خاطرات مظفرالدینشاه
-
روزنوشت ۱۱ آبان ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: درباره راه شوسه که از سرحد آذربایجان به طهران باید کشیده شود فرمایشات مفصل کردیم
تاریخ جهانصبح وقتی از اندرون بیرون آمدیم درب منزل اعتمادالحرم جناب آقا سیدعلی آقای یزدی دعای سفر در گوش ما خوانده، آمدیم بیرون. ولیعهد و جناب اشرف صدراعظم و نظامالسلطنه همراه بودند.
-
روزنوشت ۱۰ آبان ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: تبریزیها را پدر بر پدر دیده و میشناسیم
تاریخ جهانحساب کردیم تا امروز که به اینجا آمدهایم چهلویک سال تمام است در آذربایجان بودهایم و بلدیت کامل داریم وضع انقلابات روزگار مایه حیرت و عجب است که در یک آنی به طوری اوضاع و احوال را تغییر میدهد.
-
حکایت نخستین سینماگر ایرانی
سینمای ایران از دل حراجی و یک دوربین مستعمل متولد شد/ اولین فیلم ایرانی چقدر خرج برداشت؟/ لیاخوف روسی به این سینما میرفت
تاریخ ایراندر آن وقت برای شرکت بانوان در فیلمهای ایرانی محدودیتهایی قائل بودند زیرا هنوز کشف حجاب نشده بود و به علاوه هنوز افکار عمومی این صنعت را یک نوع مطربی میدانست روی همین اصل بانوانی که رلهای اول این چند فیلم را بازی کردند عموما از بانوان ارمنی بودند.
-
روزنوشت ۲۷ مهر ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: امروز بعدازظهر قرار دادهایم به تماشای معدن نفط [نفت] برویم/ از قراری که عرض کردند در طرف گیلان هم معدن نفط معتبری پیدا شده است
تاریخ ایرانقبل از ظهر هم بعضی شاگردان که از ایران به جهت تحصیل در مدارس فرنگستان خواسته بودیم که به همه پایتختهای معتبر تقسیم کنیم و روانه داریم وزیر امور خارجه فرستاده بود.
-
روزنوشت ۱۹ و ۲۰ مهر ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدین: مملکت ایران درنهایت نظم و آسایش و ارزاق رو به فراوانی و ارزانی گذاشته است
تاریخ ایرانواقعا در تمام خاک اطریش و مخصوصا در بوداپست بسیار خوش گذشت و اهالی از آداب انسانیت هیچ فروگذار نکردند. مردمان اطریش و مجارستان خیلی با ادب و مهربان هستند.
-
روزنوشت ۱۸ مهر ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: به کارخانه تفنگسازی شهر بوداپست رفتیم
تاریخ ایراناین کارخانه به شش کرور تومان پول ایران تمام شده است و هر روزی سیصدوپنجاه عدد تفنگ تمامشده بیرون میآید و ماشین بخار آن قوت پانصد اسب دارد.
-
روزنوشت ۱۷ مهر ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: تلگرافهای تبریک از سلاطین اروپ بابت عید مولود ما رسید
تاریخ ایران وزیر دربار مبلغی اشرفی صورت خودمان را که از طهران آورده بود تقدیم داشت. وزیرهمایون هم یک حلقه انگشتری الماس طرح جدید کار لندن پیشکش نمود.
-
روزنوشت ۱۶ مهر ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: امشب عید مولود ماست/ حاجبالدوله خبر برف و بارندگی تبریز را عرض کرده بود که انشاءالله اسباب ارزانی و فراوانی خواهد بود
تاریخ ایرانبه میدانی رسیدیم که به قدر دویست باب چادر زده بودند و زیر هر چادر یک دکان بقالی یا خرازی یا میوهفروشی و غیره بود. خیلی بزرگ و وسیع و تمام امتعه و اطعمه و میوهجات را مرتب و منظم چیده بودند.
-
روزنوشت ۱۵ مهر ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: ورود ما به مجارستان رسمی نبود اما به قدری احترام کردند که مافوق نداشت
تاریخ ایرانصدای پیانو از اطاق منزل ما میآید. خیال کردیم کسی است پیانو میزند وارد اطاق که شدیم دیدیم چراغهای آن چهار تا روشن است و پیانو را کوک کردهاند خودش به نوای خوب ایرانی میزند.
-
روزنوشت ۱۴ مهر ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: دختری در اینجا دستهگلی به ما داد ما هم از سکههای طلای ایران به او دادیم
تاریخ ایرانشهر بلگراد اگرچه شب است که دیده میشود ولی از شهر صوفیه آبادتر است زیرا که قدیمتر و کهنهتر است. خیابانهای مستقیم و قهوهخانههای خوب دارد.
