بهواقع نیز دشوار است تصویر مالزی معاصر را از نام او جدا کرد؛ مالزی امروز، در بسیاری از ابعاد، بر شانههای او ایستاده است. تاریخِ معاصر این سرزمین بیذکر مهاتیر روایتی نیمهتمام خواهد بود، چرا که نقش او نه فقط در قدرت سیاسی، بلکه در ساختن ذهنیت ملی و اعتمادبهنفس جمعی ملتش نقشی بنیادین و ماندگار است.
در عین حال، اصرار او بر ادامه فعالیتهای سیاسی، و نا کنارهگیری در اوج محبوبیت و در این مرحله از عمر، برای بخشی از جامعه مالزی خوشایند نبود. بسیاری انتظار داشتند که او پس از آن همه افتخار و سهم تاریخی، با آرامش از صحنه کنار رود و میراث خود را بیحاشیه به نسلهای آینده بسپارد. اما… این «اما» همان نقطهای است که مهاتیر را از بسیاری رهبران جهان متمایز میسازد. او خود را صاحب مأموریتی ناتمام میدانست؛ مأموریتی که تا وقتی توان هشدار دادن، نقد کردن و دفاع از منافع ملی دارد، رهایش نباید کرد. برای او سیاست نه مقام، که سنگری برای پاسداری از استقلال و عدالت است.
اکنون و پس از چهار ماه گذر از یک صدسالگی، هنوز همان شجاعت جوانی را در قبال مسائل جهان اسلام – بهویژه آرمان فلسطین – در سینه دارد. زمان نتوانسته آن صراحت انسانی و غیرت سیاسی را از او بگیرد. نگاه تیزبین، ذهن هوشمند، روحیه آیندهنگر و جوهره استعمارستیزش همچنان پابرجاست؛ گویی سالها تجربه تنها قامت سخنش را استوارتر کرده است.
او که «پدر مالزی نوین» لقب گرفته، ردّ انگشتانش بر جایجای مالزیِ امروز پیداست: در جادهها و برجها، در دانشگاهها و صنایع، در اعتمادبهنفس ملی و در گفتمان توسعه بومی. کمتر مسیری در این سرزمین میتوان یافت که از اثر مستقیم یا غیرمستقیم او بینصیب مانده باشد.
با این همه، رقابتهای تنگاتنگ حزبی و دگرگونی فضای سیاسی در سالهای اخیر، در انتخابات گذشته برای او شکست تلخی رقم زد؛ شکستی که نه میراث او را مخدوش میکند و نه جایگاه تاریخیاش را. این فرجام، بیش از آنکه روایت افول یک سکاندارِ بدیع باشد، داستان تغییر نسلها و گردش طبیعی قدرت در مالزیِ نوین است.
در هفتهای که گذشت، فرصتی دست داد تا به همراه حدود چهل کُنشگر فرهنگی جهانی ــ هر یک از جایگاه حقیقی و نه حقوقی خویش ــ از سی کشور، بهعنوان هیئت مؤسس و اعضای هیئت امنای یک «انجمن فکری و تمدنی» منسوب به مهاتیر محمد، دیداری صمیمی و پربار با او داشته باشیم. این دیدار در پوتراجایا، پایتخت سیاسی مالزی، و در دفتر شخصی او انجام شد؛ جایی که هنوز حضوری گرم، نگاهی نافذ و ذهنی زنده در آن موج میزند.
در این دیدار که نزدیک به سه ساعت به طول انجامید و به ضیافت ناهار او پایان یافت، بار دیگر آشکار شد که مهاتیر تا چه اندازه هوشمند، دقیق و وسواسمند در تحلیل است. او با تسلطی بالا از مسائل جهان اسلام، تحولات منطقه و روندهای سیاسی و اقتصادی جهان سخن میگفت؛ چنان بهروز، چنان آگاه و چنان روشن که گویی نه در یک صدسالگی، بلکه در میانه میدان سیاستِ امروز ایستاده است. حضور او یادآوری میکرد که بعضی ذهنها، حتی اگر قامتشان خمیده شود، زمان را پشت سر میگذارند و از آن جلوتر میمانند.
