در طول تاریخ سینما فیلمسازان بزرگی داشتهایم، اما فکر میکنم هرگاه ترکیب «فیلمساز کبیر» را ببینیم، بیش از هر کسی نام استنلی کوبریک در ذهنمان تداعی شود. کوبریک که 26 ژوئیه سالروز تولد اوست، همواره به عنوان کارگردانی کمالگرا و نابغه مورد ستایش قرار گرفته است.
آنچنانکه اورسن ولز از او به عنوان «غول دنیای فیلمسازی» یاد میکند و اسکورسیزی «تماشای فیلمی از او را به خیره شدن به قله یک کوه تشبیه میکند که به آن نگاه میکنیم و با خودمان فکر میکنیم که چطور کسی توانسته تا چنین ارتفاعی بالا برود» و بیلی وایلدر دربارهاش گفته است که «او هرگز فیلم بدی نساخته و در هر فیلم روی دست فیلم قبلی خودش بلند شده است».
هر یک از فیلمهای کوبریک که در ژانرهای مختلفی ساخته شده همچون «قتل»، «راههای افتخار»، «لولیتا»، «دکتر استرنج لاو»، «2001 ادیسه فضایی»، «پرتقال کوکی»، «بری لیندون»، «درخشش»، «غلاف تمام فلزی» و «چشمان باز بسته» به یکی از بهترین نمونههای موجود در آن ژانر تبدیل شدهاند و بعضی از آنها مانند «2001 ادیسه فضایی» چنان در جایگاه دستنیافتنی یک شاهکار قرار گرفتهاند که امکان هر گونه تکرار را در طول تاریخ سینما نفی و سلب میکنند.
کوبریک بیش از هر چیزی برای کمالگرایی مفرط، وسواس غریب و سختگیری شدیدش شهرت دارد که حتی گاهی به عنوان یک کارگردان مستبد و تحملناپذیر تصویر میشود و کار کردن با او سخت و دشوار به نظر میرسد.
تا جایی که مالکوم مکداول بازیگر فیلم «پرتقال کوکی» دربارهاش گفته است که «اگر کوبریک فیلمساز نمیشد، حتما ژنرال عالیرتبه ارتش میشد. اصلا مهم نیست که کار آدم سر صحنه چه باشد، چه وقتی که کسی میخواهد درباره نقشش بداند و چه وقتی که میخواهد به دستشویی برود. در تمام مواقع باید همه چیز تحت نظر او باشد و او همه اجزای فیلمش را کنترل کند».
حتما دربارهاش شنیدهاید که اگر چیزی مطابق میلش نبود، تا آن را به کمال مطلوب و دلخواه خود درنمی آورد، دست از کار نمیکشید. حتی اگر چند سال پیش تولید فیلمش طول میکشید، کار به چهل برداشت میرسید، زمان فیلمبرداری طولانیتر از مدت رایج میشد، گروهش را تمام شبانه روز بیدار و مشغول به کار نگه میداشت، دکورهای ساخته شده را خراب میکرد و دوباره میساخت، وسط کار بازیگرش را تغییر میداد و همه صحنههای ضبط شده را با بازیگر جدید تکرار میکرد و یا حتی کل فیلم را از نو فیلمبرداری میکرد. به قول الکساندر واکر «چنین مردی در اجرای خواست و اراده خویش رنج بسیاری میبرد و البته دیگران را هم رنج میداد».
او به هیچ کس اجازه نمیداد درباره نحوه ساخت فیلمهایش به او دستوری دهد یا در کارش دخالت کند و او را به چیزی که دوست ندارد، وادارد. حتی اگر چنین استقلالخواهی به قیمت این تمام میشد که کل سیستم هالیوود را رها کند و برای همیشه به انگلستان برود و تهیه فیلمهایش را خود بر عهده بگیرد.
درواقع دانش و تسلط بینظیر او در زمینههای مختلف همچون معماری، عکاسی، موسیقی، فلسفه، روانشناسی، ادبیات، نظریات علمی و ابزارهای پیشرفته تکنولوژی باعث میشد که کار همه تکنسینها و متخصصان گروهش را بلد باشد و در چنین شرایطی جلب رضایت وی توسط گروهی که با وی کار میکردند، کار آسانی نباشد. گیلبرت تیلر که به عنوان فیلمبردار بارها با او همکاری داشت، به درستی گفته است که «او یک ارکستر تک نفره بود».
اما همه این سختگیریهای وسواسگونهاش در جهت خلق دنیای کامل و بینقصی بود که بتوان در آن سفر ادیسهواری را برای شناخت و واکاوی انسان، زندگی و هستی آغاز کرد. درواقع هر فیلم کوبریک جهان لایتناهی، رازآمیز و پیچیدهای است که در کاملترین شکل خود ساخته شده که مفاهیم و تصاویری را در آن خواهیم یافت که در هیچ فیلم دیگری ما را به چنین تفکر عمیقی وا نمیدارد و در لذت خود غرق نمیکند. به قول اسکورسیزی «هر یک فیلم کوبریک برابری میکند با ده فیلم خوب».
روحیه کمالطلب و بلندپروازانه کوبریک به هر فیلم او چنان ابعاد عظیم و غولآسایی بخشیده است که او را در جایگاهی بزرگتر از همتایان خود قرار میدهد و شکوه و ابهت و احترامی را برایش به ارمغان میآورد که ترکیب «فیلمساز کبیر» را بیش از هر کسی به خود اختصاص میدهد.
5858