رسیدیم به حُر. دورش دیواری مربع دارد. گنبدی در وسط صحن است از آجر و خاک. دو نفر عربی متولی بودند. توی گنبد، بیرون، صحن، بسیار بد نگاه داشته بودند؛ ناتمیز بود.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ناصرالدین‌شاه قاجار در خاطرات روز شنبه ۹ رمضان ۱۲۸۷ (۱۲ آذر ۱۲۴۹) نوشت: امروز صبح سوار شده، از صحرایی انداخته به حُر رفتیم. پاشایان، وزیر خارجه، حسام‌السلطنه، یحیی‌خان، پیشخدمت‌ها، امینی، محمدعلی‌خان، علی‌رضاخان، میرزا علی‌خان، امین‌الملک، هاشم، محمدتقی‌خان گشاد، میرزا محمدخان و غیره. مشیرالدوله تب کرده است. تیمورمیرزا هم بود.

همه‌جا از صحرا مابین مغرب شمال راندیم. یک فرسنگِ چاقی راه بود. میرشکار، ساری‌اصلان، سایر نوکرها همه بودند. بین راه کلاغ زیادی بود. صحرا هم صاف بود، جای اسب انداختن بود، جِلفه را هم سوار بودم. دو کلاغ نشسته بود، اسب انداختم، سر تاخت یک کلاغ را روی هوا زدم افتاد. همه عثمانی‌ها و غیره دیدند، بسیار خوب زدم. بعد راندیم. دو سه تیر دیگر در تاخت به کلاغ انداختم نخورد. تیمورمیرزا هم انداخت نزد. علی‌بیگ‌افندی را گفتم بزند، روی اسب نمی‌توانست تفنگ بیندازد، پیاده شده یک کلاغ زده بود.

خلاصه رسیدیم به حُر. دورش دیواری مربع دارد. گنبدی در وسط صحن است از آجر و خاک. دو نفر عربی متولی بودند. توی گنبد، بیرون، صحن، بسیار بد نگاه داشته بودند؛ ناتمیز بود. گویا مردم مثل کاروانسرا هرچه مال داشتند این‌جا می‌بستند، پهن و غیره زیاد بود. زیارت‌نامه عرب خواند، اما خیلی طول داد. بعد آمدیم بیرون. قبر حُر ضریح برنجی داشت، به پاشا سفارش شد نگذارد مال آن‌جا ببندند؛ مستحفظ درست بگذارد. بعد رفتیم بالاتر در صحرا، سر نهر حُر که از نهر حسینیه سوا کرده‌اند به ناهار افتادیم. آن طرف نهر ایلات عرب زُکارید زیادی افتاده بودند، یک نفرشان را آوردند، تیمور عربی حرف زد. معلوم شد زکارید پانصد ششصد خانوار هستند و زارع و گوسفنددار هستند. به زیارت قبر حُر، زوار بسیار کم آمده، به زیارت خر می‌آیند. این‌جاها مخوف است، دزدگاه است. اهالی کربلا سالی یک روز به هیئت اجتماع بیرون آمده به زیارت حُر می‌آیند.

خلاصه بعد از ناهار سوار شده، همه‌جا از کنار نهر حُر، از دروازه حُر رو به شهر رفتم. این اراضی و زمین‌ها خالصه دولت است. پاشا ارزان به مردم می‌فروشد که کم‌کم باغ و نخلستان بکنند. می‌گفت اراضی که امسال در کربلا فروختم، با وجود این‌که ارزان فروختیم، پنجاه هزار تومان شد.

قدری که رفتیم به اول باغات رسیدیم. این نهر حُر از کوچه وسیعی می‌آید. طرفین کوچه‌باغ و نخلستان است. زمینش سبز، نخل‌ها زیاد، درخت انار، انجیر، توت، توت ابریشم و غیره زیاد داشت. خیلی راه با باغات رفتیم، بعد از پل کوچکی گذشته پیچیدیم، کوچه دیگری شد، رسیدیم به دروازه حُر؛ داخل شهر شده، کوچه‌ها تنگ، خانه‌ها مُطَبّق. تا رسیدیم به در خانه مولودسلطان‌خانم - مشهور به عمه مقبوله - که والده شاه آن‌جا منزل دارد، از آن‌جا داخل صحن حضرت شدیم. مشیرالدوله، حاجی رستم‌خان و غیره بودند. زیارت کردیم، نماز کردیم. آقا سیدکاظم روضه‌خوان حضرت ایستاد، روضه مختصری خواند، گریه شد؛ اما در حضور حضرت درست نمی‌توان گریه کرد.

بعد آمدیم منزل، از راه متعارفی دو ساعت به غروب مانده رسیدیم منزل. حرم هنوز نرفته بود. داد و فریاد غریبی بود اندرون. رفتند، عصری زود آمدند. باز قال‌مقال غریبی،، آغاسلیمان از دست زاغی حاجی بلال از دست شمس‌الدوله و هماخانم داشتند، زیاد کج‌خُلق شدم.

از تلگراف کرمانشاهان الحمدلله خبر رسید در کرمانشاهان و توابع، شش ساعت باران باریده است کامل؛ بسیاربسیار مشعوف و خوشحال شدم، از التفات خدا و توجه ائمه هدی صلوات‌الله اجمعین.

شب بعد از شام قرق شد، محقق آمد قدری کتاب خواند - از احوالات سیدالشهدا - بعد خوابیدیم.

از راهی که به حضرت عباس می‌رود - از صحن حضرت سیدالشهدا - به یک صفه می‌رسد - مسقّف - که دست چپ و راستش حجره دارد. در حجره دست چپش، ملاآقای دربندی، آقاسیدمهدی طباطبائی و شیخ محمدحسین صاحب‌فصول اصفهانی دفن هستند. در حجره دست راست آقا سیدمهدی برادر آقا سیدابراهیم مجتهد قزوینی و خود سیدابراهیم قزوینی، و شیخ محمدحسین قزوینی مدفون هستند.

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از ربیع‌الاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ ق به انضمام سفرنامه کربلا و نجف، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸، صص ۱۸۳-۱۸۲

۲۵۹