خاطرات مظفرالدین‌شاه: امروز بعدازظهر قرار داده‌ایم به تماشای معدن نفط [نفت] برویم/ از قراری که عرض کردند در طرف گیلان هم معدن نفط معتبری پیدا شده است

قبل از ظهر هم بعضی شاگردان که از ایران به جهت تحصیل در مدارس فرنگستان خواسته بودیم که به همه پایتخت‌های معتبر تقسیم کنیم و روانه داریم وزیر امور خارجه فرستاده بود.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مظفرالدین‌شاه قاجار سفر نخست خود به فرنگ را در ماه آخر سال ۱۳۱۷ ه ق. آغاز کرد. او شرح همه روزهای این سفر را به صورت روزنوشت به نگارش درآورده است. در ادامه روزنوشت جمعه ۲۴جمادی‌الآخر ۱۳۱۸ (۲۷ مهر ۱۲۷۹) او را می‌خوانیم، (این متن از سفرنامه نخست مظفرالدین‌شاه به فرنگ است):

امروز توقف در بادکوبه است. صبح عبدالعلی‌خان موتمن‌حضور پیشخدمت خودمان که از راه رشت و انزلی به استقبال آمده است این‌جا به حضور رسید. از حالات طهران و غیره پرسیدیم، عرض کرد همه‌جا امن و منتظرم است و همه انتظار ورود ما را دارند. تلگراف به طهران و تبریز از ورود خودمان به بادکوبه نمودیم.

بعد جناب اشرف صدراعظم آمده عرض کردند پرنس کالنسین فرمانفرمای کل قفقازیه که در تفلیس متوقف و بادکوبه هم جزو حکومت اوست، مخصوصا به حکم اعلیحضرت امپراطور روس تا این‌جا به استقبال و ملاقات ما آمده است. فرمودیم پرنس را به حضور آوردند، ملاقات کردیم. مرد قوی‌بنیه با فراستِ خوش‌روی عاقلی است. قدری صحبت داشتیم، مراجعت نمودند که فردا به همراه ما تا «آفستقا» آمده از آن‌جا به تفلیس بروند. تمام اعیان و کدخدایان شهر بادکوبه هم به حضور آمده سه مجموعه نان و نمک هم چنان‌که رسم است کدخدایان برای امپراطور می‌آورند برای ما آوردند. فرج‌بیک هم به حضور رسید و نسبت به او اظهار التفات شد. شش قبضه تفنگ بسیار ممتاز هم اعلیحضرت امپراطور برای ما هدیه فرستاده بودند این‌جا آوردند و پذیرفتیم بسیار تفنگ‌های خوبی است.

در جلوی اطاق‌های منزل ما بالکنی است که به خیابان و کوچه نگاه می‌کند و دریا هم از آن‌جا پیدا است، رفتیم در جلوی بالکن قدری تماشا کردیم. جمعیت زیادی از سکنه بادکوبه که اغلب آذربایجان و شیروانی و قراباغی هستند و تبعه ایران محسوب می‌شوند در کوچه ایستاده متصل صلوات می‌فرستادند و هورا می‌کشیدند.

از این‌جا شهر و دریا خوب دیده می‌شود در این شهر به واسطه نبودن آب خوب و بدی خاکش... درخت نیست، مگر قلیلی که خیلی به مشقت و زحمت نگاه داشته‌اند. هوای بادکوبه هم تعرضی ندارد زیرا که هم به واسطه مجاورت دریا رطوبت زیاد دارد و هم به سبب معادن نفط [نفت] از تمام در و دیوار و خاک آن‌جا بوی نفط می‌آید؛ اما به واسطه عمل تجارت نفط و این‌که بندر معتبری است که به همه جای سواحل بحر خزر از این‌جا می‌روند خیلی آباد و معمور شده و بهتر هم خواهد شد.

امروز بعدازظهر قرار داده‌ایم به تماشای معدن نفط برویم. قبل از ظهر هم بعضی شاگردان که از ایران به جهت تحصیل در مدارس فرنگستان خواسته بودیم که به همه پایتخت‌های معتبر تقسیم کنیم و روانه داریم وزیر امور خارجه فرستاده بود، این‌جا رسیده جناب اشرف صدراعظم آن‌ها را به حضور آوردند ازجمله دو پسر وزیر بقایا و یک پسر معاون‌الدوله و دیگران بودند و قرار شد فردا آن‌ها را به طرف فرنگستان ببرند.

