آمریکا دو سیاست هماهنگ اعلامشده در پیش گرفته است که بهنظر میرسد هر دو یک هدف اصلی را مد نظر دارند: انتقال بخشهای اصلی نیروهای دریایی آمریکا به حوزة اقیانوسیه و شرق آسیا و تلاش برای گسترش حضور نظامی در جنوب آسیا. نگاهی به جغرافیای طبیعی این دو منطقه بهخوبی نشان میدهد که هر دو حرکت علیه چین و محاصرة این کشور از شرق و غرب است. البته آمریکا بهصورت رسمی هرگونه سیاست مهار چین را تکذیب میکند، ولی گمان نمیرود اینگونه تکذیب رهبران چین را قانع کند.
علت اصلی اتخاذ چنین سیاستی در آمریکا محاسبات خاص قدرت سیال جهانی است. این برداشت در آمریکا در حال تقویت است که چین در روندی آرام و بدون سروصدا در حال صعود از نردبان قدرت جهانی است و تنها نیاز به زمانی سی ـ چهل ساله دارد. در مقابل، آمریکا با اعلام قرن بیستویکم به نام قرن قدرت بلامنازع آمریکا تصمیم گرفته است سد راه چین شود. چین و آمریکا در همان حال که در ظاهر خود را شریک راهبردی یکدیگر اعلام میکنند، در باطن رقبای جدی و سرسختی هستند که هر کدام تلاش دارند رفتارهای دیگری را در سطح جهانی رصد و تحت کنترل دربیاورند.در این بین، بدون شک معادله نظامی قدرت نقش تعیینکنندهای ایفا میکند. چین در حال نوسازی و تقویت ارتش خلق و افزایش مداوم بودجههای نظامی است و در مقابل، آمریکا در حال جابهجایی نیروها و تثبیت قدرت نظامی در شرق و غرب چین است تا قدرتطلبی این کشور را در داخل مرزهای جغرافیاییاش تحت نظارت و کنترل خود نگاه دارد. انتقال بخشهایی از ناوگانهای آمریکا به شرق آسیا و حوزة اقیانوسیه، اقیانوس آرام و کشورهای جنوب شرق آسیا را در حوزه اقتدار و نفوذ آمریکا نگاه خواهد داشت. آمریکا در نظر دارد از ژاپن و کرة جنوبی تا استرالیا و زلاندنو، حضور نظامیاش را گسترش دهد و پایگاههای نظامی خود را در فیلیپین، سنگاپور، مالزی، اندونزی، تایلند، و حتی اخیراً با اجاره پایگاه مشهور «کامران» در ویتنام که روزگاری دست روسها بود، به وجود آورد و یا پایگاههای موجود را تقویت کند.
اما دو منطقة دیگر وجود دارند که برای تکمیل محاصرة چین دستیابی به آنها برای آمریکا حیاتی است. منطقة جنوب آسیا شامل: کشورهای هندوستان، پاکستان، و افغانستان؛ و منطقة آسیای مرکزی شامل: قرقیزستان، قزاقستان، تاجیکستان، و ازبکستان که در چهارچوب سازمان همکاریهای شانگهای در حوزة امنیتی چین و روسیه قرار دارند. تلاش آمریکا برای حضور دائمی در این دو منطقه بدون نگاه به چین توجیهپذیر نیست و به همین دلیل است که مشاهده میشود رقابتهای پشتپردهای بین آمریکا و چین در این دو بخش حساس از جهان در جریان است. در این بین، پاکستان در موقعیت ویژهای قرار گرفته است. افغانستان از طریق امضای سند همکاریهای استراتژیک با آمریکا تکلیف خود را تا حدی روشن کرده است. آمریکا به احتمال زیاد در افغانستان پایگاه نظامی به دست خواهد آورد و برای مدتی طولانی در این کشور باقی میماند. تکلیف هند نیز تا حدی روشن است. هندوستان و چین اختلافات ارضی و رقابتهای منطقهای خاص خود را دارند و آمریکا هرچند نمیتواند امیدوار باشد که از برگ هند علیه چین استفاده کند، ولی در هر حال قادر خواهد بود که هندوستان را در کنار خودش نگاه دارد.
