گروه اندیشه: روزنامه شرق امروز یادداشت دکتر کیومرث اشتریان با تیتر «سرمایه سیاسی برای ایران امروز» را منتشر کرده است. این یادداشت به طور خلاصه بر اهمیت حیاتی "سرمایه سیاسی" شامل رجال سیاسی، احزاب، نهادهای مدنی، انتخابات و دولت برای حفظ حاکمیت ملی و ایجاد نظم اجتماعی در برابر تهدیدات داخلی و خارجی تأکید دارد. نویسنده استدلال میکند که برخی نظامهای سیاسی به اشتباه، شکلگیری این سرمایه مانند تحزب یا نقش رجال سیاسی را تهدیدی برای خود تلقی کرده و آن را محدود یا سرکوب میکنند. این رویکرد خطرناک باعث میشود که در هنگامههای بحران و جنگ، کشور فاقد ستونهای قدرت لازم برای ثبات باشد و کل حاکمیت ملی در معرض خطر قرار گیرد. آسیب اصلی در ایران، تنفر شدید نیروهای درون سیستم از یکدیگر و تلاش برای حذف و درهم شکستن رقبای سیاسی است، بهجای اینکه آنها را بهعنوان سرمایههای قدرت تلقی و حفظ کنند. اشتریان توصیه میکند که حتی در صورت وجود انتقاد یا فساد، باید اصل را بر حفظ این ستونهای قدرت رجال و احزاب گذاشت و صرفاً متخلفان را از طریق رویکرد قضایی سازنده اصلاح کرد، نه اینکه جریان تولید قدرت را متوقف کرد. در نهایت، اشتریان هشدار میدهد که اگر جلوی تشکیل سرمایه قدرت مردمی گرفته شود و جامعه از این ظرفیتها تخلیه شود، در هنگام بحران، خلاء قدرت توسط نظامیان پر میشود یا مردم به هر "حشیشی" چنگ خواهند زد. لذا، نیروهای سیاسی باید به سرعت تدبیری برای "تولید" مجدد سرمایه قدرت در جامعه بیندیشند. این یادداشت در زیر از نظرتان می گذرد:
****
آیا سرمایه سیاسی در ایران به گونهای هست که بتواند پاسخگوی بحرانها و تهدیدات داخلی و خارجی باشد؟ در هر کشوری سرمایههای طبیعی یا اقتصادی یا فرهنگی وجود دارد. درباره این سرمایهها سخن بسیار گفته شده است اما از سرمایه سیاسی کمتر سخن گفتهایم. سرمایه سیاسی یعنی توان تولید قدرت و نفوذ اجتماعی از طریق رجال سیاسی، احزاب سیاسی، نهاد انتخابات، نهاد دولت، مجلس، میزان ارتباطات بینالمللی و... برای حفظ چارچوب حاکمیت ملی. اینکه چرا ما به این سرمایهها نیاز داریم به این دلیل است که در برابر تهدید خارجی و داخلی از هرجومرج جلوگیری شود و نظم و انتظام اجتماعی شکل گیرد.
سرمایه قدرت همچون سرمایه اقتصادی است و برای تولید و قوام و دوام آن نیاز به امنیت دارد. اگر امنیت برای تولید «کالای قدرت» در جامعهای فراهم نشود حاکمیت ملی در معرض آسیبها و بیماری های گوناگون قرار میگیرد. یک دغدغه مهم برای هر نظام سیاسی نهتنها حفظ خود بلکه حفظ سرمایههای قدرت است. برخی رژیمهای سیاسی با تصور اینکه سرمایه قدرت خطری برای آنهاست از شکلگیری این سرمایه جلوگیری میکنند یعنی تحزب سیاسی را محدود یا منحل میکنند، نظام نمایندگی را از کار میاندازند، رابطه رجال سیاسی را با جامعه قطع میکنند یا اساسا اجازه نمیدهند که این رجال توسط مردم شناسایی شده و «پرورش» یابند. در نتیجه در هنگامههای بحرانی و جنگ کشور از سرمایه های قدرت خالی است و نه تنها رژیم سیاسی بلکه کل حاکمیت ملی در معرض خطر قرار میگیرد.