او بیش از آنکه منتظر پرسش حاضران بماند، خود آغازگر نشست شد و در مقام افتتاحیه، نکاتی بنیادین و چند محور کلیدی را با صدایی استوار و لحنی بیپیرایه مطرح کرد؛ محورهایی که نهتنها حضار را عمیقاً تحت تأثیر قرار داد، بلکه بار دیگر نشان داد ذهن او همچنان در قلب مسائل جهان اسلام میتپد:
- جالب آنکه از همان لحظه نخست، بیهیچ تعارف، محافظه کاری و مقدمهچینی، سخن را به نقد سیاستهای جهانی کشاند و بهویژه رئیسجمهور فعلی ایالات متحده را هدف تهاجم صریح وسهمگین خود قرار داد. مهاتیر با همان شجاعت دیرین، حاکمیت آمریکا را بهخاطر سیاستهای یکجانبهگرایانه و رفتارهای خلاف عدالت در عرصه بینالمللی به شدت مورد انتقاد قرار داد؛ گویی هنوز در سنگر دفاع از استقلال ملتها و ارزشهای انسانی از پای ننشسته است.
- اما در عین حال، او مشکل را در جهان دانست که «در مقاومت و رویارویی با آمریکا و نقشه هایش، متحد نشد…و ترامپ یکایک ما را گیر می آورد و به چالش می کشاند… خود ما باعثِ هجوم به برادران مسلمانمان هستیم.. مسلمانان در غزه مورد هجوم قرار می گیرند و ما ساکتیم….
امت ما اگر دست در دست هم بگذارد، اگر دانایی را قدر بداند، اگر از گذشتهاش درس بگیرد… هیچ قدرتی یارای ایستادن در برابرش نیست».
- بر ضرورت فهم عمیق آموزههای دینی و مفاهیم قرآنی تأکید کرد و بازگشت به قرآن کریم را تنها راه اجرای عدالت و نجات امت دانست؛ بازگشتی که نه شعاری سطحی، بلکه نقشه راهی عملی برای اصلاح جامعه است.
- همبستگی میان مسلمانان را شرط بقا و پیشرفت دانست و با لحنی اندوهگین اما استوار، از تفرقهها، نزاعها و برادرکشیهای جاری در جهان اسلام انتقاد کرد. به باور او، بزرگترین ضعف امتِ بزرگ اسلامی آن است که بیش از دشمن بیرونی، از اختلافات درونی آسیب میبیند و بر خلاف آموزه های اسلامیِ خود عمل می کند.
- احترام به قانون و التزام به قانونگرایی در حکمرانی مورد تأکیدش بود و با تکیه بر تجربه طولانیاش در مالزی، گفت که «قدرت، ذاتاً فسادآور است، و تنها زمانی میتوان از فساد دور ماند که قدرت در چارچوب قانون مهار شده باشد».
او بارها یادآور شد که «سلطه و قدرت، متعلق به حکومت نیست؛ امانتی است در دست حاکمان.» و حکمرانی رشید را در تحقق عدالت خواهی و ظلم ستیزی دانست.
در همین چارچوب، با اشاره به سیره پیامبر اسلام، مدل حکمرانی پیامبر را نمونهای بیبدیل از عدالت، نظم و مسئولیتپذیری دانست.
- بر ضرورت همزیستی مسالمتآمیز با همه کشورها تأکید کرد؛ چه غربی، چه شرقی، حتی ملحد و کمونیست. اما در عین حال تصریح نمود که روابط با کشورهای اسلامی باید جایگاهی ویژه و مرکزی داشته باشد. درباره دلایل چرخش نسبیاش از غرب به شرق و الگو قرار دادن تجربه کشورهای شرقی توضیحاتی داد؛ چرخشی که در نگاه او، نه از سر قهر سیاسی، بلکه علاوه بر بی اخلاقی غرب، مبتنی بر عقلانیت توسعه و مشاهده موفقیتهای شرق بود.
- به یکی از حساسترین مقاطع تاریخ معاصر مالزی پرداخت: بحران اقتصادی سالهای ١٩٩٧ و سقوط ارزش پول ملی، او توضیح داد که چگونه تجار داخل و خارجی ها در شکلگیری بحران نقش داشتند، اما با صراحت افزود که «مسئله هرچه بود، مشکل اصلی، ما بودیم و حل آن نیز بر عهده خودِ ما بود.» مهاتیر گفت «مالزی با تکیه بر ذخیره ارزی کلان و مدیریت دقیق آن، توانست از آن بحران عمیق عبور کند، می بایست نخست ماهیتِ مشکل را فهمید تا فهمِ راه حل داشت» و این تجربه را یکی از ستونهای استقلالِ اقتصادی مالزی دانست.
