‌جا می‌آمد و خبرهایی را می‌رساند یا ادیب‌السلطنه سمیعی اخباری از دربار می‌گفت.

کتابخانه ابن‌سینا در آن زمان مرکز فعالیت علمی نبود بلکه بیشتر محل تجمع اهل سیاست، بود ولی ظاهر کتابفروشی موجب می‌شد که آن‌ها گرفتار مأموران شهربانی نشوند. مردمی هم که می‌خواستند این آقایان را ببینند به کتابخانه می‌آمدند… در اواخری که مرحوم فروغی خانه‌نشین شد، در کتابخانه میزی قرار داشت که آقایان دور آن می‌نشستند و صحبت می‌کردند. سردار فاخر، هم که در آن زمان رئیس مجلس بود می‌آمد. علی‌اصغر حکمت و مطیع‌الدوله نیز هفته‌ای یک بار می‌آمدند عبدالحسین‌میرزا فرمانفرما سالی یکی دو بار می‌آمد و کتاب درسی بچه‌هایش را می‌گرفت او اهل کتاب نبود. بیش از همه مرحوم مؤتمن‌الملک به کتابخانه می‌آمد و کتاب‌های خارجی می‌خرید.

هنگامی که ابراهیم رمضانی به تحصیل در دبیرستان اشتغال داشت محمود رمضانی راهی اروپا شد، در همان دیار رحل اقامت افکند و سهم خود در ابن‌سینا را هم به ابراهیم واگذار کرد. بدین‌سان در حین تحصیل ابراهیم جایگزین برادر شد و کار در ابن‌سینا را آغاز کرد پس از درگذشت پدرش حاج علی‌اصغر، در سال ۱۳۱۶ ش مایملک آن مرحوم تقسیم شد و سهمی درخور به ابراهیم رسید.

در اول سپتامبر ۱۹۳۹ میلادی دهم شهریورماه ۱۳۱۸ خورشیدی با حمله آلمان به لهستان، جنگ جهانی دوم آغاز گردید. این رخداد امکان واردات کتاب خارجی را از ابن سینا سلب.کرد چندی نگذشت که زمانخان بهنام نیز به رحمت ایزدی، پیوست همین شد که شرکا به فروش سهام خود تمایل یافتند ابراهیم از محل سهم الارث پدری سهام ایشان را خرید و ابن سینا را تنها به فروش کتب فارسی اختصاص داده و ساعت کار فروشگاه را هم از هفت صبح تا ده شب تعیین کرد.

در سال ۱۳۲۶ هجری شمسی با خرید سهام کتاب‌های خارجی ابن‌سینا یکسره به ابراهیم رمضانی تعلق یافت. وی تا آن زمان به ایجاد دو کتابخانه دیگر هم همت گمارده بود، در سال ۱۳۲۴ ش، با اجاره ملکی از مجید موقر، واقع در ابتدای خیابان سعدی شمالی پشت ساختمان بیمه، «کتابفروشی مهر» را گشود؛ سپس کتابخانه سقراط را در خیابان سعدی تأسیس کرد و شماری کتب نیز بدان نام ازجمله «حق و سرنوشت» اثر موریس مترلینگ به طبع رسانید. ابراهیم رمضانی آن زمان که تنها صاحب ابن‌سینا شد در «مهر» و «سقراط» را متوقف ساخت. البته کار در «مهر»، کار قدری پیشتر به سبب اختلاف با مجید موقر و دخالت‌های او، تعطیل شده بود رمضانی در آن بین همان سان که در باب ایجاد پیوندهای سببی بین خاندان‌های هم معیشت مذکور افتاد با دختر صاحب کتابفروشی دیده بان» واقع در خیابان شاپور پیوند ازدواج بست.

ابراهیم کار نشر در ابن سینا را نخست تحت عنوان «مجمع ناشر کتاب» آغاز کرد. آن مجمع شامل شماری از فضلای، ایران از جمله رشید یاسمی و رضازاده شفق بود که در امر گزینش کتاب یاور رمضانی بودند رمضانی پس از نشر یازده جلد کتاب با این عنوان نام کتابخانه ابن سینا را بر کتب منطبعه خود جای داد و نخستین اثری که با نام ابن سینا به چاپ رسانید کلبه «عمو توم بود به ترجمه شوهر خواهرش حسین کیانی دومین اثر منتشر شده در کتابخانه ابن سینا در غرب خبری نیست به ترجمه هادی سیار سپانلو بود که فروش موفقی داشت و به صورت پاورقی در روزنامه «اطلاعات نیز به چاپ رسید مجمع ناشر کتاب تا دیر زمانی به‌مثابه مشاور علمی و فرهنگی در حیطه انتخاب آثار در کنار ابن سینا ماند.