-
روزنوشت ۱۳ مهر ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: رفتیم به تماشای مشق قشون ساخلوی شهر صوفیه
تاریخ ایرانگرچه شهر صوفیه از همینجا شروع میشود و یک خیابان وسیع طولانی میرود تا نزدیک عمارت پرنس، اما هنوز اوایل خیابان آباد نیست و تکتک خانه دارد ولی بالاهای خیابان و بحبوحه شهر خوب آباد و خیلی پاکیزه و تمیز است.
-
روزنوشت ۱۲ مهر ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: بعد از ورود به طهران مدالی اختراع میکنیم که مخصوص برای خانواده خودمان و سلاطین بزرگ باشد
تاریخ ایرانموثقالملک عرض میکرد که این جواهرات را خیلی گران خریدهاید؛ مثلا انگشتریهای سیصد چهارصد تومانی را که حالا پول دادهایم در طهران خیلی کمتر قیمت میکنند و اسباب ضرر است. فرمودیم چارهای نیست حالا دیگر خریدهایم.
-
روزنوشت ۱۱ مهر ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه قاجار: رفتم به ایاصوفیه، اینجا ابتدا کلیسا بوده است
تاریخ ایرانخادم مسجد یک کفشی به آنها میداد که روی کفش خود پوشیده با کفش دویم داخل مسجد میشدند. در این موقع این آیه مبارکه به خاطرمان آمد: «فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی».
-
روزنوشت ۱۰ مهر ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: به موزه و کتابخانه سلطان عثمانی رفتیم
تاریخ ایرانیک مرقع خط میرعماد هم آنجا بود، آن را برداشته به طور تفأل باز کردیم، این شعر آمد: «الهی تا جهان را آب و رنگ است/ فلک را سیر و گیتی را درنگ است - مدامش بخت و دولت یار گردان/ ز نخل عمر برخوردار گردان» خیلی این اشعار را به فال نیک گرفتیم.
-
روزنوشت ۸ و ۹ مهر ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: حقیقتا سلطان عثمانی خیلی اسباب ترقیات تهیه و تاسیس نمودهاند
تاریخ ایرانواقعا از این نوع پادشاهپرستی آنها مشعوف بودیم و از جهت عمده دیگر اینکه داخل شهر اسلام شده اهالی مملکت خودمان را میبینیم و بوی مسلمانی شنیده میشود، نهایت شکر و مسرت حاصل بود.
-
روزنوشت ۷ مهر ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: سرباز، توپچی و سواره عثمانی در حضور ما دفیله [رژه] رفتند
تاریخ ایرانصحراها اغلب خشک و لمیزرع. مردمانی که جلوی استاسیونها [ایستگاهها] میآیند خیلی فقیر و بدلباس هستن. شخص که از اروپا مراجعت میکند این طرفها که در عدم آبادی و تمول نقطه مقابل اروپاست در نظرش غریب میآید.
-
روزنوشت ۶ مهر ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: مردم صربستان خیلی فقیر و کمبضاعتاند
تاریخ ایرانشخص که آن عمارات عالیه و آثار عظیمه و اعمال بزرگ اروپا را ملاحظه میکند وقتی به اینجاها رسیده این وضعها را میبیند تفاوت درجات ترقی و تنزل و اختلاف مراتب تمدن را سیر کرده از کنه امور آگاه میشود و مایه بسی تعجب است که این انسان همان نوع انسان است...
-
روزنوشت ۵ مهر ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: به هر شهر که میرسیدم سرباز و صاحبمنصب و اجزای بلدیه آنجا حاضر برای پذیرایی بودند
تاریخ ایراندر اطراف خیابانها تا گار [ایستگاه اصلی] راهآهن همهجا مردم از زن و مرد ازدحام کرده و متصل میگفتند «شاه زنده باد». الحق به وضع بسیار خوشی ما را مشایعت و مهمانی و اظهار محبت و مهربانی کردند.
-
روزنوشت ۴ مهر ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: رئیس کارخانه اسلحهسازی در بوداپست به حضور آمد
تاریخ جهانقدری از منسوجات بوداپست خواسته بویدم که ملاحظه نماییم همینطور که در همه چیز مجارستان ترقی کرده است در منسوجات چطور است، دیدیم بسیار خوب است قدری خریدیم. (عکس تزئینی است)
-
روزنوشت ۳ مهر ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: حقیقتا بوداپست عجب شهر قشنگ باصفایی است
تاریخ ایرانبه اوپرای بوداپست رفتیم، بسیار خوب تماشاخانهایست... الحق از تئاترهای اعلای فرنگستان است.