در این بین، تکلیف پاکستان همچنان نامشخص باقی مانده است. رقابتهای چین و آمریکا در پاکستان جدی است. این رقابتها عمدتاً در ایالت بلوچستان پاکستان با احداث بندر تجاری گوادر به وسیله چین خود را به نمایش گذاشتهاند. پاکستان از سویی متحد سنتی آمریکا و اروپا تصور شده است و از سوی دیگر از سیاستهای آمریکا سرخورده شده و به طرف چین تمایل پیدا کرده است. نزدیکی آمریکا با هند، رقیب منطقهای پاکستان، و باز کردن فضا برای هندوستان که در افغانستان حضور پررنگتری از پاکستان بیابد، پاکستان را بهشدت آسیبپذیر کرده است. پاکستان هرچند متحد رسمی آمریکا در مبارزه علیه تروریسم است و در این مسیر خسارات قابل توجهی را تحمل کرده است، اما اکنون احساس میکند آمریکا در حال خنجر زدن از پشت به متحد سنتی خود است. تشدید اختلافات پاکستان و آمریکا که به ظاهر بر سر مسدود باقی ماندن راه تدارکاتی ناتو از بندر کراچی به کابل بعد از حملة نظامی ناتو به پاسگاه مرزی «سلاله» و کشته شدن 24 تن از نظامیان پاکستان پیش آمد، اکنون وارد مرحلة حساستری شده است. بدین معنا که از سویی لئون پانهتا، وزیر دفاع آمریکا، در کابل صحبت از لبریز شدن کاسة صبر آمریکا در قبال پاکستان به میان آورده است و از سوی دیگر ژنرال اشفق پرویز کیانی، رئیس ارتش پاکستان، از ملاقات با معاون وزارت دفاع آمریکا در اعتراض به سیاستهای ضدپاکستانی آمریکا خودداری کرده است.
در چنین فضایی است که پاکستان برای کاهش آسیبپذیریهای امنیتیاش چارهای جز نزدیکی با چین پیشِ روی خود نمییابد، اما چنین سیاستی با استراتژی مهار چین آمریکا همخوانی ندارد و رخنهای جدی در این استراتژی به وجود خواهد آورد؛ بنابراین، از نظر آمریکا چنین اتفاقی نباید بیفتد. در واقع میتوان گفت که سیاست چماق و هویج آمریکا در پاکستان که در ارتباط با مبارزه با تروریسم توجیهپذیر میشود، به همین دلیل در پیش گرفته شده است تا از رویکرد پاکستان به چین تا حدی ممانعت به عمل بیاورد و آن را همچون گذشته در سطح قابل قبولی محدود نگاه دارد. اما از آنجا که پاکستان احساس میکند آمریکا هویج را قطع و فقط چماق را نگاه داشته است، راهی جز مراجعه به چین پیشِ روی خود نمیبیند. در چنین نگاهی است که میتوان تصور کرد پاکستان در آستانة تحولات مهمی قرار گرفته باشد که جهتگیریهای سیاسیاش منابع جهانی قدرت را شکل نهایی خواهد داد. با این حال، در یک نگاه واقعبینانهتر باید توجه داشت که ساختار ذهنی قدرت در پاکستان غربی است و تغییر این ساختار ذهنی قدرت به سادگی نمیتواند به سود چین در کوتاهمدت تغییر کند. نخبگان سیاسی و نظامی پاکستان احتمالاً در پس ذهنشان از رویکرد به چین، جلب توجه غرب را به شرایط اضطراریشان حفظ کردهاند.
در هر حال، رقابتهای چین و آمریکا در جنوب آسیا واقعی است و بخشی از استراتژی آمریکا در مهار چین است که در شرایط کنونی به طور مشخصتر در پاکستان تمرکز پیدا کرده است. اینکه پاکستان در موقعیتی باشد که از این رقابتها همچون هندوستان در جهت منافع ملی و استقلالطلبیاش بهرهبرداری مطلوب بکند، بستگی به انسجام درونی قدرت در پاکستان دارد که در حال حاضر دور از دسترس است. از قضا، پاکستان در حال حاضر نیاز به توجه به نظریات سرسختترین دشمن خود، خانم ایندرا گاندی، نخستوزیر متوفای هند پیدا کرده است که به مناسبتی گفته بود «در رقص فیلها اگر مورچه خود را کنار نکشد قربانی خواهد شد».
موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی تهران
49261