به گزارش خبرآنلاین، شماره جدید هفته نامه «نگاه پنجشنبه» با پرونده ویژه ای تحت عنوان «چه گوارا یا گاندی؛ بولیوی یا بمبئی، مقصد کدام است؟» روی دکه روزنامه فروشی ها و کتاب فروشی های معتبر تهران و شهرستان ها نشست. پرونده این هفته نگاه پنجشنبه هیچ ربطی به چهگوارا یا گاندی ندارد بلکه بازیگر اصلی آن ابلیس است! ابلیسی که هزاران سال است در همه وجوه زندگی انسان حضور دارد و بخش خداجوی وجود او را به چالش میکشد. در این بخش کیوان کثیریان به حضور ابلیس در سینما پرداخته و شیوا مقانلو هم مروری اجمالی دارد بر کتاب «مرشد و مارگریتا» نوشته میخاییل بولگاکف که ابلیس در آن شخصیتی محوری است. در این پرونده مطالب خواندنی دیگری هم پیدا میکنید؛ مثل گفتوگو با دکتر صادق آیینهوند درباره شیطان، تعریف او در دین اسلام و جایگاهش در زندگی امروز ما.
شماره 32 نگاه پنجشنبه مطالب خواندنی زیاد دارد. یکی از مهمترین آنها قرائت نقادانه دکتر حسین پاینده، منتقد و نظریهپرداز ادبی، از «سووشون» سیمین دانشور است که کل بخش کتاب (رفیق خالی از خلل) نشریه به آن اختصاص یافته. در بخش هنر (فن شریف) هم گفتوگو با نادر اردلان را میخوانیم که یکی از مشهورترین و باسابقهترین معماران و شهرسازان کشورمان است. بهانه این گفتوگو، داوری اردلان در مسابقه معماری آرامگاه شمس تبریزی در خوی است.
در بخش «هفت روز هفت یادداشت» دکتر صادق زیباکلام در مورد دلیل اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان نوشته و عباس عبدی هم به عمل دور از فرهنگ ریختن زباله در معابر عمومی و طبیعت پرداخته و این معضل را در کشورمان بررسی کرده است. حامد یعقوبی در این بخش، پر شدن بازار ایران از سیگارهای قلابی را بهانه کرده و نوشته است: «قلابیها همه جا هستند؛ از قفسههای فروش سیگارهای ایرانی و خارجی تا خلوت عاشقانه یک زوج کمسن و سال. با این حال ما عادت نداریم عادتهایمان را ترک کنیم و ناخودآگاه ترجیح میدهیم با نوعی خودفریبی منفعلانه راه را برای ورود آنها باز کنیم.»
در بخشی از یادداشت عباس عبدی در نقد بیتوجهی مفرط به محیط زیست با عنوان «وقتی متوجه شکست واقعی نمیشویم»می خوانیم:
ارزش خبری یک اتفاق در چیست؟ اگر من مسوول یک نشریه یا رسانه تصویری بودم، پس از برد تیم ملی ایران از تیم کره جنوبی در ورزشگاه آزادی، قطعاً تصویر چند نفر از تماشاگران کرهای را که در حال جمع کردن آشغالهای ریخته شده در ورزشگاه و ریختن آنها در کیسه زباله بودند، به عنوان خبر اصلی و مهم این مسابقه در تیتر اخبار و تصاویر قرار میدادم، و میکوشیدم به مخاطب خود نشان دهم پیروزی واقعی نه در مستطیل سبز، که در سکوهای اطراف بود و شکست واقعی نیز در آنجا برای ما رقم خورده است. اجازه دهید مقایسه کوتاهی انجام دهیم. تماشاگران کرهای نه در کشور خود که در کشوری دیگر، برای تشویق تیمشان به میدان رفتهاند و ظاهراً بازی بهتری هم انجام دادهاند و علیرغم این، بازی را باختهاند، ضمن آنکه میزبان برخی از اصول اخلاقی را در میزبانی رعایت نکرده است (آن طور که کارشناسان فوتبال و مطبوعات نوشتند)، در سوی دیگر تماشاگران میزبان قرار دارند که ارزش مشابهی برای پاکیزگی ورزشگاه خودشان قائل نیستند و در نتیجه از مهمانان انتظاری نمیرود که اقدام به جمعآوری زباله کنند و با توجه به وضعیت پیشآمده باید از باخت تیم کشور خود ناراحت باشند. و اگر با این ناراحتی ضرری به ورزشگاه نزنند، باید شکرگزار بود. با تمام اینها، وظیفه اخلاقی و رفتاری خود میدانند که ورزشگاه را همان طور که تحویل گرفتهاند، تحویل دهند.
