به گزارش خبرآنلاین، انتشارات آفرینگان، کتاب «ورت، دختری که دوست نداشت جادوگر شود» نوشته ماری دپلوشن، را با ترجمه الهه هاشمی منتشر کرد. داستان درباره گذر از کودکی به نوجوانی، شکلگیری شخصیت کودک، نخستین هیجانات عاطفی نوجوانانه، روابط بین بزرگترها و کوچکترها و نقش والدین است و هر یک از شخصیتها داستان را به روش خاص خود پیش میبرند و دیدگاه خود را بیان میکنند.
داستان «وِرت» که در حوزه داستانهای تخیلی – اجتماعی از مجموعه داستانهای فرانسوی جای میگیرد، کتابی است برای نوجوانانی که دوست دارند بدانند جادوگران چطور زندگی میکنند؟ «ورت» دختری باهوش، شاگردی خوب و بامحبت و فرزند جادوگر «اورسول» است که در یازده سالگی هنوز استعداد جادوگری را از خود بروز نداده است. مادرش اصرار دارد او طبق رسوم جانشینش شود، امّا «ورت» دوست دارد آدم معمولی باشد و بعدها ازدواج کند.
او از جادوگری بیزار است بطوریکه وقتی میبیند مادرش برای مسموم کردن سگ همسایه، معجونی سمی میسازد نفرتش را پنهان نمیکند. «اورسول» سرانجام تصمیم میگیرد «ورت» را یکروز در هفته به مادربزرگش «آناستابت» بسپارد تا به وی آموزش جادوگری دهد، چون انگار آنها خیلی خوب با هم کنار میآیند. از همان نخستین جلسه، نتیجه عالی است. «ورت» بیش از انتظار مادر، استعداد خود را بروز می دهد، حتی میتوان گفت فراتر از انتظار او و شاید کمی زیاد از حد ... .
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
«چند روز بعد مادرم تلفنی به من گفت: «عصر بخیر اورسول. صدایت یک جوری شده. اتفاقی افتاده؟»
مادرم آناستابت، برای زنگ زدن به من وقتی عصبانی ام نبوغ دارد. انگار زمانی را انتخاب می کند که مطمئن است مزاحمم می شود.
«دقیقا، اتفاقی افتاده. ورت هیچ نشانه ای از جادوگری بروز نمی دهد. از خودم می پرسم به دلیل خنگی است یا تنبلی. در عوض سرگرمی تازه ای پیدا کرده: همکلایس هایش. دیگر به چیز دیگری اهمیت نمی دهد. دارد آنقدر کسل کننده و مبتذل می شود که از خودم می پرسم آیا واقعا دختر من است؟»
آناستابت گفت:
«عصبانی نباش دخترم.»
حرف حق. آنقدر عصبانی ام می کرد که به زور جلوی خودم را گرفته بودم تلفن را قطع نکنم.
«دخترت حتما دوره سختی را طی می کند. دوازده ساله بودن همیشه راحت نیست...»
تو گوشی عربده کشیدم: « یازدهسالش است نه دوازده!»
«این چیزی را عوض نمی کند. یازده، دوازده، چهارده: این دوره پیچیده ای است که در آن بچه ها باید شخصیتشان را پیدا کنند و تو باید بدانی که...»
«ولی کسی از او نخواسته شخصیت پیدا کند. من حاضرم برای او هر کاری بکنم!فکرش را بکن، یک شخصیت جادوگر.»
دخترم اینقدر عجول نباش. بچه ها همیشه کاری را که از آن ها انتظار داریم در لحظه ای که آ رزویش را داریم انجام نمی دهند. و تازه ورت هنوز بچه است...»
«دختر من هر بچه ای نیست! او هیچ وقت نه پیراهن پوشیده، نه روبان زده، نه موهایش را دو گوشی بسته. هیچ وقت حتی به او عروسک نداده ام. او را بزرگ کرده ام تا جادوگری سطح بالا شود، جادوگری که با مادرش مهربان باشد و کارش را جدی بگیرد. نه خانم کوچولویی فیس و افاده ای...»
مادرم گفت: «برشیطان لعنت، آرام باش اورسول. آنقدرها مهم نیست.»
«چطور مهم نیست؟ دخترم دارد تبدیل به احمقی خودپسند می شود و به نظر تو مهم نیست؟»
آناستابت قاطعانه گفت: «بس است دیگر. اگر وضع اینقدر بحرانی است، ورت را یک روز در هفته به من بسپار. خوب از پس یاد دادن اصول کار به تو برآمدم و خدا می داند کار آسانی نبود. می توانم شانسم را یک بار دیگر در مورد نوه ام آزمایش کنم.»
«موافقم چهار شنبه بیا ببرش و خواهش می کنم کارهای خودت را به خدا ربط نده. این کار عصبانی ام می کند.»
گوشی را گذاشتم. هم احساس ناراحتی می کردم و هم خلاصی...
کتاب «ورت، دختری که دوست نداشت جادوگر شود» را با قیمت 3800 تومان منتشر شده است.
ساکنان تهران برای تهیه این کتاب کافی است با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و آن را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند. باقی هموطنان نیز با پرداخت هزینه پستی می توانند این کتاب را تلفنی سفارش بدهند.
6060