امام هادی (ع) در سامرّا مشغول كارهای امامت است. در درجهی اول حضرت در مدینه و مجموعاً در سامرّا حدود 85 نفر فقیه و محدث تربیت كرده است. تربیت یك فقیه و محدث كار آسانی نیست؛ آن هم در شرایط و خفقانی كه در سامرّا بوده است. مقام علمی امام به گونهای بود كه همه در مقابل او خضوع و خشوع میكنند. حضرت در سامرّا هم مشغول تبلیغ و تعلیم است. حضرت رسالهای در جبر و تفویض دارد كه در آن رساله به وسیلهی آیات و روایات و با ادلهی عقلیه جبر و تفویض را ابطال كرده است و أمرٌ بَینَ الأمرین را اثبات كردهاند. (تحف العقول، صص 338- 356. مسند الامام الهادی علیهالسّلام، صص 213- 198.) این كلمات و كمالات حاكی از مقام علمی امام است و نشان میدهد كه این میوه مربوط به این جهان نیست بلكه از جای دیگری است.
در عین حالی كه در اطراف متوكل كسانی بودند كه خود را فقیه میدانستند، اما در بسیاری از مسائل به امام هادی مراجعه مینمودند. مسعودی در مروج الذهب مینویسد: مرد ذمی -كه در واقع از اهل كتاب است، اما در زیر پرچم اسلام زندگی میكند مشروط بر این كه به قوانین اسلام احترام كند و خلاف شرع نكند- نسبت به زن مسلمانی كار زشتی انجام داده بود و او را نزد خلیفه بردند و فقها او را محكوم به اعدام نمودند. هنگامی كه میخواستتد حكم اعدام را اجرا كنند، او زرنگی نمود و شهادتین را بر زبان آورد و از این طریق فقهای آنجا را فریب داد، چرا كه «الْإِسْلَامُ یَجُبُ مَا قَبْلَه» (عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج 2، ص 54)؛ اسلام گذشته را ندیده میگیرد. اینكه او اسلام آورد، یعنی گذشتهاش هیچ است. اما برخی از فقیهان كه آنجا بودند، در این مسئله تشكیك كردند كه اسلامِ او اسلام واقعی نیست.
متوكل كه امام را میشناسد، گفت: این مسئله را از ابوالحسن الهادی بپرسید. حضرت در جواب نامهی فقیهان نوشتند: او باید اعدام شود و قتل، جزای او است. فقها گفتند دلیل فتوی را بنویسند. امام از قرآن مجید این حكم را استخراج میكند. ببینید چگونه این مرد بزرگ از سلالهی پیامبر اكرم این حكم الهی را از آیهی 84 سورهی سجده استفاده میكند كه: «فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا به ما كُنَّا بِهِ مُشْرِكینَ* فَلَمْ یَكُ یَنْفَعُهُمْ إیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتی قَدْ خَلَتْ فی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْكافِرُونَ (مسند الإمام الهادی (ع)، العطاردی، ص: 224)؛ پس چون سختی [عذاب] ما را دیدند، گفتند: «فقط به خدا ایمان آوردیم و بدانچه با او شریك میگردانیدیم، كافریم.» [ولی] هنگامی كه عذاب ما را مشاهده كردند، دیگر ایمانشان برای آنها سودی ندارد. سنّت خداست كه [از دیرباز] درباره بندگانش چنین جاری شده و آنجاست كه ناباوران زیان كردهاند.
از این آیه میفهمیم ایمانی میتواند مؤثر باشد كه ایمان خوفی و به عنوان أسقاط عذاب نباشد. این مرد ذمی كه ایمان میآورد، به عنوان فرار از مسئلهی اعدام است. این علمِ سرشار از قرآن، علم عادی نیست. این آیه را هزاران نفر خوانده بودند و تا زمان امام هادی این حكم را متوجه نشده بودند.
گاهی در مسائل روشن هم به حضرت مراجعه میكردند. متوكل خادمی غیر مسلمان به نام ابن نوح داشت و به او كنیه داده بود. كنیه نشانهی احترام است و غالباً عربها كه دارای عشیره هستند برای فرزندان خود كنیه انتخاب میكنند و با كلمهی «ابو» یا «ابن» او را میخوانند. متوكل به این مرد ذمی و كافر میگفت ابن نوح. فقیهانی كه در حقیقت قشری هستند و از آیات و روایات خبری ندارند، گفتند: نباید به یك فرد غیر مسلمان كنیه بدهیم و كنیه نشانهی احترام است. گفتند: از امام هادی سؤال كنید. حضرت این آیه را خواندند: «تَبَّتْ یَدا أَبیلَهَبٍ وَ تَبَّ»(مسد؛ 1) خداوند به او لقب داده است و اینها نشانهی احترام نیست.
غیر شیعیان چه میگویند؟
حضرت مقام عظیمی در جهان آن روز داشت. به قدری كه علناً دانشمندان اسلام، حتی كسانی كه شیعهی اثنیعشری نبودند، از عظمت و دستگیری حضرت سخن میگفتند و من برخی از كلمات ایشان را نقل میكنم و ببینید كه غیر از ما هم دیگران دربارهی ایشان احترام قائل بودهاند. ابوالفلاح حنبلی در كتابی به نام «شذرات الذهب» شرح حال شخصیتها و بزرگان را نوشته است. او در این كتاب خود میگوید: امام هادی فقیه امامی متعبد -البته نباید از فردی كه قائل به امامت آسمانی امام هادی نیست بیش از این انتظار داشت-
یافعی كتابی دارد به نام «مراةالجنان» و كتاب خوب و ارزندهای است و همین كلمات را تكرار میكند، اما ابن صباغ مالكی در كتاب «الفصول المهمة فی معرفة الائمة» میفرماید: امام هادی انسانی است كه زمین و آسمان مناقب و فضائل او را پر كرده است و من نمیتوانم با قلم و بیانم گوشههایی از مناقب و فضائل حضرت را بگویم. با این كه اموال به منزل امام میرود،اما ایشان این اموال را در بین فقرا تقسیم میكنند و خود با یك حصیری زندگی میكند و برای این كه بتواند زندگی خودش معتمد بر حقوق عامه نباشد، مزرعهای را در سامرّا تهیه كردند و خودشان گاه و بی گاه در آن جا كار میكردند. (الفصول المهمة، ابن صباغ المالكی، ج 2، ص 1073) راوی میگوید: دیدم امام هادی در آن جا مشغول كار است و عرق از پای او میریزد. عرض كردم: «أین الرجال؟» دوستان شما كجا هستند؟ اجازه دهید ایشان این كار بكنند. حضرت فرمودند: نه، بهتر از من با دسترنج خود زندگی كردند؛ جدم رسولالله و علی بن ابیطالب و پدرانم. (كافی (ط - الإسلامیة)، ج 5، ص 75)
و ایشان انسانهای والایی هستند و همه جهان عاشق ایشان هستند من مدتها در سامرّا بودهام. غالب ایشان سنیاند اما نسبت به امام هادی و عسكری علیهماالسلام خیلی علاقهمند هستند و گاهی فرزندان خود را كه مریض بودند، در كنار ضریح میبستند و اعتقاد به عظمت ایشان داشتند. خدایا قلوب ما را به نور قرآن و ولایت روشن نما و شرّ دشمنان اهل بیت را از كشور اهل بیت دور بفرما و انسانهایی كه حقیقت انسانیت را از دست دادهاند و جهل و جهالت را خریدهاند، به سزای اعمالشان در دنیا و آخرت برسان.
/6262