با اندوه و تأسفی عمیق، خبر درگذشت حاج حسین مهدیان، از چهرههای نامآشنای نهضت اسلامی و از یاران صدیق روحانیت ، و حوزه های علمیه جان را به حزن و دل را به تأمل واداشت. او پس از عمری مجاهدت، ایمان، خدمت و پایداری در راه خدا و انقلاب، در روز شنبه ۲۱ مهرماه ۱۴۰۴ دار فانی را وداع گفت و به دیدار معبود شتافت.
مرحوم مهدیان، فرزند محمد، در سال ۱۳۱۴ هجری شمسی در تهران دیده به جهان گشود. از همان کودکی، به برکت تربیت پدر و حضور در مجالس وعظ و محافل مذهبی، روحی مؤمن و دلی سرشار از عشق به اهلبیت علیهمالسلام یافت و در جلسات علمای بزرگواری چون حاج سید علی مفسر، آیتالله شاهآبادی و شیخ مرتضی زاهد بهرهها برد.
از این پس بود که پیوند و ارتباط وی با محافل روحانیت و مجالس و دغدغه گسترش فرهنگ اهل بیت علیهم السلام آغاز گردید.
وی که در بازار تهران به تجارت آهن اشتغال داشت، در همان عرصه نیز روحیهای انقلابی و مردمی داشت. در سال ۱۳۴۷ به سبب شرکت در مراسم دکتر محمد مصدق مورد بازجویی قرار گرفت و در سال ۱۳۵۰ از عاملان اصلی تحرکات سیاسی و مردمی در بازار تهران شناخته شد. در خرداد ۱۳۵۱ دستگیر و پس از ۲۷ روز بازداشت، با قرار التزام آزاد گردید.
پیوند عمیق او با روحانیت و چهرههایی همچون آیتالله شهید مفتح، شهید دکتر بهشتی، استاد شهید مرتضی مطهری، حجتالاسلام فلسفی و آیتالله هاشمی رفسنجانی، زمینهساز فعالیتهای گستردهی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی او شد. او از فعالان مسجد قبا بود و با همراهی آیتالله مفتح، استاد مطهری و دکتر بهشتی در تأسیس دفتر نشر فرهنگ اسلامی نقشی اساسی ایفا کرد؛ مؤسسهای که بعدها به یکی از پایگاههای مهم نشر معارف دینی و فرهنگی انقلاب اسلامی بدل شد.
در کنار فعالیتهای فکری و فرهنگی، مهدیان مردِ عمل و خدمت بود. در بنیاد رفاه و تعاون اسلامی، صندوق ذخیره جاوید و صندوق خیریه رفاه از پیشگامان کمک به نیازمندان بود و خدمت به مردم را جزئی از ایمان میدانست. در سالهای پیش از پیروزی انقلاب، برای یاریرسانی به مردم جنگزده لبنان به همراه دکتر مفتح رهسپار آن دیار شد و در دیدار با امام موسی صدر و شهید مصطفی چمران در برنامهریزی برای رفع محرومیت از خانوادههای لبنانی نقش داشت.
پس از هجرت امام خمینی به پاریس، او نیز از ایران رهسپار فرانسه شد و در روزهای سرنوشتساز اقامت رهبر انقلاب در نوفللوشاتو در خدمت ایشان بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان نخستین سرپرست روزنامه کیهان مأموریت یافت تا صدای انقلاب را در عرصه رسانهای طنینافکن سازد.
در ۴ شهریور ۱۳۵۸، به همراه شهید حاج مهدی عراقی هدف سوءقصد گروهک منحرف فرقان قرار گرفت؛ در حالی که عراقی به شهادت رسید، مهدیان مجروح شد و مدتی طولانی را در درمان و نقاهت گذراند. یاد آن روزها هنوز در خاطرهها زنده است.
