تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۶

ریخت‌وپاش زباله در طبیعت، جمع‌آوری پسماندها از شهر و روستا، مدیریت دفنگاه‌های زباله، سرازیر شدن پساب های صنعتی به رودها و دریاها، آلوده شدن آبخوان‌ها به فاضلاب، سترون شدن پهنه‌های بزرگی از طبیعت بارور با ضایعات صنعتی و باطله‌های معدنی و دیگر مشکلاتِ مانند این‌ها چه زمانی به سمت رفع شدن خواهند رفت؟

پاسخ مدیران کشورها، شهرداری‌ها و صاحبان شرکت‌های بزرگ به ترتیب و به‌طور معمول این‌گونه کلیشه‌ها است: دولتمرد می‌گوید که مردم باید از ریخت‌وپاش خودداری کنند و آلوده‌کنندگان باید جریمه یا مالیات بیشتری بپردازند. شهردار می‌گوید دولت باید بودجه‌ی بیشتری به شهرداری اختصاص دهد و مردم عوارض بیشتری بپردازند. صاحب شرکت می‌گوید مشکلی نیست و ظرفیت طبیعت برای جذب پسماندها پایان‌ناپذیر است. اتفاقی هم که در واقعیت رخ می‌دهد، چنین است: دولت‌ها و نهادهای پشتیبان آن‌ها مانند بانک مرکزی، بانک‌های تجاری، بورس، و بیمه‌ها با ابزار مالیات بر درآمد، مالیات افزوده بر ارزش (که در ایران، ریاکارانه به «مالیات ارزش افزوده» ترجمه شده)، تورم، نرخ بهره، بهره‌ی مرکب، دستکاری در نرخ سهام، و فروش دارایی‌های ملی و منابع طبیعی، بر درآمد خود می‌افزایند. اما وظیفه‌ی خود را در کاهش پسماندهایی مانند دی اکسید کربن و دیگر گازهایی که به هوا وارد می‌شود یا زباله‌ها و باطله‌ها و ضایعاتی که زمین را می‌آلایند، ادا نمی‌کنند.

شهرداری‌ها پیوسته منابع درآمدی خود را با وضع عوارضی مانند عوارض پسماند، عوارض نوسازی، عوارض ساختمان، عوارض نصب تابلو، و با گرفتن سهم از دولت (مثلاً سهم از مالیات افزوده بر ارزش) افزایش می‌دهند، اما در مدیریت زباله حداکثر به جمع‌آوری و انتقال به یک دفنگاه که پهنه‌ای است از طبیعت و گاه نیز به برنامه‌های کم‌محتوا با عنوان «فرهنگ‌سازی» بسنده می‌کنند. شرکت‌ها و نهادهای بزرگ هم که به تولید و بهره‌برداری مشغول‌اند، با توجیه اشتغال‌زایی و درآمدزایی و ارزآوری، بی هیچ اعتنایی به محیط زیست تا می‌توانند به تولید می‌پردازند و مصرف‌کنندگان را که عموم مردم هستند، مقصر در آلودگی‌ها می‌خوانند. در این مورد، آن‌ها به زباله‌هایی مانند بطری‌های نوشابه و آب یا ظرف‌های پلاستیکی و نایلون‌های رهاشده در کنار جاده‌ها و تفرجگاه‌ها اشاره می‌کنند و خود را بی‌تقصر قلمداد می‌کنند. شرکت‌های بزرگ همچنین با پرداخت مبالغ بس ناچیز به سازمان‌های غیردولتیِ فعال در حوزه‌ی محیط زیست ذیل «مسئولیت اجتماعی»، از خود رفع مسئولیت می‌کنند.

در چند دهه‌ی اخیر که تظاهر به دوستداری محیط زیست روا شده، هر سه گروهِ دولت‌ها، شهرداری‌ها، و شرکت‌ها گاه به‌مناسبت‌هایی دستورعمل‌هایی مانند «سه R» و «پنج R» یعنی: خودداری از گرفتن نایلون و دیگر اقلام غیرضروری (refuse)، کاهش مصرف (reduce)، استفاده‌ی دوباره (reuse)، استفاده برای کار دیگر (repurpose)، و بازیافت (recycle) را ترویج و یا مردم را به کاشت درخت، اجرای برنامه‌های پاک‌سازی، و مانند این‌ها دعوت می‌کنند. این سفارش‌ها البته بی‌فایده نیستند و افراد باید در انجام مسئولیت شخصی آن‌ها را به کار بندند. واقعیت اما این است که سرمایه‌داران بزرگ و دولت‌ها و شهرداری‌ها غالباً با این‌گونه «فرهنگ‌سازی»ها قصد دارند مسئولیت آلوده‌سازی محیط زیست را از دوش خود بردارند و بار رفع آن را بر دوش مردم عادی بگذارند.

عامل اصلی افزایش پسماند و زباله، رشد و توسعه است که قدرتمندان جامعه آن را به امری مقدس بدل کرده و بسیار چیزها، از جمله سلامت طبیعت و مردم را قربانی آن می‌کنند. توسعه به شیوه‌ای که امروزه در جهان پیش می‌رود، تبدیل همه‌ی اجزای طبیعت و فرآورده‌های انسانی به کالا برای فروش و به دست آوردن سود است، چنان که برآورده شدن نیازهای ضروری به امری فرعی بدل شده و اصل، ایجاد نیاز و ترغیب همگان به خرید بیشتر است. تولیدکنندگان و توسعه‌گرایان زمین را منبع بی‌پایان منابع، تولید را معجون زندگانی‌بخش جامعه، ظرفیت خودپالایی زمین را بی‌نهایت و دانش و فناوری را اکسیری قلمداد می‌کنند که با آن می‌توان هر آن‌چه از منابع را که مصرف شده باز به چرخه‌ی تولید برگرداند یا راهی برای کاهش اثرات تولیدِ توقف‌ناپذیر یافت. اما افزایش باورنکردنی آلودگی زمین و اقیانوس‌ها در چند دهه‌ی اخیر و تشدید هراس‌آور اثرات رشد و توسعه که به شکل افزایش گرمای زمین، حَدی شدن رخدادهای آب‌وهوایی، انقراض گونه‌ها، آتش گرفتن‌های بی‌سابقه‌ی جنگل‌ها و علفزارها و حتی تالاب‌ها، کاهش آب شیرینِ در دسترس، ظهور بیماری‌های جدید، نابود شدن چشم‌اندازهای باشکوه، بروز تنش‌های اجتماعی، و مهاجرت‌های اقلیمی رخ نموده، تأییدی است بر این نکته که موعظه‌های محیط زیستی تا هنگامی که رشد و توسعه در قالب‌های کنونی ادامه دارد، اثربخش نیستند. بشریت می‌تواند آسایش و تندرستی و آفرینش‌های فرهنگی مطلوب را بی رشد اقتصادی هم داشته باشد. یعنی می‌توان کیفیت زندگی را حفظ کرد و ارتقا داد بی آن که تولید و مصرف را افزایش داد.

حل معضل زباله از سه مسیر می‌گذرد، و این سه مسیر نه یکی پس از دیگری، بلکه همزمان با هم و با اثرگذاری در حوزه‌های متفاوت، پیش می‌روند. و البته وزن عاملی که در ردیف سوم اشاره می‌شود، بسیار بیشتر است:

۱- اِعمال سخت‌گیرانه‌ی قانون و مقررات برای تفکیک پسماند از مبدأ، وضع مالیات سنگین برای تولید محصولات پلاستیکی و نایلونی تا قیمت تمام‌شده‌ی آن‌ها بالا رود و تفکیک و بازیافت آن‌ها به‌صرفه‌تر شود. همچنین فراهم‌سازی سازوکارهای مالی و تشویقی دیگر تا جمع‌آوری پسماندهایی مانند شیشه که امروزه توجیه چندانی ندارد، تسهیل شود.

۲- آموزش مدیریت پسماند در مدرسه‌ها و رسانه‌ها، حمایت از سازمان‌های مردم‌نهاد فعال در برنامه‌های پاک‌سازی، فراهم کردن امکان بازدیدهای منظم از دفنگاه‌ها و امکان نظارت مؤثر سازمان‌های مردمی بر کار شهرداری‌ها و دهیاری‌ها، وضع جریمه‌های سنگین برای کسانی که در محیط‌های عمومی و طبیعت زباله رها می‌کنند.

۳- برنامه‌ریزی برای متوقف ساختن توسعه‌ی اقتصادی در معنای امروزین آن که همانا بهره‌کشی پایان‌ناپذیر از طبیعت، تولید فزاینده، و ترغیب همگان به مصرف بیشتراست. 

*کنشگر محیط‌زیست و مدیر انجمن دیده‌بان کوهستان

۴۷۲۳۲

منبع: خبرآنلاین