-
روزنوشت ۲ مهر ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: اهالی بوداپست در هنگام ورود ما به شهر مدام فریاد میزدند «ایلیا»، «ایلیا» [هورا]
تاریخ ایرانساعت هفت بعدازظهر که تقریبا سه ربع از شب رفته بود وارد شهر بوداپست شدیم. نواب آرشیدوک ژوزف اگوست فرمانفرمای مجارستان و رئیس وزرای مجارستان با سایر وزرا و حاکم شهر و تمام اعیان و صاحبمنصبان نظامی و قلمی در گار راهآهن حاضر بودند.
-
روزنوشت ۱ مهر ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: امشب شام مهمان امپراطور اطریش هستیم
تاریخ ایرانتمام خیابانها را از دو طرف درخت نشانیده و اشجار را را با قیچی به طوری پیراسته و آراستهاند که همه مثل گنبد مدور سبز یا به شکل پیرامیدی (مخروطی) و غیره میباشد.
-
روزنوشت ۳۱ شهریور ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: در این سفر میخواستیم بعضی اسلحه و لوازم حربیه خریداری نماییم
تاریخ ایرانبه جناب اشرف صدراعظم فرمودیم... قرار بدهند دو عراده توپ یازده سانتیمتری برای بنادر ایران و هفت عراده توپ هشت سانتیمتری و هشت عراده هفت سانتیمتری و چهار هزار قبضه تفنگ ورندل و یک دستگاه نورد که آهن و برنز را صفحه میکند و یک دستگاه چرخ شرنپلسازی که خیلی به کار دولت میخورد ابتیاع نمایند.
-
روزنوشت ۳۰ شهریور ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: ساعت پنج بعدازظهر باید شام رسمی با امپراطور اطریش صرف شود
تاریخ ایرانسفرای خارجه مقیم دربار اطریش به حضور آمدند. هرچه سفرای کبار بودند در تالار مخصوص جداگانه پذیرفته شدند و وزرای مختار در سالون بزرگ حاضر شده بودند.
-
روزنوشت ۲۹ شهریور ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: تمام اهل وین دوپشته و سهپشته ایستاده هورا میکشیدند و دستمال تکان میدادند
تاریخ ایراناعلیحضرت امپراطور اطریش و پادشاه مجارستان هم با لباس رسمی و نشان و حمایل دولت ایران و تمثال شاه شهید [ناصرالدینشاه] در گار حاضر بودند.
-
روزنوشت ۲۸ شهریور ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: رسم است در سر تمام این میزها زن خدمت میکند، کار مرد نیست
تاریخ ایراناز یک طرف ما پیرمردی نشسته بود یک روزنامه سر چوب کرده در دست داشت، گاهی روزنامه میخواند و گاهی مات و مبهوت به ما نگاه میکرد.
-
روزنوشت ۲۷ شهریور ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: به تئاتر رفتیم، پرده اول خیلی بیمزه بود
تاریخ ایرانبه حمام ژیمناستیک رفته کمر و دست و پای خودمان را به بعضی ماشینها دادیم مالش خوبی داد.
-
روزنوشت ۲۶ شهریور ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: گردش کاملی در موزه پرنس کردیم
تاریخ ایراندیگر کتب خطی قدیم ایرانی چند جلد دیده شد که به خط خوش نوشتهاند، مرقع و قطعات ایرانی به خط جلی اعلی نیز بود، کتب فرنگی بسیار از هر قبیل و نفایس قدیمی و تاریخی و اشیای خوب و قالیهای مرغوب قدیم ایران در آنجا موجود بود.
-
روزنوشت ۲۵ شهریور ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: مردم در جلوی هتل ما جمع شده بیرقهای رنگارنگ در دست داشتند
تاریخ ایرانبه قهوهخانه «ایکرلندن» که چشمانداز و منظر بسیار خوبی دارد، جناب اشرف صدراعظم هم آنجا بودند. منظر جلوی قهوهخانه خیلی شبیه است به منظر صاحبقرانیه شمیران به طرف طهران.
-
روزنوشت ۲۴ شهریور ۱۲۷۹
خاطرات مظفرالدینشاه: پیرمردی عکاس که عکس ما را خواست بیندازد ما را مجبور میکرد که به وضعهای مخصوص بایستیم
تاریخ ایرانرفتیم در آخر شهر به کارخانه بلورسازی ماریمباد که خیلی اعلی است... بعضی ظروف هم دستورالعمل و سفارش دادیم که برای ما حاضر نمایند.