با فراغت رمضانی از تحصیل و دل سپردن تام او به تولید کتاب کتابخانه ابن سینا مسیر بالیدن و صعود به مقام یکی از ناشران فعال و موفق کشور را به سرعت در پیش گرفت و نامداران عرصه فرهنگ چون رشید یاسمی فروغی، حجازی، دشتی شفق، سیاسی و سایر اساتید دانشگاه ابن سینا را به عنوان ناشر آثار خود برگزیدند. از میزان این اقبال جمعی همین بس که تنها مطیع الدوله حجازی چاپ بیست و چهار جلد از آثار خود را به این کتابخانه سپرد.

در کنار انتشار رمضانی به گردآوری کتب کمیاب، تأمین کتب مورد نیاز مشتریان و خرید کتابخانه های شخصی نیز پرداخت، و گستره فعالیت‌های ابن‌سینا را بسیار افزایش داد. ازجمله کتابخانه‌های شخصی خریداری شده توسط ابن‌سینا قسمتی از کتابخانه مرحوم تربیت، کل کتابخانه شاهزاده افسر و کتابخانه سید اشرف الدین گیلانی نسیم شمال بود.

عرضه کتاب به فروشندگان سایر بلاد خاصه اصفهان و تبریز و رشت و شیراز و اهواز نیز با توفیق قرین گردید ۲۲ در اوان کار محل کتابخانه به مثابه انبار نیز مورد استفاده قرار میگرفت اما رونق، تولید تهیه انبار را ضروری ساخت نخستین انبار کتابخانه ابن سینا در پاساژ بهار واقع در لاله زار بود، انبار دوم گاراژی در گمرک و بعدها نیز انبارهایی در سایر نقاط شهر تهیه شد متأسفانه در اواخر کار انبار ابتیاعی ابن سینا در بازار تهران دچار آتش سوزی شد و کتاب‌های و زیادی طعمه حریق گردید این واقعه در سال ۱۳۴۳ ش روی داد.

تا آن زمان تأمین قسمت اعظم هزینه تولید از طریق کسب اعتبار از بانکها از جمله سپه و شاهنشاهی بانک ملی فعلی صورت میگرفت؛ با بروز این زبان عمده بانکها از اعطای اعتبار به شادروان رمضانی کاستند و فروش مایملک و میراث پدری جایگزین آن اعتبارها گردید. قرآن جیبی تا پیش از رواج چاپ سربی غالباً تیراژ کتب چاپ سنگی حداکثر هفتصد نسخه در هر چاپ بود. این میزان در چاپ ابتدا به هزار نسخه سپس دو هزار و پس از شهریور سربی ۱۳۲۰ ش برای برخی کتب به پنج هزار نسخه رسید. قرآن پاینده از شمار این کتب بود آثار موفق نیز گاه به چاپهای متعدد میرسیدند؛ از آن جمله است برخی کتب مطیع الدوله حجازی که به چاپ هجدهم نیز رسید.

«ایران باستان اثر مرحوم پیرنیا، همزمان در دو قطع وزیری و جیبی ارائه گردید. امر تبلیغ کتب در مطبوعات هم آغاز شده بود، و گاه تا ۲۰ درصد از بهای کتاب به این مقوله مهم اختصاص می‌یافت. اعلان‌های مطبوعاتی با کمک نویسندگان و مترجمان آثار تنظیم می‌شد و در تصاعد روزافزون فروش مؤثر می‌افتاد.

در آن سال‌ها گاه امکان همکاری با سایر مراکز فرهنگی نیز برای ابن سینا ایجاد میشد؛ از آن جمله بود انتشار «کارهای انجمن فرهنگی «شوروی توسط انتشارات گوتنبرگ با همکاری ابن‌سینا که تا سالیان سال تداوم یافت و همکاری انجمن فرهنگی آمریکا با ابن سینا که از چاپ چند اثر پس پایان پذیرفت. مورد دیگر همکاری «انجمن مکتب فلسفی مبارز مرحوم دکتر کاویانی با ابن‌سینا بود که چاپ ترجمه آثار افلاطون همچنین کتب امنیت بینقشه و هدف و زیبایی‌شناسی نتیجه آن بود؛ اما این همکاری هم دیری نیایید.

دیگر فعالیت شادروان رمضانی حضور در شرکت انتشار بود شرح موجز این فعالیت را در گفتار خود او به دست می‌دهیم شرکت انتشار در سال ۱۳۴۴ به راه افتاد بعدها به تشویق آیت‌الله طالقانی، مهندس بازرگان و احمد آرام، من نیز سهامی در آن شرکت خریدم.