اگر یک کشور با تهدید جنگ مواجه شود بایستی تمهیداتی شکل بگیرد که بتواند همه سرمایههای نهفته خود را به میدان آورد. هر چه میزان تنفر نیروهای درون سیستم از یکدیگر بیشتر باشد امکان به میدان آوردن آنها در هنگامههای بحران کمتر میشود. یکی از آسیبهای جامعه سیاسی در ایران همین تنفر عجیب برخی نیروها از یکدیگر است که امکان شکلگیری سرمایه سیاسی را نمیدهد. اغلب، افراد و گروهها در پی آنند که ایرادی از یک گروه سیاسی بگیرند تا آن را در هم شکنند. کمتر به این میاندیشند که هر چند به یک گروه انتقاد داشته باشید بایستی آن را به عنوان یک سرمایه سیاسی در نظر بگیرید که ستونی از قدرت را با شماری از طرفداران خود بپا میکند که در مجموع سبب قوام قدرت داخلی میشود.
این ستون های قدرت برای هر کشوری لازمند، اصل بر حفظ این سرمایه هاست ولو به آن انتقاد داشته باشیم یا اینکه آنان را لایق ندانیم یا اینکه حتی آلوده فساد هم شده باشند. مهم این است که رویکرد انتقادی-قضائی سازندهای در پیش گرفته شود و نسبت به اصلاح آنان همت گماریم. در نظر بگیرید که مثلا یک قرارداد تجاری مهم منعقد کردهاید که برای کشور مفید است اما در طی فرایند قرارداد رشوهای گرفته شده است. در چنین حالتی منافع ملی ایجاب میکند که قرارداد را بر هم نزنیم بلکه متخلف را مورد تعقیب قضائی قرار دهیم. به همین سان است در باره رجال سیاسی یا احزاب سیاسی. اگر حزبی یا رجلی تخلف کرد کلا تحزب را تعطیل نکنیم . مهم این است که جریان تولید سرمایه قدرت در جامعه نباید متوقف شود.
اینکه با یک تهدید خارجی بحران لاینحل پدید آید نشان از این دارد که در آن جامعه جلوی تشکیل سرمایه قدرت مردمی گرفته شده است و به مرور زمان برای امنیت ملی خطر آفریده شده است. آنگاه که در تشکیل سرمایه قدرت تعلل شود مردمان در هنگام بحران به هر «حشیشی» چنگ میزنند چرا که وجود سرمایه قدرت برای کشور گریزناپذیر است. کشور را نمیتوان بدون سرمایه قدرت حفظ کرد. در نتیجه:
- رجال سیاسی در یک کشور ستونهایی هستند که مردم در بحرانها به آنها رجوع میکنند و با سرانگشت تدبیر آنان ثبات سیاسی پدید میآید.
- احزاب سیاسی نیز چنین کارکردی دارند و سبب میشوند که مردمان در گروه های منسجم سیاسی سرمایه قدرت تشکیل دهند و اینگونه نباشد که تهدید خارجی آنها را به سادگی از پای درآورد.
- نهادهای سیاسی همچون قوه قضائیه، نهاد انتخابات، مجلس و دولت نیز سرمایه های سیاسی رسمی اند.
- رهبران مذهبی نیز سرمایه قدرت اجتماعی را بر مذهب استوار میسازند که میتواند ثبات بخش باشد.
- سرمایه سیاسی همچنین میتواند از قدرت اقتصادی یا از درون نظامیان سر برآورد. معمولا آنگاه که کشور از قدرت سیاسی مدنی تخلیه شده باشد این نظامیان هستند که خلاء قدرت را ترمیم میکنند.
اینک باید دید که در ایران کدامیک از این سرمایهها به حدی مصرف شده یا محدود شدهاند که دیگر از حیث تولید قدرت سیاسی عقیماند. اگر ظرفیت های تولید سرمایه سیاسی زائل شده باشد نیروهای سیاسی باید تدبیر کنند که در بحران چگونه میتوان سرمایه قدرت را «تولید» کرد.
216216