«کمبود نان وحشتناک است؛ پیوسته از استان‌ها گزارش‌هایی از شورش‌ها و ناآرامی‌ها می‌رسد و برای حفظ آرامش بازارها ناچار به فراخواندن نیروهای نظامی شده‌اند.»

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ولتر زمانی گفته بود که پاریسی‌ها فقط به «اپرای کمیک و نان سفید» نیاز دارند. اما نان در تاریخ فرانسه ــ به‌ویژه در انقلاب فرانسه ــ نقشی تاریک نیز ایفا کرده است. یورش به دژ قرون‌وسطاییِ باستیل در چهاردهم ژوئیه ۱۷۸۹ در اصل با جست‌وجوی سلاح آغاز شد؛  و همچنین غله برای پخت نان.

«بگذارید کیک بخورند!»

انقلاب فرانسه آشکارا حاصل مجموعه‌ای از نارضایتی‌ها بود که بسیار پیچیده‌تر از صرفاً قیمت نان بودند، اما کمبود نان در برانگیختن خشم علیه سلطنت نقش مهمی داشت. نقل‌قولِ منسوب به ماری آنتوانت [آخرین ملکه فرانسه پیش از انقلاب]، هنگامی که شنید رعایایش نان ندارند ــ «بگذارید کیک بخورند!» ــ کاملاً ساختگی است، اما به‌خوبی نشان می‌دهد که چگونه نان می‌توانست به نقطه‌ای بحرانی و انفجاری در تاریخ فرانسه تبدیل شود.

ماری آنتوانت

برداشت‌های ضعیف غله، از همان سال ۱۵۲۹ در شهر لیونِ فرانسه به شورش‌هایی انجامید. در جریان آن‌چه «گرانْد رِبِین» (شورش بزرگ) نامیده می‌شود، هزاران نفر خانه‌های شهروندان ثروتمند را غارت و ویران کردند و سرانجام غله‌های انبار عمومی شهر را به خیابان‌ها ریختند.

اوضاع در قرن هجدهم بدتر شد. از دهه ۱۷۶۰ به بعد، پادشاه تحت مشاوره فیزیوکرات‌ها قرار داشت؛ گروهی از اقتصاددانان که باور داشتند ثروت ملت‌ها فقط از ارزش بهره‌برداری از زمین سرچشمه می‌گیرد و محصولات کشاورزی باید قیمت بالایی داشته باشند. تحت تأثیر این توصیه‌ها، دربار سلطنتی گهگاه کوشید تجارت داخلی غله را مقررات‌زدایی کند و نوعی تجارت آزاد را به اجرا بگذارد.

جنگ آرد

این سیاست‌ها موفق نبود. در اواخر آوریل و ماه مه ۱۷۷۵، کمبود مواد غذایی و قیمت‌های بالا موجی از خشم عمومی را در شهرها و روستاهای حوزه پاریس برانگیخت. در فاصله‌ای اندکی، حدود سه هفته، بیش از ۳۰۰ شورش و یورش برای غارت غله به ثبت رسید. این موج اعتراض مردمی بعدها به «جنگ آرد» شهرت یافت. شورشیان ابتدا به ورسای هجوم بردند و سپس ناآرامی‌ها به پاریس و از آن‌جا به مناطق روستایی پیرامون گسترش یافت.

مشکلات در دهه ۱۷۸۰ به دلیل مجموعه‌ای از عوامل شدت گرفت. افزایش چشمگیر جمعیت روی داده بود (در سال ۱۷۸۹، فرانسه ۵ تا ۶ میلیون نفر بیش از سال ۱۷۲۰ جمعیت داشت)، بی‌آن‌که تولید داخلی غله به همان نسبت افزایش یابد. از سوی دیگر، امتناع بیشتر فرانسوی‌ها از خوردن غذاهایی جز خوراکِ مبتنی بر غلات، خود مسئله‌ای مهم بود. در دوران رژیم قدیم، نان احتمالاً ۶۰ تا ۸۰ درصد هزینه‌های یک خانواده حقوق‌بگیر را تشکیل می‌داد؛ بنابراین حتی افزایش اندک قیمت غله هم می‌توانست تنش‌های شدیدی ایجاد کند.

