دفاع از انسان های مظلوم به زمان خاصی منحصر نیست و ماه حرام و غیر حرام نمی شناسد؛ زیرا آنچه در ماه حرام حرمت دارد، شروع جنگ است، نه دفاع و جلوگیری از ظلم و ستم دشمنان خدا و کوتاه کردن دست آنان. از این رو، جنگ بدر و فتح مکه و برخی دیگر از غزوات و سریّه ها همانند سریّه زید بن حارثه و غالب بن عبدالله در ماه رمضان رخ داد.
نبرد امیرمؤمنان علی(ع) با خارجیان و مارقان نیز در همین ماه بود. آن حضرت برای ریشه کن کردن این مقدس مآب های کینه توز و جنایت پیشه در روز 25 ماه رمضان سال 39 هجری به جنگ با آنان پرداخت و در این جنگ خونین چهار هزار نفر از آنان کشته شدند و به فرموده امام(ع)، کمتر از ده نفر از خوارج جان سالم به در بردند. این نوشتار به چگونگی این جنگ و علل و عوامل و پیشگویی های پیامبر(ص) و امیرمؤمنان می پردازد.
پایه گذار خارجیان
شخصی به نام حرقوص بن زهیر سعدی[1] معروف به ذوالثدیه[2]، با ظاهر فریبنده اش، عده ای از مسلمانان و صحابه پیامبر(ص) را شیفته خود کرده بود. مورخان می نویسند: روزی در محضر پیامبر(ص) او را ستودند. حضرت به سخن ستایشگران توجهی نکرد. یاران گمان کردند که حضرت او را درست نمی شناسد. از این رو، مجدداً از او نام برده، به ذکر اوصافش پرداختند. باز رسول خدا به گفتار آنان توجه نکرد. در این اثنا آن شخص از دور نمودار شد. یاران به عرض رساندند که آن تعریف ها درباره همین شخص بود.
حضرت نگاهی به سوی او افکند و فرمود: شما از فردی سخن می گویید که آثار شیطنت و نادرستی از چهره اش نمایان است. او نزدیک آمد و به حضور پیامبر(ص) رسید، ولی هرگز سلام نکرد. پیامبر فرمود: به جمع ما که رسیدی، پیش خود گمان کردی که در میان ما کسی بهتر و شایسته تر از تو وجود ندارد؟! آن شخص با بی ادبی گفت: آری چنین فکر کردم، و سپس به نماز ایستاد.
پیامبر(ص) به آن جمع فرمود: کیست که این مرد را به قتل برساند؟
ابوبکر برخاست و پیش رفت. دید او با حال خضوع، مشغول خواندن نماز است. چون چنین دید، بدون اجرای فرمان پیامبر(ص) برگشت. باز حضرتش فرمود: کیست که برود و آن مرد را بکشد؟ عمر از جای برخاست و به طرف او رفت. او هم از دستور پیامبر(ص) تخلف کرد و برگشت.[3]
ابن شهر آشوب از مسند ابویعلی موصلی اضافه می کند که: ابوبکر برگشت و گفت: آیا رواست مردی را که در حال رکوع و گفتن لااله الاالله است، به قتل برسانم؟ حضرت فرمود: بنشین که تو قاتل او نیستی. سپس به علی(ع) فرمود: برخیز که تو او را خواهی کشت. امیرمؤمنان از جای برخاست تا فرمان پیامبر را اجرا کند، اما مرد را نیافت.[4]
از موارد انحراف وی این است که در پایان یکی از جنگ ها، سخنان کفرآمیزی درباره پیامبر به زبان جاری کرد. یاران خواستند او را به قتل برسانند، امّا آن حضرت اجازه نداد.[5]
بنا به نقل ابن اثیر جزری، حرقوص در جنگ صفین حضور داشت و سپس از خوارج گردید و در برابر حضرت علی بن ابی طالب(ع) موضع سرسختانه ای داشت.[6]
سرانجام او به همراه برخی از رؤسای خوارج همانند عبدالله بن وهب راسبی[7]، جغدة بن نعجة[8] و زرعة بن برج طائی[9] که هر یک در شعله ور کردن آتش جنگ سهم بالایی داشتند، در جنگ نهروان کشته شد.
پیشگویی پیامبر
پیامبر بزرگوار اسلام از همان روز که در مسجد از شخصی به نام حرقوص سخن گفت، مسلمانان را از پیدایش این گروه خطرناک و منحرف آگاه ساخت و به همگان درباره پیروی از چنین جریان منحرفی، سخت هشدار داد. آن حضرت فرمود این فرد یارانی خواهد یافت که در تلاوت قرآن و به پا داشتن نماز و پایداری در روزه و عبادت، گوی سبقت را از شما خواهند ربود، امّا آن عبادات فقط از زبانشان بر می خیزد و در دلشان اثری نمی گذارد و در نتیجه، همان گونه که تیر از کمان جدا می گردد، آنها نیز از دین جدا خواهند شد.[10]
روز دیگری که پیامبر غنایم جنگ حنین را تقسیم می کرد، این مرد بی خرد گفت: ای محمد(ص)! «به عدالت رفتار کن»، و سه بار سخن خود را تکرار کرد و بار سوم آن حضرت فرمود: اگر من به عدالت رفتار نکنم، چه کسی چنین خواهد کرد. یاران خواستند او را به قتل برسانند، امّا حضرت ضمن منع آنان، فرمود: «پیروان این شخص از حقیقت دوری می کنند. آنان قرآن را می خوانند، ولی به آن عمل نمی کنند».