از قراری که عرض کردند در طرف گیلان هم معدن نفط معتبری پیدا شده است که قابل همه طور کار کردن است مهندس‌الممالک را که مرخص کرده بودیم از طرف رشت و انزلی به طهران برود و چند قطعه عکس هم به همراه او برای شعاع‌السلطنه و وزرا داده بودیم، فرمودیم به معدن نفط هم سری بزند و وضع آن‌جا را راپورت نموده در ورود به طهران به عرض برساند. سردار مکری هم که در این سفر خوب خدمت کرده است و به جهت کارهای قورخانه مرخصی خواسته بود که از این طرف به طهران برود یک انگشتری الماس به او مرحمت فرمودیم و مرخص شد که فردا روانه طهران شود.

خلاصه ناهار صرف نموده بعد از قدری استراحت، کالسکه حاضر کردند با جناب اشرف صدراعظم و امیرال آرسنیوف سوار شده رفتیم به طرف معادن نفط بادکوبه. وضع شهر بادکوبه و معادن نفط و دریا از این قرار است که می‌نویسیم:

این قطعه زمین ساحل بحر خزر که شهر بادکوبه در آن‌جا بنا شده است، غالب جاهای آن دارای منبع نفط است و به همین علت هیچ گیاهی در آن نمی‌روید. شهر در کنار دریا بنا شده و طرف جنوب آن محل معادن نفط است که سابقا نفط آن‌ها در روی زمین جاری بوده و حالا به واسطه کثرت کار کردن و بیرون آوردن، فقط چشمه‌ها گود افتاده و چاه‌های خیلی عمیق در سر هر چشمه کنده‌اند و روی آن را به ارتفاع بیست سی ذرع پوشیده مانند منجنیقی که روی چاه بگذارند و درحقیقت سرپوشی است که عمله‌جات با اسباب تلمبه و دلوهای آهنی بزرگ که به قوت چرخ بخار حرکت می‌کند، دلوها را با طناب‌های خیلی قوی داخل چاه کرده نفط بیرون می‌آورند و در انبارهای بزرگ که اطراف چاه ساخته‌اند انبار می‌نمایند تا در موقع ضرورت برداشته در چلیک‌های [بشکه] نفطی ریخته به ولایات و ممالک حمل و نقل می‌کنند و از تجارت نفط منافع کثیره عاید صاحبان معادن و تجار و دولت روسیه می‌شود.

ما با کالسکه تا نزدیک معدن فرج‌بیک رفتیم که چون معدن عمده‌ایست آن را تماشا نماییم؛ اما وقتی که دلو آهنی نفط را از چاه خارج کرده به زمین می‌ریخت که داخل نهرها شده به انبار نفط برود از ترشح نفط به زمین و جریان هوا، بارانی از نفط بر سر و روی ما می‌ریخت که خیلی متعفن و بد بود؛ لهذا ناچار زودتر از تماشا صرف نظر کرده مراجعت به منزل نمودیم.

طایفه تجار طومانیانس که در خانه‌های آن‌ها منزل داریم، بسیار مردمان درست نجیب خدمتگزاری هستند همه قسم اسباب استراحت ما و همراهان را در منازل خودشان مهیا و مرتب کرده‌اند.

حکومت بادکوبه امشب تشریفات مفصلی برای ما تهیه و ترتیب کرده است، تمام شهر بادکوبه را چراغانی نموده و تمام اطفال مدارس را با لباس‌های قشنگ و کمال نظم و ترتیب دسته‌بندی کرده دسته به دسته با بیرق‌های الوان که در دست آن‌ها بود با نواهای خوش و آهنگ مخصوص ملتی که در جلوی اعلیحضرت امپراطور عرض می‌کنند از جلوی بالاخانه منزل ما آمده گذشتند ما هم در بالکن عمارت نشسته تماشا می‌کردیم. جناب اشرف صدراعظم هم در حضور ما بودند، اهالی شهر بادکوبه هم که اکثر مسلمان و آذربایجان و شیروانی و قراباغی هستند پای بالاخانه ایستاده متصل سلام و صلوات می‌فرستادند خیلی وضع خوشی بود خلاصه نسبت به هریک از اجزای بلدیه اظهار التفات فرمودیم بعد صرف شام کرده استراحت نمودیم.

منبع: مظفرالدین‌شاه قاجار، «سفرنامه فرنگستان، سفر اول»، تهران: شرق، چاپ دوم، ۱۳۶۳، ص ۲۴۸-۲۴۶.

۲۵۹

کد خبر 2131262

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار