به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، استاد شهید مطهری در یکی از آثار خود به موضوع «عشق به میهن در راستای ایمان والای انسانی» اشاره کردند که تقدیم شما فرهیختگان می شود.
بنابر روایت حوزه، جوانی که از دیدن رویی زیبا و مویی مجعّد به خود میلرزد و از لمس دستی ظریف به خود میپیچد، باید بداند جز جریان مادی حیوانی در کار نیست.
این گونه عشقها به سرعت میآید و به سرعت میرود، قابل اعتماد و توصیه نیست، خطرناک است، فضیلتکش است.
تنها با کمک عفاف و تقوا و تسلیم نشدن در برابر آن است که آدمی سود میبرد.
یعنی خود این نیرو انسان را به سوی هیچ فضیلتی سوق نمیدهد اما اگر در وجود آدمی رخنه کرد و در برابر نیروی عفاف و تقوا قرار گرفت و روح فشار آن را تحمل کرد ولی تسلیم نشد، به روح قوّت و کمال میبخشد.
انسان نوعی دیگر احساسات دارد که از لحاظ حقیقت و ماهیت با شهوت مغایر است.
بهتر است نام آن را «عاطفه» و یا به تعبیر قرآن «مودّت» و «رحمت» بگذاریم.
انسان آنگاه که تحت تأثیر شهوات خویش است، از خود بیرون نرفته است؛ شخص یا شئ مورد علاقه را برای خودش میخواهد و به شدت میخواهد.
اگر درباره معشوق و محبوب میاندیشد، بدین صورت است که چگونه از وصال او بهرهمند شود و حداکثر تمتّع را ببرد.
بدیهی است که چنین حالتی نمیتواند مکمّل و مربی روح انسان باشد و روح او را تهذیب نماید.
اما انسان گاهی تحت تأثیر عواطف عالی انسانی خویش قرار میگیرد، محبوب و معشوق در نظرش احترام و عظمت پیدا میکند، سعادت او را میخواهد، آماده است خود را فدای خواستههای او بکند.
اینگونه عواطف، صفا و صمیمیت و لطف و رقّت و از خود گذشتگی به وجود میآورد، بر خلاف نوع اول که از آن خشونت و سبعیت و جنایت برمیخیزد.
مهر و علاقه مادر به فرزند از این مقوله است. ارادت و محبت به پاکان و مردان خدا، و همچنین وطندوستیها و مسلکدوستیها از این مقوله است.
این نوع از احساسات است که اگر به اوج و کمال برسد همه آثار نیکی که قبلاً شرح دادیم بر آن مترتّب است، و هم این نوع است که به روح شکوه و شخصیت و عظمت میدهد بر خلاف نوع اول که زبونکننده است.
و هم این نوع از عشق است که پایدار است و با وصال تیزتر و تندتر میشود برخلاف نوع اول که ناپایدار است و وصال مدفن آن به شمار میآید.
منبع: استاد مطهری جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص۵۲ -۵۱