به یاد دارم روزی را که پس از واقعهی ترور و بهبودی نسبی آن مرد مؤمن، به همراه پدرم، شهید آیتالله حاج شیخ احمد انصاری، که از نجف اشرف و برای آخرین بار به ایران آمده بودند ، به منزل ایشان و عیادتشان رفتیم و مرحوم پدر ، ساعتی در محضر آن انسان مؤمن و متواضع به گفتگو نشست. در آن دیدارِ صمیمی و آکنده از عطر ایمان، حاج حسین مهدیان با همان چهرهی آرام و نگاهی روشن از یقین، لحظههای آن صبح خونین را با صدایی آهسته و درعینحال استوار برای مرحوم پدرم بازگو کرد.
«صبح چهارم شهریور پنجاهوهشت، مثل هر روز به همراه حاج مهدی عراقی و فرزندش حسام، رهسپار کیهان بودیم. هنوز خورشید کاملاً بالا نیامده بود که ناگهان در نبش کوچه، چند موتورسوار مسلح به سوی ما آتش گشودند. صدای گلولهها در فضا پیچید… حاج مهدی در همان دم به شهادت رسید، اما آنچه از او در ذهنم مانده، قامت استوارش است؛ در لحظهی آخر هم، ایستاده بود، در برابر دشمن سر فرود نیاورد.»
آنگاه لحظهای سکوت کرد. اشک در چشمانش حلقه زد، و با دلی لرزان افزود:
«سه گلوله به من اصابت کرد، یکی به دست و دو تا به کتفم. گویی گلولهها تنها جسمم را خراشیدند، نه ایمانم را. خدا خواست بمانم تا شاهد باشم که خونِ یارانم هدر نرفت.»
پدرم با مهربانی دست او را فشرد و گفت: «خداوند، بندگانش را به اندازه ظرفیتشان میآزماید. شما زنده ماندید تا شهادت را روایت کنید و در سنگر قلم ادامهدهنده راه باشید.»
فضای آن دیدار، آمیخته بود به سکوتی معنوی؛ نوری از رضایت در چهرهی حاج حسین میتابید، گویی آن زخمها برایش یادگاری از عهدی الهی بود. از آن روز، هرگاه در مجلسی او را میدیدم، با صفا و مهر از پدرم یاد میکرد، و همواره با چشمانی پر از احترام از مقام و راه او سخن میگفت.
و چنین بود که خاطرهی آن روز و آن گفتوگو، در ذهن من چون تصویری روشن از ایمان، پایداری و تواضع باقی ماند؛ نشانی از روح بلند مردی که با زخم بر تن، اما آرامشی در دل، راه خویش را در خدمت و ایمان ادامه داد.
حاج حسین مهدیان در تمام عمر، مجاهدی خاموش، مؤمنی صادق و خدمتگزاری فروتن بود. زندگانی او نمونهای از پیوند ایمان و عمل، اندیشه و مجاهدت بود. آثار فرهنگی و رسانهای بر جای مانده از او، بهویژه در دفتر نشر فرهنگ اسلامی، همچنان در مسیر ترویج معارف دینی و انقلابی جاری است.
اکنون، این یار دیرین روحانیت و خادم صادق فرهنگ اسلامی، در آرامش ابدی آرمیده است؛ اما یاد و نامش در تاریخ انقلاب اسلامی، در کنار مردانی چون مفتح، مطهری و بهشتی، هماره زنده خواهد ماند.
درگذشت این انسان وارسته را به خاندان گرامیاش، دوستان، یاران و همه اهالی فرهنگ و رسانه تسلیت عرض میکنم و از درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم علو درجات، رحمت واسعه و همنشینی با اولیای الهی مسئلت دارم.
برای بازماندگان محترم نیز صبر جمیل و اجر جزیل آرزومندم. روحش شاد، نامش ماندگار، و راهش پررهرو باد.
* خادم افتخاری اعتاب مقدسه عراق، عضو فرهنگستان علوم پزشکی ایران