مرده‌شور سیاست را ببرد. گردریزها پدر مردم خوزستان را درآورده است و آن‌وقت ما در اینجا بر سر مسائلی که هیچ‌ دخلی به دین و دنیای مردم ندارد داریم همدیگر را تکه پاره می‌کنیم.

آب آلوده هنوز دارد در آبادان قربانی می‌گیرد، گرد و خاک زندگی را بر مردم اهواز و اندیمشک و دزفول و شوش دانیال و هویزه و ایلام و چند شهر دیگر تبدیل به جهنم کرده است، اما مسوولان محترم صدایشان درنمی‌آید. انگار نه انگار که ساکنین آن شهرها جزئی از مردم ایران زمین‌اند. پای شعر و شعار که وسط می‌آید همه جای ایران سرای من است و خرد و کلان در ستایش تمامیت ارضی و خلیج همیشه فارس سینه چاک می‌دهند و رگ غیرت متورم می‌کنند و کف بر لب می‌آورند اما در عالم واقع فقط ساکنان پایتخت –البته آن هم فقط ساکنان شمال شهر- در شمار آدمیان به حساب می‌آیند. چرا که ظاهراً غالب آنها که باید برای امور روزمره مردم این سرزمین تصمیم بگیرند در شمال پایتخت شب و روزشان را سپری می‌کنند و از آنجایی که در شمال پایتخت خبری از مصائب این‌چنینی نیست بزرگان نمی‌توانند حال و روز بدبخت بیچاره‌هایی را که در خوزستان و ایلام و سیستان بلوچستان زندگی‌ می‌کنند دریابند. از قدیم هم گفته‌اند: سیر از گرسنه خبر ندارد و سواره از پیاده. درست هم گفته‌اند. منتهی نکته اینجاست که سیر و سواره بر گرده گرسنه و پیاده نشسته‌اند و به همت حماسه‌آفرینی‌های مکرر گرسنه و پیاده است که عده‌ای می‌توانند همواره سیر و سواره باشند. سیر و سواره باید برای بقای وضع موجود هم که شده عرصه را بیش از این بر گرسنه و پیاده تنگ نگیرند که فرمود:
ساقی به جام عدل بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پربلا کند
صریح‌تر از این نمی‌توانم سخن بگویم. البته تلویحی در کار نیست مگر اینکه تعمدی در نشنیدن باشد و سیران و سواران، گرسنگان و پیادگان را کور و گنگ فرض کرده باشند که در آن صورت باز باید از زبان به تنگ‌آمدگان بگویم:
کوریم ولی وقت سحر دیده بیدار
گنگیم ولی وقت خطر عربده سر کن
ای دیده لوچ از غضب کور بپرهیز
ای گوش کر از عربده گنگ حذر کن
ناصحان طعنه می‌زنند که: با این حرف‌های هیجانی و احساسی نمی‌توان کاری از پیش برد. سلمنا. اما چه کنم که حرف دگر یاد نداد استادم، متاسفانه ما جز همین حرف‌های به قول ناصحان احساسی چیز دیگری بلد نیستیم اما آنان که دعوی کار علمی و کارشناسی دارند چه گلی به سر مردم مظلوم خوزستان و دیگر نقاط مرزی این سرزمین زده‌اند؟ آیا اگر چنین وقایعی در پایتخت رخ می‌داد و فرزندان و نونهالان و دسته‌گل‌های از ما بهتران مجبور می‌شدند هوای مسموم تنفس کنند و آب گندیده نوش‌جان بفرمایند باز هم از کار علمی و کارشناسی سخن می‌گفتند و به مصیبت‌زدگان وعده سرخرمن می‌دادند؟ همه ندانم‌کاری‌های و بی‌لیاقتی‌ها را که نمی‌توان به گردن امریکا و اسرائیل انداخت. پنتاگون که آب آشامیدنی آبادانی‌ها را آلوده نکرده، موساد هم گرد ریزها را سر سر اهوازی‌ها و ایلامی‌ها نریخته، اینها مشکلاتی است که ممکن است در هر سرزمین دیگری هم رخ دهد. کمی همت می‌خواهد، اندکی حمیت، ذره‌ای وجدان، مقداری حب وطن و تاحدودی شرف که شب هنگام نتوانی از فکر کودکانی که بر اثر آلودگی هوا حساسیت پوستی گرفته‌اند و چشمان معصومشان عفونت کرده است و اسهال و استفراغ امانشان را بریده است سر آسوده بر بالین بگذاری. اول باید دلت به درد بیاید بعد اگر توانستی در حد وسع و توان خود کاری انجام دهی. اما باید دلی باشد که به درد بیاید یا نه؟ آن که همه هم و غمش تصاحب کرسی‌های قدرت آن هم به هر قیمتی است چگونه می‌تواند غمخوار کسانی باشد که زیر آسمان پرغبار شهر و روستایشان هیچ دادرسی جز خداوند ندارند؟ و خداوند اگرچه به تعبیر صوفیان صافی ضمیر اسم لطفش بر دیگر اسماءش غلبه دارد اما آن گاه که در مقام قهر تجلی کند با صاحبان زر و زور و تزویر چنان خواهد کرد که با قوم عاد و ثمود. و با فرعون و قارون. الیس صبح بقریب؟!
بعدالتحریر:
علی‌رغم شدت عصبانیتی که در حین نوشتن این یادداشت داشتم، می‌دانستم برخی از تعابیر ممکن است تا حدودی تند و گزنده باشد. البته این تعابیر و الفاظ به ظاهر تند در قیاس با فاجعه‌ای که در حال رخ دادن است هیچ نیست. با این حال این نکته را گفتم تا بدانید هوش و حواسم کاملاً  سرجایش هست. این تندی و تیزی هم تعمدی است تا شاید به کسی بر بخورد و کاری صورت دهد. از دوستان خواهش کردم در این یادداشت دست نبرند. مسوولیت تام و تمام آن با بنده کم‌ترین. متاسفم که از من بیش از این برنمی‌آید. 
 
 

منبع: خبرآنلاین

برچسب‌ها