یادداشتی از دکتر محسن اسماعیلی با عنوان «جان پرور است قصه ارباب معرفت» به مناسبت اربعین آیت الله آقا مجتبی تهرانی:
چهل روز از عروج یگانه دوران ما گذشت؛ آن « عالم عامل ربانی» که در دلِ شیداییِ خود جز محبت خدا نداشت، و به چیزی جز آسایش و خوشبختی خلق خدا نمی اندیشید. در این چهل روز فهمیدیم که چرا پیامبر خدا (ص) فرمود: « مرگ عالم، رخنه اى است در اسلام که تا شب و روز در گردش است، هیچ چیز آن را نمى بندد» و چرا فرمود:« مرگ عالم مصیبتى جبران نا پذیر و رخنه اى بسته ناشدنى است. او ستاره اى است که غروب مى کند، و مرگ یک قبیله آسانتر از مرگ یک عالم است».
در باره او چه می توان گفت که غرق ذکر خدا بود، و عظمت پروردگار را با همه وجود باور کرده بود. کسی که می گفت : اگر خوب نگاه کنید خدا را در همین زندگی دنیایی هم می بینید. به همان اندازه که خدا در چشم او بزرگ بود، دنیا با همه جلوههایش در نظر او پست و بیاهمیت بود. می فرمود: من از مال دنیا هیچ ندارم تا بخواهم وصیتِ مالی کنم. حتی نگران هزینه بیمارستان بود و در وصیتنامه هم نوشت که فکری برای آن بشود.
در همه سالهایی که به منزل استاد رفت و آمد مستمر و مکرر داشتم، هیچ تغییری در لوازم زندگی ندیدم. سادگی و دوری از تکلف در رفتار او موج میزد. میهماننواز بود و اصرار داشت پذیرایی کند. امّا فقط با آنچه هست. و آنچه بود تنها یک نوع میوه معمولی، عمدتاً سیب، بود که همواره در اندازههای کمتر از متوسط تهیه میشد؛ از نوعی که در خانوادههای ضعیف هم مشاهده میکنیم. گهگاه، خصوصاً در اعیاد و موالید مذهبی، به این سیبها، سوهان و یا شیرینی سادهای هم افزوده میشد که عمدتاً سوغات و اهدایی مریدان بود. حتی در پذیرش این هدایا هم مراعاتِ زیّ طلبگی را میکرد.
به یاد دارم که یکی از علاقهمندان و نزدیکان میخواست میوههای مراسم ازدواج یکی از فرزندان ایشان را از مالِ خود تأمین کند، به واسطه شناخت و اعتمادی که داشت، پذیرفت. امّا بلافاصله و با زیرکی فرمود: نمونه میوههایی را که میخواهید تهیه کنید ، بیاورید تا من ببینم!! میخواست از لحاظ نوع و اندازه خلاف عرف نباشد. نمونهها را که دید، یکی را که از حدّ متوسط هم کوچکتر بود، برداشت و فرمود: اگر از این قبیل باشد، مانعی ندارد! این از مالِ شخصی و هدایا و نذورات بود؛ و گرنه استفاده از وجوهات، حتی اگر شرعاً مجاز بود، از نظر ایشان خط قرمز و ممنوع اکید تلقی میشد. هیچگاه اذن نداد که از وجوهات و بیتالمال رساله عملیه یا کتاب و نواری از ایشان تهیه شود.
در مخارج و هزینههای دفتر و موسسه، که از وجوهات و بیتالمال هم نبود، به شدت مراقبت میکردند و سخت میگرفتند. شاهد بودهام که آخر ماه فهرست هزینهها را به دقت ملاحظه ، و چون و چرا میکرد. بعضی موارد را هم نمیپذیرفت! و تازه از ما گلایه میکرد که چرا نظارت کافی نمیکنیم. وقتی چارهای نبود و نداشتیم به ما، و برای اداره کارهای خودشان، «قرض» میداد؛ و البته سرِوقت آن را مطالبه میکرد؛ چرا که خودش از دیگران قرض گرفته بود و باید پس میداد!
یکبار یکی از دوستان یادی از سختگیری و احتیاط امام در مصرف خمس کرد، و پرسید آیا ایشان اجازه انتشار و توزیع کتابهای دینی از وجوهات شرعی را میداد؟
استاد فرمودند: «بله! اما احتیاط میکردند. به شخص من فرموده بودند: اگر شما در موردی ضروری تشخیص دادید، مانعی ندارد.» در آن ایام ما برای تأمین هزینه و پرداخت حقالزحمههای مربوط به آمادهسازی کتابهای «سلوک عاشورایی» دچار مشکل جدّی بودیم و موسسه هم مقروض بود. جرقهای در ذهنم زده شد، و با خود گفتم حالا وقت حلّ مشکل است.