آرتور یانگ، کشاورز و متخصص انگلیسیِ امور زراعی که در سال‌های منتهی به انقلاب، به فرانسه سفر ‌کرد، به‌روشنی ‌دید که بذرهای انقلاب از پیش کاشته شده‌اند. او نوشت: «همه‌چیز دست ‌به ‌دست هم داده تا دوره کنونیِ فرانسه را بحرانی کند؛ کمبود نان وحشتناک است؛ پیوسته از استان‌ها گزارش‌هایی از شورش‌ها و ناآرامی‌ها می‌رسد و برای حفظ آرامش بازارها ناچار به فراخواندن نیروهای نظامی شده‌اند.»

از آن‌جا که پادشاه موظف بود تأمین غذای رعایای خود را تضمین کند، به او لقب «لو پرمیه بولانژه دو روایوم» (نخستین نانوای پادشاه) داده بودند. وزیر دارایی‌اش، ژاک نِکر، ادعا می‌کرد که لویی شانزدهم برای همدلی با کسانی که از کمبود گندم رنج می‌بردند، نان مَزلَنِ طبقات فرودست را می‌خورد. نان مزلن از مخلوط گندم و چاودار تهیه می‌شد، برخلاف نان سفیدِ اشرافیِ مانشه که با الک ‌کردن آرد سبوس‌دار و جدا کردن جوانه و سبوس گندم به دست می‌آمد (و این خود نشان می‌داد که فرد آن‌قدر گندم در اختیار دارد که بتواند بخش بزرگی از آن را در این فرایند دور بریزد).

تورگو، از مشاوران اقتصادی اولیه لویی شانزدهم، روزی به او توصیه کرده بود: «Ne vous mêlez pas du pain» — در کار نان دخالت نکن.

«در کار نان دخالت نکن»

اما این اقدامات کافی نبود و نان (یا کمبود آن) به‌ عنوان ابزاری در دست اندیشه‌های انقلابی مورد بهره‌برداری قرار گرفت. طبق ادعاها، در سال ۱۷۸۹ طرحی که در پَسی برای برانگیختن شورش علیه سلطنت تهیه شده بود، چند ماده داشت که دومین آن می‌گفت: «با تمام توان بکوشیم کاری کنیم که کمبود نان کامل و فراگیر شود، تا بورژوازی ناگزیر به به‌دست‌گرفتن سلاح شود.» اندکی بعد، باستیل مورد یورش قرار گرفت.

نان شاید به شتاب ‌گرفتن انقلاب فرانسه کمک کرده باشد، اما انقلاب به اضطراب فرانسویان درباره نان پایان نداد. در ۲۹ اوت ۱۷۸۹، تنها دو روز پس از تکمیل اعلامیه حقوق انسان و شهروند، مجلس مؤسسان به ‌طور کامل بازارهای داخلی غله را مقررات‌زدایی کرد. این اقدام نگرانی‌هایی را درباره سوداگری، احتکار و صادرات برانگیخت.

در ۲۱ اکتبر ۱۷۸۹، نانوایی به نام دنی فرانسوا متهم شد که در چارچوب توطئه‌ای برای محروم‌ کردن مردم، قرص‌های نان را از عرضه پنهان کرده است. با وجود برگزاری جلسه‌ای که بی‌گناهی او را ثابت کرد، جمعیت خشمگین فرانسوا را به میدان گِرِو کشاند، او را به دار آویخت و سرش را از تن جدا کرد و همسر باردارش را واداشت تا لب‌های خون‌آلود او را ببوسد.

تورگو، از مشاوران اقتصادی اولیه لویی شانزدهم، روزی به او توصیه کرده بود: «Ne vous mêlez pas du pain» — در کار نان مردم دخالت نکن.

منبع:

www.history.com

۲۵۹