- او در پاسخ به پرسش اینجانب که سکوت مسلمانان در برابر ظلم و ستمی که نسبت به فلسطینی ها می رود چیست و چه باید کرد؟ : بر ضرورت بهرهگیری هوشمندانه از ابزارهای نوین ارتباطی تأکید کرد؛ بهویژه استفاده از تلفنهای همراه و شبکههای اجتماعی برای گفتوگو با ملت ها و تبیین چهره حقیقی اسلام و مسلمانان. او معتقد بود در جهانی که رسانههای قدرتمند غرب، اسلام را بهناحق به تروریسم متهم میکنند، سکوت و انفعال جایز نیست و مسلمانان باید پیام خود را با زبان روز و از طریق فناوریهای نو به گوش جهانیان برسانند.
او در پایان اشاره ای گذرا و بسیار معنی دار هم به تحولات امروزین سوریه داشت: «سوریه رژیم را سرنگون کرد، اما امیدواریمکه سوریه برای همه سوری ها باشد».
با آنکه چهار ماه از سالروز تولد مهاتیر گذشته بود، اما در پایان جلسه، همه حاضران به افتخار او ایستادند؛ همراه با کف ممتد و دعای سلامتی برای مردی که یک قرن زندگیاش، به اندازه چند نسل، اثرگذار بوده است.
در آن لحظه صمیمی، تنها هدیه ام بود که به نمایندگی از حضار و نیز از سوی هموطنان فرهیختهام تقدیم او کردم، نسخهای نفیس از مثنوی مولانا، ملای رومی بود؛ به زبان فارسی، همراه با ترجمه انگلیسی؛ نمادی از عمق ذوقی و عرفانیِحکمتِ شرقی، پل میان فرهنگها، و میراث مشترک روحانی ملتهای مسلمان.
این هدیه برای مهاتیر خوشایند بود. بلا فاصله و با احترام آن را گشود، مکثی کرد، و بیدرنگ به خواندن چند بیت پرداخت؛ گویی کلمات مولانا را نه از روی کتاب، که از اعماق جان میخواند. چشمانش برق زد و با لحنی گرم از این هدیه قدردانی کرد؛ هدیهای که او را به ریشههایی پیوند میداد که باور داشت باید دوباره الهامبخش جهان اسلام شود.
روز بعد، پنجشنبه ششم آذر ۱۴۰۴، در دیدار و گفتوگوی دو نفره ای که در محل کار دکتر مهاتیر در شهر پوتراجایا برگزار شد، نخست از سخنرانی روز گذشته اش و نیز از دعوت بزرگوارانهاش برای حضور اینجانب در هیئت امنای مؤسسه
ِفکری و تمدنی تشکّر کردم. سپس از مواضع شجاعانه و بیپرده او در قبال جهان اسلام، بهویژه در مسئله غزه و نیز در جنگ تحمیلی دوازدهروزه علیه کشورمان، تشکر نمودم؛ مواضعی که همدلانه و بر پایه درک عمیق او از واقعیتهای منطقه بیان شده بود.
در ادامه گفتم آنچه بهعنوان «جنگ دوازدهروزه رژیم علیه ایران» رخ داد، در حقیقت اجرای طرحی بود که دشمنان ایران طی بیست سال، با دقّت و برنامهریزی بلندمدت برای آن زمینهسازی کرده بودند؛ تجلّی تازهای از همان نقشههای شوم و ریشهداری که سالها پیش برنارد لوئیس، برژنسکی، کیسنجر و دیگر طراحان استراتژی انهدام تمدنهای کهن ـ از جمله ایران ـ بر میزهای فکر غرب گسترده بودند. اما مقاومت و مدیریت داهیانه رهبر انقلاب در همان ساعات نخست تهاجم، همراه با همراهی تمامعیار مردم مسلمان ایران و تلاش خارقالعاده نیروهای مسلّح با اتکای هوشمندانه به قدرت بازدارندگی موشکی، تیر دشمنان را به سنگ زد و آنان را ناگزیر ساخت با سرافکندگی خواستار آتشبس شوند.
افزودم که جمهوری اسلامی و مردم ایران، از همان آغاز انقلاب، بهای استقلال سیاسی و دفاع از مظلومان ـ و بهویژه ملت ستمدیده فلسطین ـ را پرداختهاند و همچنان میپردازند.