آن دوستان رفتند و من که به تنهایی در محضر ایشان مانده بودم، پرسیدم: «خود شما چطور؟! آیا شما هم اجازه این کار را میدهید؟»
فرمودند: «من هم همان نظر امام را دارم، و فقط در موارد ضروری اجازه میدهم.»
عرض کردم: «موارد ضروری از نظر چه کسی؟ آیا به من هم اجازه تشخیص آن را میدهید؟» با مهربانی و لطاف، فرمود: «من که به شما اجازه مطلق دادهام».
عرض کردم: «بله! میدانم. امّا میخواستم این مورد را به طور خاص پرسیده باشم». لبخندی زدند و فرمودند: این را هم اجازه دارید. وقتی در پایان ملاقات، در حال بیرون رفتن بودم، به یکباره صدا زدند. برگشتم و فرمودند: «این اجازهای که دادم، در جایی است که مربوط به کتابهای خودم نباشد»!! و نقشه من خنثی شد.
در بستر بیماری دستور داد که پس از ایشان، «بیت مرجعیت» را تعطیل کنیم و اخذ وجوهات متوقف گردد.نه تنها از استمرار دریافت وجوهات نهی کرد، بلکه به حسین آقا، فرزندش، امر کرده بود که همه چکهای موجود در دفتر به صاحبانش برگردانده شود!
ما هم چنین کردیم، و در اطلاعیهای شفاف و احتمالاً بیسابقه، رسماً تعطیلی دفتر را اعلام کردیم، و چکها را نیز عودت دادیم، و طبق نظر ایشان ، گفتیم که مؤمنین، خود به وظیفه شرعی خود عمل کنند!
محل زندگیاش تا آخر در معمولیترین نقطه تهران باقی ماند و به رغم همه اصرارها، حتی برای مراقبتهای بهداشتی و درمانی، رضایت به تغییر نداد. حتی وقتی در این سالهای آخر، به دلایلی چارهای جز تغییر مکان نداشتند، به دوستانی که متصدی پیدا کردن مکانی جدید بودند، سفارش فراوانی کرد که سادگی و تناسب را رعایت کنند، و من خود شنیدم که فرمودند: حداکثر دو سه کوچه بالا و پایین بروید، و نه بیشتر.
از آن زمان که در خدمت ایشان بودم، پیکانی قدیمی و آبی رنگ وسیله آمد و شد ایشان بود، و حتی اگر قرار بود همراه با کسی به جایی بروند، مراقب نوع خودرو بودند. خوراک و پوشاک سادهای داشت. معمولاً همان نعلین رنگ و رو رفته و قهوهای را میپوشید؛ مگر در زمستان و به هنگام بارش برف و باران که گالش سیاه رنگ و سادهاش را به پا میکرد.همان گالشهایی که دیگر نمونههای آن را نمیبینیم، و در زمستانِ آخر هم میپوشید و به بیمارستان رفت و آمد میکرد. برخی از پزشکان متخصص که این اواخر با عشق و ایمانی وصفناپذیر در خدمتش بودند، متواضعانه اصرار میکردند و واسطه می تراشیدند که آنها را به یادگار بگیرند.سلام علیه یوم ولد ویوم ارتحل و یوم یبعث حیا.