همچنین درباره همین گروه فرمود:
«سیکون فی أمتی فرقة یحسنون القول و یسیئون الفعل یدعون إلی کتاب الله و لیسوا منه فی شیء؛[11] زمانی فرا می رسد که در بین امتم گروهی بیایند که خوب سخن گویند، امّا کردارشان بسیار زشت است. دیگران را به کتاب خدا فرا می خوانند، امّا هیچ آگاهی ای از آن ندارند».
و نیز آن حضرت این آیه شریفه را که می فرماید: )یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ([12]؛ «روزی فرارسد که چهره هایی سفید و چهره هایی سیاه گردد»، بر همین گروه منحرف تطبیق فرمودند.[13]
عبدالله بن ابی اوفی از پیامبر(ص) روایت کرده که فرمود: خوارج سگ های اهل جهنم هستند.[14]
پیشگویی امیرمؤمنان
امیرمؤمنان(ع) نیز پیش از درگیری و جنگ با خوارج، شکست آنها را قطعی و کشته شدنشان را به جز چند نفر اعلام داشت.
1. ده نفر زنده نمی مانند
حضرت درباره تعداد کشتگان خوارج فرمود: «سوگند به خدا در این پیکار، ده تن از آنها زنده نخواهد ماند».[15]
2. ده نفر از شما کشته نخواهند شد
در پیشگویی دیگر، آن حضرت، پیشاپیش پیروزی یاران خود را بر آن گروه منحرف اعلام کرد و فرمود: «از شما یاران من ده تن کشته نخواهند شد».[16]
3. هرگز از نهر عبور نمی کنند
هنگامی که سپاه امیرمؤمنان برای تعقیب خوارج، کوفه را ترک کرد، یکی از سربازان حضرت اظهار داشت که خوارج از پل رودخانه عبور کرده و به طرف ما شتابان در حرکت اند. آن حضرت سه مرتبه او را سوگند داد که آیا تو دیدی که آنها عبور کردند. و او سه مرتبه سوگند یاد کرد که عبور کرده اند. امیرمؤمنان(ع) فرمود:
« والله ما عبروا و لن یعبروه و ان مصارعهم لدون النطفة؛[17] به خدا سوگند، آنان هرگز عبور نکرده اند و عبور نخواهند کرد؛ زیرا محل کشته شدنشان، آن سوی نهر است».
روشن نیست که به چه جهت برخی از سپاهیان امیرمؤمنان چنین گزارش غلطی دادند؟ آیا خوارج آنها را تعقیب کرده بودند و آنها گمان می کردند که از پل عبور کرده اند و یا می خواستند روحیه سپاه امام را تضعیف کنند. به هر حال، عده ای دیگر هم شتابان به سوی حضرت آمدند و همه اظهار داشتند که خوارج از پل عبور کرده اند، ولی امیرمؤمنان همان سخن قبلی خود را تکرار می فرمود.
گفته می شود یکی از سربازان جوان امیرمؤمنان گفت اگر خوارج از نهر عبور کرده بودند، نیزه خود را در چشم علی فرو می برم. آیا او ادعای علم غیب می کند!؟ هنگامی که به نهر آب رسیدند، دیدند خوارج هنوز آن سوی آب هستند، ولی آماده جنگ شده اند. آن جوان به نزد امیرمؤمنان رفت و گفت درباره تو شک کردم، ولی اکنون پشیمان هستم. مرا ببخش. امیرمؤمنان در پاسخ فرمود:
«ان الله هو الذی یغفر الذنوب فاستغفره؛ این خداوند است که گناهان را می بخشد. پس از او طلب مغفرت کن».[18]
4. ذوالثدیه کشته خواهد شد
در بالای یکی از بازوهای حرقوص بن زهیر، رهبر اصلی خوارج، گوشت زائدی به شکل پستان قرار داشت و از این جهت، به او ذوالثدیه گفته می شد.[19] حضرت پیش از شروع جنگ فرمود: امروز هزار نفر از خارجیان کشته خواهند شد؛ از جمله ذوالثدیه.[20]
با پایان یافتن جنگ نهروان، حضرت امیرمؤمنان(ع) یاران خود را مأمور ساخت تا در میان کشته شدگان، ذوالثدیه را پیدا کنند. آنها ابتدا او را نیافتند، اما بار دیگر به دستور حضرت به جستجو پرداختند و جسد ذوالثدیه را یافتند.[21] امیرمؤمنان تکبیر گفت، سر به سجده گذارد و تمام سپاه نیز چنین کردند.[22] آن گاه فرمود: به خدا قسم تا کنون دروغ نگفته ام. بدانید که شما بدترین افراد را کشته اید.[23]
پی نوشت ها
1 . اسد الغابة، ج1، ص396.
2 . سفینة البحار، ج1، ص383.
3 . خوارج، ص51.
4 . مناقب آل ابی طالب، ج3، ص187.
5 . همان.
6 . اسد الغابة، ج1، ص396.
7 . بحار الانوار، ج35، ص341.
8 . مستدرک الوسائل، ج3، ص258.
9 . بحار الانوار، ج33، ص345.
10 . خوارج، ص52.
11 . بحار الانوار، ج18، ص123.
12 . آل عمران/106.
13 . بحارالانوار، ج33، ص327.
14 . همان، ص326.
15 . نهج البلاغه، خطبه59.
16 . همان.
17 . بحارالانوار، ج33، ص348.
18 . همان.
19 . خوارج، ص53.
20 . بحارالانوار، ج33، 353.
21 . خوارج، ص53.
22 . بحارالانوار، ج33، ص353.
23 . مروج الذهب، ج1، ص766.
/6262