چند روز پیش تصویری از وضعیت پناهگاه شماره 2 مسیر قله دماوند به دستم رسید که کثیف و پر از آشغال بود. به طور معمول و در میان ورزشکاران، کوهنوردان بیش از همه نسبت به محیطزیست و حفظ آن حساسیت دارند و کسانی هم که به دماوند میروند و تا این مراحل پیشرفت میکنند، باید نشانی از کوهنوردی را داشته باشند. حال تماشاگران فوتبال کرهای در تهران را (معمولاً تماشاگران فوتبال در جهان جزء بیانضباطترین و ناآرامترین تماشاگران ورزشی هستند) با کوهنوردان ما که باید جزء دوستدارترین افراد محیطزیست باشند، در مسیر قله دماوند مقایسه کنیم. خب شاید لازم نیست که به این موارد اشاره کنیم، همه ما هر روز در سطح کوچه و خیابان میبینیم که چگونه افراد آشغالها را به داخل محیط میریزند و حتی کیسه زباله را از پنجره اتومبیل به بیرون پرت میکنند.
این وضعیت سطح نازل سرمایه اجتماعی ما را نشان میدهد. یک بار ماشین یک غربی را دیدم که آت و آشغال زیادی در آن بود، معلوم شد آشغالهایی را که ما به بیرون میاندازیم، آنان در داخل خودروی خود میریزند، نه بیرون. فضای عمومی برای آنان اولویت اول را دارد و باید آن را پاکیزه نگه داشت، در حالی که ما به فضای خصوصی اهمیت بیشتری میدهیم. گویی که برای ما اولویت با خودمان است، نه محیط بیرونی. بیاعتمادی به محیط بیرونی ریشههای متعددی دارد. ولی در هر حال این هزینهای است که خودمان به دست خودمان بر جامعه و بر خویش بار میکنیم. نمونه دیگرش تفکیک زبالههای خشک و تر است. هفتهای چند بار ماشینهای زبالهجمعکنی که مخصوص زبالههای خشک هستند، به در منازل میآیند، ولی گمان نمیکنم حتی 10 درصد زبالههای خشک موجود را جداگانه در اختیار آنان قرار دهند. اگر به سطلهای زباله کنار خیابان نگاه کنید، خواهید دید که حجم بزرگی از آن را زبالههای خشک تشکیل میدهد. زبالههایی که پول و منفعت است ولی تبدیل به زبالههایی میشود که هزینه و آلودگی دارد.
البته در اینجا نمیخواهم قصور مسوولان را در بروز این وضع متذکر شوم که بحث جداگانهای است، ولی در هر حال ما به عنوان نویسنده یا رسانه موظف هستیم بر وجود این نابسامانیها تاکید کنیم. شاید بیتناسب نباشد که به یک راهحل هم اشاره کنم؛ کاری که معمولاً خودم انجام میدهم. اگر دیدید کسی آشغالی را به زمین انداخت، بدون هیچ گونه اعتراض یا چشمغرهای آن را بردارید و در سطل زباله بیندازید، مطمئن باشید دیر یا زود شهر پاکیزهتری خواهیم داشت. شکست واقعی ما در سطح نازل سرمایه اجتماعی و رفتاری ماست و تا آن را تصحیح نکنیم، قادر به بهبود شرایط اجتماعی خود نخواهیم بود.
ساکنان تهران برای تهیه این شماره و شماره های پیشین و برای اشتراک این نشریه، علاوه بر حضور در نمایشگاه مطبوعات کافی است با شماره های 88557016 الی 20 تماس بگیرید. همچنین این هفته نامه در دکه های روزنامه فروشی و کتابفروشی های معتبر تهران توزیع شده است.
6060