حیدر کلهری - قلم شکسته ما کجا و وصف خورشید بی مثالش کجا! آنجا که بزرگان اهل معرفت، اهل علم، اهل فرهنگ و هنر، اهل سیاست خود را با افتخار شاگرد، وامدار و خوشه چین دریای معرفت حاج آقا مجتبی می دانند و در رسای ایشان قلم فرسایی می کنند، دور از ادب است که همچو منی هم مدعی شاگردی و ملازمت با استاد شود و به خود اجازه گفتار درباره آن ساحت قدسی را بدهد! لکن به عنوان فردی عامی و به تعبیر امروزی "پامنبری ایشان" که قریب به دو دهه از فیض منبر و نورانیت محضر مبارکشان به قدر بضاعت ناچیز خویش بهره ها بردم، قصد دارم چند سطری را پیرامون "راز نفوذ کلام استاد"، برای ارادتمندان ایشان بازگو کنم، باشد که انشاء الله افاده کند.
براستی چرا کلام حاج آقا مجتبی این چنین نافذ بود؟ اکسیر فرمایشات ایشان چه بود که تا اعماق جان و دل ما رخنه می کرد؟ در جلسات هفتگی ایشان چه رمز و رازی بود وقتی مقابل ایشان می نشستی، درس گفتارهایش چنان گوارا و شیرین بر قلبت می نشست که گویی سخنان ایشان سال ها است که در وجودت نهادینه شده؟ چرا فرمایشات او آنچنان برایمان آشنا می آمد که گاهی امر بر خودمان هم مشتبه می شد که انگار از گذشته های بسیار دور این مطالب را می دانستیم؟! بادی در گلو می انداختیم و به خودمان غره می شدیم و آفرین می گفتیم! اما واقعیت نه این بود که ما می انگاشتیم. علت چیز دیگری بود! سر، در سحر کلام استاد بود نه در ظرفیت و آمادگی شاگرد! سخنانش چنان ضمائر ما را جلاء می داد که برای شنیدن فرمایشاتشان هر جلسه تشنه تر از جلسه قبل بودیم. جمعه شبها در کلاس تفسیرش که می نشستیم سیراب نمی شدیم، عطشمان بیشتر می شد! به خود که می آمدیم حاج آقا را می دیدیم که دستانشان را مقابل صورت برافروخته خود گرفته بودند و اللهمجعلنا... رامی خواندند. استاد اما این نفوذ کلام را از کجا آورده بود؟
دست پرورده مکتب امام بود. آنچنان مجذوب و فانی استاد شده بود که تمام شخصیت استاد در ایشان حلول یافته بود. به آموزه های استاد قلبا باور داشت و آنچنان مخلصانه آنها را بکار بست که با گوشت و خونش آمیخته شد. درس که می داد، به نماز که می ایستاد، نگاه که می کرد، راه که می رفت و حرف که می زد حاج آقا روح الله سال های 40 را تداعی می کرد. با همان شور و شعور! از امام آموخته بود تنها و تنها به ادای تکلیف الهی بیندیشد و شانه هایش را فقط و فقط به زیر باری بسپارد که محبوبش از او خواسته! آنهم فقط برای رضای محبوب! در قالب اصطلاح حقیقتا ایشان تکلیف گرائی شهرت گریز بودند. عمل به تکالیف او را خسته نمی کرد بلکه مشتاقانه بر انجامش اصرار می ورزید و تابه قلبش واردنمی شد، آرام نمی گرفت.سلوک اخلاقی ایشان، اخلاق عملی آل محمد بود وهیچ قرابتی با عرفان های نظری، دانشگاهی یا عرفان های صوفیانه نداشت. چیزی را نمی گفت مگر اینکه قبل از آن با ممارست فراوان، آن نکته را به واردات قلبی خود تبدیل کرده باشد. به تعبیر خودشان آنچه را که می گفت، چشیده بود! در کلاس های درسش، از خودش خرج نمی کرد، هر چه می گفت برآمده از متن آیات و روایات بود! بر منبر که می نشست برای انتقال واردات قلبی خود به شاگردانشان، پا را از زبان عقل و منطق فراتر نمی گذاشت. لب به سخن که می گشود چشمه های معرفت از کلامش می جوشید. حقیقتادرس ایشان ریزش باران معرفت بود!
ارتباط لحظه ای و پیوسته استاد با خدای تبارک و تعالی، استمداد، توسل و تمسک مستمر و خالصانه به حضرات معصومین سلام الله علیهم اجمعین، جامعیت و اعلمیتعلمی، جهد مجدانه در انجام تکالیف، اخلاص در اعمال و رفتار و گفتار، ذهن مهندسی شده و نظام مند ایشانو ...از استاد گرانقدر ما حکیمی دردمند و حاذق ساخته بود که بهاعمال و رفتارش رنگ و بوی حکمتمی داد. درس اخلاق و تفسیرش از سر حکمت بود، سلوک رفتاری ایشان حکیمانه و معنا دار بود. سکوتش، نگاهش، تبسمش، لحن گفتارش، موضوع جلساتش و... همه و همه رازدار و معنادار بود! حاج آقا مجتبی علت العلل بیماری های معنوی جامعه ما را بسیار دقیق، ظریف و هوشمندانه تشخیص داد.استاد فرزانه ما درد امروز جامعه را چهل سال قبل تشخیص داده بود و برای درمان آن آستین همت را بالا زده بود! ورود ایشان به مباحث اخلاقی در چهل سال قبل و استمرار آن تا به امروز نشان هوشمندی، ظرافت و دقت نظر آن حکیم الهی است.مگر نه اینکه حکیم در مقام تشخیص باید دردها را بشناسد و در مقام درمان بهترین نسخه شفا بخش را تجویز کند. کار عزیز سفر کرده ما آیا جز کاری حکیم گونه بود؟ دردها و بیماری های فردی و اجتماعی ما را بخوبی می شناخت و نسخه درمان آن را از متن آیات و روایات استخراج می کرد و دراختیارمان می گذاشت. مروری بر درس گفتار های چند سال اخیر استاد گواهی بر همین مدعاست، حیا، تربیت، غیرت، امربه معروف و نهی از منکر... ریشه اصلی بسیاری از مشکلات و گرفتاری هایفردی و اجتماعی جامعه امروز است! لذا پای صحبتش که می نشستی با طبیبی حاذق و مهربان روبرو بودی که از نقص ها، گرفتاری ها و مشکلات درونیت خبر می داد.
آری راز نفوذ کلام حکیم شهر ما در این بود که او بیماری های درونی ما را گوشزد می کرد! ضعف ها و مشکلاتی که گاها برای خودمان هم ناشاخته بود! فرمایشات حاج آقا مجتبی آشنا به نظرمی رسید چون آئینه تمام نمایی از ضعف ها و کاستی های اخلاقی ما و جامعه امروز ما بود. لذا در محضرش تمام وجودمان گوش بود! و آنگاه که نسخه شفابخش را به دستمان می داد چوناز متن معارف آل محمد استخراج شده بود، به بند بندوجودمان راه می یافت و بر قلبمان می نشست!
/6262
نظر شما