به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، یکی از چهرههای شناختهشده سیاسی، گفته است مشکل امروز حجاب در «روشها» و «شیوههای اجرا»ست.
بنابر روایت حوزه، این مطلب گفته و ناگفته طیفی از رجال کشور است. آنها تأکید دارند باید در «نحوه اقناع فرهنگی» تجدیدنظر کرد و «روشهای نرم» را جایگزین کرد. این سخن در ظاهر درست است، اما از درون تهی است؛ زیرا تا زمانی که انگیزش درونی و باور قلبی به مسئله وجود نداشته باشد، هیچ روش فرهنگی ثمربخش نخواهد بود. شاید این کلام حمل بر نیتخوانی شود ولی خیلی از اوقات بلکه عمده آن، کنشهای رفتاری آدمیان نشان از درون آنها دارد.
اگر حجاب در منظومه فکری برخی از مسئولان جایگاهی واقعی داشت، خودشان پیشقدم میشدند. وقتی در اعماق قلب چیزی را باور داری، اگر راهش را نیابی، میسازی. اما امروز میبینیم بخشهای صرفاً فرهنگی قانون عفاف و حجاب نیز بدون هیچ مانع امنیتی یا سیاسی، بر زمین ماندهاند. چنین وضعی نه از ضعف در روش، که از فقدان انگیزه و اولویتدادن به مصلحتهای دیگر بر ارزشها ناشی میشود. گویی حجاب به ابزار قدرت سیاسی برخی مبدل گشتهاست.
تقریباً در همه سخنرانیها، مسئولان میگویند «باید کار فرهنگی کرد»؛ اما سؤال این است که چه کسی باید این کار را بکند؟
اگر انگیزش درونی در میان مدیران وجود داشت، نیازی به تکرار این جمله نبود. مسئولی که دغدغه دارد، منتظر «ابلاغ دستور» نمیماند؛ بلکه خودش بانی اقدام فرهنگی میشود. اما آنچه دیده میشود، برعکس است: بعضی از مواضع و مصاحبهها، بهجای تقویت جبهه فرهنگی، خود تبدیل به کنش ضد فرهنگی میشود. اینجاست که باید گفت ما رو به خیر تو امید نیست شر مرسان. اگر اقدام قانونی و قهری را جوابگو نمیدانی؛ اگر اقدام فرهنگی نمیکنی؛ اگر از اقدام فرهنگی حمایت نمیکنی؛ لااقل اقدام فرهنگی بر ضد حجاب نکن!
وقتی کسی در موضع رسمی از حجاب سخن میگوید اما در عمل هیچ اقدام مؤثری ندارد، یا حتی تصمیماتی میگیرد که موجب تضعیف آن میشود، باید پذیرفت که مشکل در «روش» نیست؛ مشکل در ایمان، اولویت و دغدغه قلبی است.
همین دوگانگی است که مردم را سردرگم میکند؛ یک روز سخن از «ارزش حجاب» میرود و روز دیگر، از «ارشادی بودن» آن گفته میشود. این بیثباتی در مواضع، نشانه فقدان انگیزش ایمانی است، نه نقص در سیاستگذاری.
چنانکه پیشتر نیز نوشتهام: «وقتی اصل مسئله در ذهن مسئولان بیاهمیت شود، ولو هزار روش فرهنگی هم بکار رود، نتیجه نخواهد داد.»
«بعضی مقامات اجرایی به جای تبیین درست قانون، با مواضع مبهم و متناقض خود زمینه اضطراب اجتماعی را تقویت میکنند.»
این تحلیلها همگی یک پیام واحد دارند: تا زمانی که باور در دل مدیران زنده نباشد، اصلاح روشها نیز بیثمر است.
پیش از اصلاح روشها، باید انگیزهها را اصلاح کرد. هیچ کار فرهنگی حاکمیتی بدون باور قلبی و دغدغه صادقانه مسئولان پیش نخواهد رفت. اگر ایمان و احساس مسئولیت در میان مدیران احیا شود، آنگاه حتی سادهترین اقدامها اثرگذار خواهند بود.
اما تا وقتی که «باور به ضرورت» در سطح تصمیمگیران ضعیف باشد، «قانون حجاب» صرفاً روی کاغذ باقی میماند و حتی بهترین روشهای فرهنگی نیز در حد شعار خواهند ماند.