مهاتیر، با نگاه عمیق و صدایی مطمئن، سخنانم را تأیید کرد و گفت:
«با شناختی که از تاریخ کهن ایران داشتم، یقین داشتم که ایران از این جنگ سربلند بیرون خواهد آمد. در کتابها خوانده بودم که ایران بیش از دو هزار سال تجربه حکمرانی دارد؛ کشوری با پیشینهای بسیار پیشتر از شکلگیری بسیاری از کشورهای اروپایی. علت قلدری ها نسبت به کشورهای اسلامی، ضعف دفاعی و کمبود دانشهای نوین در میان این کشورهاست؛ وگرنه چگونه ممکن است آنان با تعدادی اندک بر بیش از یکونیم میلیارد مسلمان زور بگویند؟ اما ایران در این جنگ اخیر نشان داد که جهان اسلام دستبسته نیست و میتواند از خود دفاعی درخور داشته باشد.»
سپس افزود:
«دیروز گفتم که تفرقه و فقدان وحدت میان مسلمانان و نیز نبود یک کشور مسلمان قدرتمند در حوزه فناوری، ریشه این وضع نابسامان است. امروز میخواهم اضافه کنم وبه شما بگویم که ایران ظرفیت آن کشور قدرتمند را ـ با همه ویژگیهای لازم ـ دارد.»
او سپس با اشارهای تاریخی ادامه داد:
«کودتای آمریکا و انگلیس علیه ایران در اوایل دهه پنجاه میلادی نمونهای روشن است؛ غرب همواره علیه ملتهایی که خواهان آزادی و استقلالاند، دست به عمل میزند.»
در پاسخ گفتم:
«دقیقاً چنین است. آمریکاییها و انگلیسی ها بدون هیچ بهانهای، و فقط بهخاطر خواستِ بهحق ملت ایران در دستیابی به بخشی از ثروت نفتی خود، دست به کودتا زدند و سپس به نام صیانت از امنیت جهانی، ایرانِ آن روز را تحریم کردند؛ درحالیکه حتی بهانههای امروز نیز مطرح نبود. مرحوم دکتر مصدق نه ایدئولوژی (به اصطلاح) انقلابی داشت، نه فناوری موشکی و نه برنامه هستهای؛ اما همین خواست استقلالطلبانه برای غرب کافی بود تا او را برنتابند.»
مهاتیر با جدیتی آمیخته به صمیمیت گفت:
«من امیدوارم ایران، با توجه به دانش و ظرفیت های بالا و قابلتوجهی که در اختیار دارد، مسیر رشد و توسعه را با قدرت ادامه دهد. کشورهای اسلامی ـ بهویژه ایران و مالزی ـ میتوانند با همکاری یکدیگر، بهخصوص در حوزه دانشهای نوین، زمینههای پیشرفت مشترک را بیش از پیش گسترش دهند. مسلمانان باید برای تقویت جایگاه علمی و اقتصادی خود، همکاری را به عالیترین سطح ممکن برسانند.»
در پایان، مهاتیر با لبخندی صمیمانه گفت:
«هدیه روز گذشته ات برایم بسیار ارزشمند بود. مثنوی جلالالدین، در دو زبان فارسی، انگلیسی، برای من ارزشی والا دارد. بابت آن سپاسگزارم.»
در برق آرام چشمانش میشد دید که هدایای بسیاری در طول عمر صد سالهاش گرفته است؛ اما این یکی، بهگونهای دیگر در جانش نشسته بود. شاید از آنرو که مولوی، شاعرِ وحدت است؛ همان وحدتی که مهاتیر یک عمر برایش جنگیده، فریاد زده و هشدار داده است.
وقتی از اتاق کارش در طبقه دومِ موزه ای که جای جای آن حکایت از یک قرن، تلاش معمار مالزی می کرد، بیرون آمدم، آفتاب عصرگاهی پوتراجایا نرم و آرام بر شیشهها میتابید؛ همان شهری که مهاتیر آن را از خاک برآورد و از رویا به واقعیت رساند. در دل با خود گفتم:
گفتوگو با او، نه صرفاً دیدار با یک سیاستمدار کهنهکار، بلکه ملاقات با مردی است که قرن را پشت سر گذاشته، بدون آنکه ایمانش به انسان، به اسلام، به کرامت ملّتها پیر شود.
و با خود زمزمه کردم:
گاهی یک کتاب، یک گفتوگو، و یک نگاهِ استوارِ صدساله، میتواند باری دیگر یادمان بیاورد که در این جهان آشفته، هنوز مردانی هستند که به روشنایی باور دارند.