درباره آقای رسول جعفریان و خداحافظی‌شان از ریاست کتابخانه مجلس یکی، دو روز پیش چیزکی نوشتم؛ به نشانه ارادت و قدردانی از ایشان. با این حال گمان می‌کنم حق مطلب چنان که شاید و باید ادا نشد. این است که خواستم چند نکته دیگر را هم یادآور شوم. اول آنکه هر کس در این سرزمین فقط یک روز کار فرهنگی انجام داده باشد می‌داند که این کار یکی از دشوارترین کارها در عالم امکان است.

نوعی مجاهده طاقت‌فرساست که هر کسی از عهده آن برنخواهد آمد. به عمر مدیریت آدم‌های مستقل، سالم و دلسوز فرهنگی نگاه کنید؛ به زحمت به یکسال می‌رسد. متاسفانه فضای سیاسی کشور ما به گونه‌ای است که به هیچ وجه نمی‌تواند چنین آدم‌هایی را تحمل کند. شگفت آنکه رسول جعفریان قریب به پنج سال توانست در سمت ریاست کتابخانه مجلس دوام بیاورد. بدون شک آنان که شرافتمندانه و صادقانه در طول این سال‌ها از رسول جعفریان حمایت کردند و سعایت خناسان را به هیچ گرفتند در کار کارستان این مرد بزرگ سهیم‌اند و حافظه تاریخ هیچ‌گاه زحمات آنان را فراموش نخواهد کرد. در یادداشت پیشین گفته بودم که مدیریت رسول جعفریان قائم به فرد بود. هنوز هم بر این باورم اما از آنجا که خود نیز بارها در حوزه فرهنگ – ولو در ابعاد کوچک‌تر- سمت اجرایی داشته‌ام، خوب می‌دانم که قائم به فرد بودن به معنای بی‌پشت و پناه بودن نیست. متاسفانه در سرزمین ما و به‌ویژه در این روزگار خاص که ما به سر می‌بریم یک مدیر فرهنگی باید برای به ثمر رساندن یک ایده خوب فرهنگی از هفت خوان رستم گذر کند. این گذر علاوه بر درایت و شجاعت نیاز به حمایت نیز دارد. حمایتی که اهل انصاف می‌دانند از کدام ناحیه متوجه جناب آقای جعفریان بود. چرا این قدر حزم و احتیاط . آیا باید برای بیان حقیقتی که چون آفتاب آشکار است این همه اما و اگر بیاورم واز طعن وتسخر مشتی سیاست زده بهراسم که بگویم اگرحمایت های بی دریغ علی لاریجانی نبود جعفریان شش ماه هم دوام نمی آورد.دریغا که در روزگار سیاست‌‌زده ما بیش از این نمی‌توان به صراحت سخن گفت:
این فصل دیگری است
که سرمایش از درون
درک صریح زیبایی را پیچیده می‌کند.
آری، صراحت ممکن است شائبه مداهنه و چاپلوسی را پیش بیاورد و بنده کمترینٰ ‌اگرچه هیچگاه مومن نبوده‌ام اما سخن معصوم را نمی‌توان از یاد برد که فرموده است: اجتنبوا من مواضع التهم. بگذریم. سخن از اقدامات تحسین‌برانگیز دکتر رسول جعفریان بود. در این روزها بسیار شنیده‌ایم که مهم‌ترین اقدام این بزرگوار گشودن درهای بسته کتابخانه به روی محققان و دانشجویان بود. در این اقدام کمی بیشتر تامل کنیم و بیندیشیم. اگر بسیاری از نهادهایی که به ظاهر برای مردم بنا شده‌اند اما هیچ‌کس اجازه ورود به آنها را حتی در خواب هم پیدا نمی‌کند، روزی حقیقتا در اختیار مردم قرار بگیرند این کشور حال و روزی دیگرپیداخواهد کرد. مگر نگفتند پول نفت از آن مردم است و باید سر سفره آنها قرار بگیرد؟ چند درصد از این شعار تحقق پیدا کرد؟ رسول جعفریان شعار نداد. چرا که اهل شعار نبود. او اعتقاد داشت مجلس محل نمایندگان مردم است، پس کتابخانه مجلس هم باید در اختیار مردم باشد. از همین رو بدون شعار و هیاهو درِ این محبس آهنین را گشود تا مردمی که در پی کسب فضل و دانش‌اند به آن راه پیدا کنند.
 از دیگر کارهای مهم آقای جعفریان تهیه نسخه‌های دیجیتال نشریات مهم قرن اخیر است. حالا این نشریات در اختیار همگان قرار دارند و دیگر اینطور نیست که فقط عده‌ای که از رانت‌های خاص برخوردارند به دلیل داشتن موقعیت خاص بر خود نام محقق و پژوهشگر نهند و به دیگران فخر بفروشند. انتشار نشریات تخصصی و در عین حال جذاب و خواندنی از دیگر خدمات این بزرگمرد بود. در کنار همه خدمات ریز و درشتی که رسول جعفریان در طول این چند سال انجام داد به نظر من یک کار دیگر هم بود که کمتر دیده شد و آن هم اعتماد به جوانان فهیم و دانشمندی بود که اگر جعفریان نمی‌آمد شاید هیچ‌وقت قابلیت‌های آنان بر همگان آشکار نمی‌شد. معمولا آدم‌های میان‌مایه و متاسفانه گاه فرومایه وقتی در مصدر امور قرار می‌گیرند از ترس آنکه بی‌لیاقتی‌ها و ناکارآمدی آنان بر دیگران آشکار شود، در اطراف خود چاپلوسان و دنی‌طبعان را می‌گمارند. از بزرگی و کرامت خود مطمئن باید باشی که جوانان لایق و فهمیده را میدان دهی تا کارهای بزرگ را به سرانجام رسانند و رسول جعفریان به راستی چنین است؛ بزرگ و کریم. خدایش در پناه خود حفظ کناد و سلامت بدارد. ایدون باد.

 

منبع: خبرآنلاین