گزیده ای از مطالب منتشر شده درباره آیت الله مجتبی تهرانی در خبرآنلاین را در لینک های زیر بخوانید
درس اخلاق، سخنرانی و شرح حدیث
شرط ادب هنگام خوابیدن/ چرا کارها را باید با ذکر «بسم الله» آغاز کرد؟
دشمن شناسی و بینش رهبری، جلوتر از همه
عوامل فقر و غصه در زندگی انسان ها
بیش از نیاز از خدا نخواه/ نصیحت لقمان به فرزندش
'دروغ' و دلبستگی به دنیا با شما چه می کند؟
سوء ظن به رزق و ایمان با هم جمع نمیشوند/ دعای پیغمبر اکرم برای شخص بخیل، ترسو و پُرخواب
رنج معصومان و ناله اولیاء از زندگی در دنیا برای چیست؟
کسی که برای به دست آوردن روزی غصه می خورد از زبان امام صادق(ع)
پاداش عمل نیک و جزای کار زشت چگونه محاسبه می شود؟
چگونه خود و خانواده خود را از آتش جهنم حفظ کنیم؟
سه رذیله اخلاقی از نگاه امام رضا(ع) که به ایمان آدمی ضربه می زند
پنج مورد از نشانههای خیلی مهم مؤمن
خدا مثل ما نیازمند دعا است؟/ چرا باید دعا کنیم؟
حیا جلوی شیطان درونت را می گیرد تا جنایت نکنی
مشاغل مکروه و مخرب از نگاه آیتالله مجتبی تهرانی
با انسان رفیق شو نه با حیوان
استادهای دینی بی دین از زبان آقا مجتبی تهرانی
روشهای صحیح تربیتی کودکان از زبان آقا مجتبی تهرانی
یادداشت هایی درباره استاد
از پای فتادیم چو آمد غم هجران(دکتر محسن اسماعیلی)
آیت الله تهرانی و تبعیت از ولی فقیه(علی اکبر اشعری)
او حجت مسلمانی ما بود(دکترحسام الدین آشنا)
مهمترین خصوصیات آیت الله تهرانی(دکتر محسن اسماعیلی)
راز محبوبیت حاج آقا مجتبی(پرویز اسماعیلی)
نگران سطح ما بود و رفت!(محمدرضا نوروزپور)
تهران، یتیم شد(محمدرضا اسدزاده)
شاگرد تو بودن توفیق بود؛ شاگرد تو ماندن، تکلیف (علی جعفرآبادی)
آخرین جلسه حاج آقا مجتبی (محمد باقر تهرانی)
گزارش تصویری
تصاویری از آیت الله آقا مجتبی تهرانی در آخرین روزهای زندگی
تصویر قسمتی از وصیتنامه حاج آقا مجتبی تهرانی
تصویری از مزار آیت الله آقامجتبی تهرانی
تصاویر دیدار هاشمی رفسنجانی با خانواده آیتالله تهرانی
تصویری از آیت الله آقا مجتبی تهرانی در حرم امام رضا
عارف عاشق اباعبدالله در آرامگاه حضرت دوست/ خداحافظ مدرسه نور، خداحافظ مسجد جامع بازار
نظر شما درباره این عکس چیست؟/ آیت الله آقا مجتبی تهرانی
عکس های دیده نشده از آیت الله آقامجتبی تهرانی/ شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
آیت الله با پیکان رفت و آمد میکرد
ما به لبخندهای شما دلخوش بودیم «آقا مجتبی»
عکسی از آیت الله مجتبی تهرانی در کنار شهیدمصطفی خمینی
فیلم
چگونگی اجابت دعا در جوارمرقد امام رضا از زبان آیت الله آقا مجتبی تهرانی
دیدار مقام معظم رهبری با مرحوم تهرانی
فایل صوتی
آخرین روضه اربعین حاج آقا مجتبی تهرانی
دعای خیر برای چه کسانی نهی شده؟ / آیا دعای کافر برای مسلمان مستجاب میشود؟
میزان عمر مردم زمان حضرت نوح / مساله ژنتیک در قرآن
نمونه هایی از نفرین پیامبران در تاریخ
مشخصات و جایگاه منحرفان مذهبی و سیاسی/ شعار بدون شعور، جامعه را به سوی بدبختی می کشاند
درخواست نکنید جوانتان جوانمرگ شود!/ بدتر از مرگ چیست؟
سیره و زندگینامه
نگاهی به ۷۵ سال زندگی بزرگمرد اخلاق تهران
دلبری برگزیدهام که مپرس
خاطرات
آخرین روزهای زندگی آیت الله مجتبی تهرانی از زبان فرزندش
آیت الله آقا مجتبی تهرانی به روایت اسناد ساواک
دفتر مرجعیت آیت الله مجتبی تهرانی تعطیل شد/ وجوهات پذیرفته نمی شود
خاطره همسفر شدن آیت الله مجتبی تهرانی با امام خمینی در اتوبوس
انتقاد آیتالله حاجآقامجتبی تهرانی:شاید آن مسئول میخواهدکسانی که لاابالی هستند از او روگردان نشوند
خاطره آیت الله مجتبی تهرانی از امام خمینی درباره رضاخان
کسی که غیرت دینی دارد از ریشهای بیریشه نمیترسد
/62303