گرچه شهر صوفیه از همین‌جا شروع می‌شود و یک خیابان وسیع طولانی می‌رود تا نزدیک عمارت پرنس، اما هنوز اوایل خیابان آباد نیست و تک‌تک خانه دارد ولی بالاهای خیابان و بحبوحه شهر خوب آباد و خیلی پاکیزه و تمیز است.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مظفرالدین‌شاه قاجار سفر نخست خود به فرنگ را در ماه آخر سال ۱۳۱۷ ه ق. آغاز کرد. او شرح همه روزهای این سفر را به صورت روزنوشت به نگارش درآورده است. در ادامه روزنوشت جمعه دهم جمادی‌الآخر ۱۳۱۸ (سیزدهم مهر ۱۲۷۹) او را می‌خوانیم، (این متن از سفرنامه نخست مظفرالدین‌شاه به فرنگ است):

صبح که از خواب برخاستیم ترن می‌رفت و شبانه از «خرمن‌لی» سرحد [مرز] عثمانی گذشته بودیم و مهمان‌دارهای بلغاری وارد شده بودند. وضع و حالت راه و صحراها همان است که وقت رفتن نوشته‌ایم. ناهار را در ترن خوردیم. به هر شهر و آبادی که از بلغارستان می‌رسیدیم، سرباز و موزیک و اجزای بلدیه و غیره به جهت احترام حاضر بودند. چهار ساعت بعدازظهر لباس رسمی پوشیده ملتزمین هم ملبس به لباس رسمی شدند؛ چون که امشب شام را برحسب دعوت پرنس بلغارستان «پرنس فردیناند» باید در شهر صوفیه و عمارت ایشان بخوریم.

[با] یک ساعت فاصله رسیدیم به گار [ایستگاه اصلی] صوفیه، نواب پرنس فردیناند با وزرا و صاحب‌منصبان بلغارستان و دو دسته سرباز و موزیک در گار حاضر بودند. ترن ایستاد و پرنس را ملاقات کرده دست دادیم. خلقت و سیمای پرنس همان است که نوشته‌ایم. از طرف پدر شاهزاده آلمان و از طرف مادر فرانسوی هستند. قدری در اطاق گار مکث کرده، همان‌جا نشان دولت ایران را از درجه قدس به دست خودمان به پرنس دادیم، تشکر نمودند. بعد جناب اشرف صدراعظم و وزیر دربار و موثق‌الدوله و امیربهادر جنگ و ناصرالملک و وزیرهمایون و سردار مکرم و ناصرالسلطنه و امین‌حضرت و سایر همراهان خودمان را معرفی کردیم. نواب پرنس به هریک دست داده، ایشان هم همراهان خود را معرفی نمودند. بعد سوار کالسکه شده به طرف شهر صوفیه راندیم. اگرچه شهر صوفیه از همین‌جا شروع می‌شود و یک خیابان وسیع طولانی می‌رود تا نزدیک عمارت پرنس، اما هنوز اوایل خیابان آباد نیست و تک‌تک خانه دارد ولی بالاهای خیابان و بحبوحه شهر خوب آباد و خیلی پاکیزه و تمیز است.

شهر صوفیه تازه طرح و احداث شده و بیست‌ودو سال است که این‌جا رو به آبادی گذاشته است. اصل وضع و طرح ابنیه و عمارات و خیابان و کوچه‌ها همان طرح و وضع شهرهای فرنگ است، اما کوچک و مختصرتر و کم‌آبادی است. من‌بعد خوب خواهد شد. اهالی شهر در اطراف کوچه هورا می‌کشیدند و پیداست که ملت جوانی است و تازه رو به ترقی گذاشته. هنوز اهالی تمول و ثروتی ندارند.

همین‌طور رفتیم تا رسیدیم به عمارت پرنس، پیاده شدیم. قراول احترام در سرسرای پله بود. اصل عمارت هم تازه ساخته شده و متوسط اما خیلی پاکیزه است. وارد عمارت شده قدری راحت [استراحت] کردیم. بعد نواب پرنس اول نشان خودشان را آورده به ما تقدیم نمودند، ما هم به سینه زدیم. مامورین خارجه و قونسول‌های مقیم صوفیه را به حضور آورده معرفی کردند. با هریک علی قدر مراتبهم ملاطفت نموده بعد عرض کردند کالسکه حاضر است. با این‌که خسته بودیم برحسب اصرار پرنس و میل خودمان با ایشان سوار کالسکه شده رفتیم به تماشای مشق قشون ساخلوی شهر صوفیه. چند فوج سرباز و چند باطری توپ بود. اول مشق دشتبان نمودند و بعد [با] یک فاصله‌ای محاربه گرفتند و شلیک کردند. پس از آن فرمان ستون دادند. بعد یک فرمان ستون قطار دادند و یک فرمان فرار دادند. بعد از آن دفیله [رژه] کردند. نواب پرنس هم متصل با ما صحبت می‌داشتند و علاءالملک ترجمه می‌کرد و خوب ترجمه می‌نمود. بعد از اتمام مشق مراجعت به منزل کردیم. در کالسکه ما هم پرنس و وزیر دربار و علاءالملک بودند

مملکت بلغارستان تقریبا چهار میلیون جمعیت دارد و چهل‌وپنج هزار نفر قشون همیشه در زیر اسلحه دارد ولی در موقع جنگ سیصد هزار قشون حاضر می‌کند. شهر صوفیه پنجاه‌وهفت هزار نفر جمعیت دارد. بعضی هوتل‌های خوب تازه ساخته‌اند و یک کلوپ نظامی دارد که ما شام را در آن‌جا باید بخوریم.

دو ساعت از شب رفته به سر شام رفتیم که در تالار بزرگ کلوپ حاضر کرده بودند. تالار خیلی قشنگ خوبی است اما خیلی گرم بود. در سر شام نواب پرنس صحبت می‌داشتند و مهندس‌الممالک ترجمه می‌نمود.

بعد از شام به اطاق دیگر رفتیم. آتش‌بازی مختصری کردند. آن وقت سوار کالسکه شده با نواب پرنس به گار راه‌آهن آمدیم. پرنس تا داخل ترن هم ما را همراهی و مشایعت کرده بسیار اظهار مهربانی نمودند و وداع کرده رفتند. ما هم چون خسته بودیم و هوا هم گرم و قال و مقال و صوت لکموتیف [لوکوموتیو] راه‌آهن مانع استراحت بود آخر فرمودیم درهای واگون خود ما را بستند و خوابیدیم.

منبع: مظفرالدین‌شاه قاجار، «سفرنامه فرنگستان، سفر اول»، تهران: شرق، چاپ دوم، ۱۳۶۳، صص ۲۳۳-۲۳۲.

۲۵۹

منبع: خبرآنلاین