بعد گفتند چون تو در کار نشر واردتری در هیأت‌مدیره هم شرکت کن من هم رفتم بعد ریاست هیئت مدیره را به من دادند آقای محجوب برادر دکتر محمد جعفر محجوب مدیر عامل شرکت بود کار در شرکت انتشار خیلی وقت می‌گرفت. من تاجر بودم ولی آقایان در شرکت انتشار دنبال مسائل دیگر بودند. کتابها را آیت الله مطهری و آقای آرام و چهار و پنج نفر دیگر انتخاب می‌کردند. در سال ۱۳۵۳ به بهانه اینکه شرکت انتشار فلان کتاب را بدون مجوز چاپ، کرده مرا بازداشت کردند و هشت ماه در زندان بودم ابتدا آقای محجوب را خواستند و بعد من را.

منظورشان ایجاد مزاحمت بود و گرنه شرکت انتشار جرمی را مرتکب نشده بود آن‌ها می‌گفتند که شما کتاب بدون مجوز چاپ کرده‌اید درحالی که اینطور نبود و ما همه کتاب‌ها را با اجازه وزارت فرهنگ و هنر چاپ کرده بودیم...

بعد از اینکه در سال ۱۳۵۳ مرا توقیف کردند در واقع از کار نشر و کتاب بدم آمد؛ چراکه پاداش این همه کار فرهنگی این نبود که به خاطر دلخوشی یک کتابفروش مرا زندانی کنند. البته آن فرد پول داده بود و خرج کرده بود، خودش نیز به آن اعتراف می کرد.

آن نامردمی و جفایی که پس از سال‌ها خدمت فرهنگی و چاپ بالغ بر یکهزار و دویست ۲۸ عنوان کتاب بر شادروان رمضانی رفت سخت مخرب افتاد. به گفته محسن رمضانی دستگیرش کردند و بردند و چند ماه زندانش کردند نمی‌دانیم در آنجا بر سر او چه گذشت اما وقتی بیرون آمد دیگر آدم سابق نبود و دل و دماغ چاپ و نشر کتاب را نداشت ۳۹ مزاحمت‌های هر از چند دستگاه سانسور کم بود نامردمی هم‌صنفان که از همکاری ساواک بهره‌مند بودند هم مزید علت شد تا دانشی مردی فرهنگ‌پرور و خدمتگزار را در هم فرو شکنند؛ فروشکستنی که از قضا با مرگ نابهنگام و دلخراش دختر نوجوان آن مرحوم هم قرین آمد و کار را تمام کرد. البته ضربه، نهایی ایضاً به دست ساواک و ریاست آن دستگاه مخوف فروآمد:

شعبه مخبرالدوله، ملکش وقف بود و گویا به آقای مفرح تعلق داشت و او را مجبور کردند که با مبلغ کمی از ملک خارج شود.

آثار

اگرچه ابراهیم رمضانی در انتشار بسیاری کتب گران‌بها نقشی برجسته و بسزا داشت اما خود هیچ‌گاه به تألیف و تصنیف نپرداخت.

کارنامه نشر

انتشارات ابن‌سینا در سال‌های طولانی فعالیت خود به گفته مرحوم ابراهیم رمضانی قریب به یکهزار و دویست عنوان کتاب انتشار داد. از آنجا که فهرست کتب منتشر شده توسط این کتابخانه به صورت کتابی مجزا به چاپ رسیده است.

درگذشت

واپسین سال‌های عمر ابراهیم رمضانی در رفت و آمد میان ایران و آمریکا سپری شد. وقایع ناگواری که برای او رخ داد، انگیزه و رمق کار را از او گرفته بود و از کتابخانه و انتشارات ابن‌سینا تنها فروشگاهی بی‌رونق در میدان هفت تیر باقی مانده بود. ابراهیم رمضانی در سال ۱۳۷۶ ش در آمریکا درگذشت خدایش بیامرزاد او خاطراتی به غایت شیرین از خویش در ذهن من باقی گذاشت خاطراتی از بزرگمردی فرهنگ‌پرور شیفته فرهنگ و ادب و تاریخ این دیار؛ دانشی گشاده رو و گشاده دست که گرچه جز نامردمی حق مردی ناشناسان و آزار دژخیمان رژیم پهلوی طرفی از این سامان نیست، اما به رغم تمامی دل‌شکستگی‌ها، آنی از کار کتاب و خدمت به فرهنگ ایران زمین باز نماند. امروز اگرچه از آن فروشگاه نشانی برجای، نیست، اما کتب منطبعه ابن سینا» تا جهان باقی است یادآور مساعی مرحوم حاج ابراهیم رمضانی در اعتلای فرهنگ ایران زمین خواهد بود.

۲۵۹

منبع: ایبنا