زهرا خدایی
با گذشت 60 سال از استقلال پاکستان و دست به دست شدن قدرت میان ژنرالها و نظامیان، برای اولین بار در تاریخ حیات سیاسی پاکستان، دولتی مردمی و غیرنظامی دورۀ خود را به پایان میرساند. تا پیش از این هیچ دولت حزبی موفق نمیشد دورۀ 5 سالۀ خود را تمام کند و کودتای ارتش و نظامیان مهر پایان را بر درب دولت میکوفت.
هرچند هنوز هم بسیاری از کارشناسان بر این باورند که با توجه به مشکلات عدیدۀ اقتصادی و سیاسی و تأثیر تبعات منفی این معضلات بر لایههای اجتماعی باید همچنان پاکستان را دولتی ورشکسته (Failed State) خواند و چندان به قدرت گرفتن نیروهای غیرنظامی امید نبست، اما تلاش برخی احزاب غیرنظامی در آستانۀ انتخابات پارلمانی حکایت از این واقعیت دارد در صورتی که نظامیان مجال دهند، هنوز تحرک و پویایی سیاسی در این کشور جریان دارد.
پاکستان بیش از هر زمان دیگری دستخوش بیثباتی، تروریسم، تشدید خشونتهای طائفی، بحران انرژی و .. است و چالشهای موجود، وضعیت و شکل نابهنجار اقتصادی و اجتماعی به این کشور داده است. هرچند هنوز ساخت ذهنی قدرت در پاکستان با مصالحه، ثبات و دمکراسی همخوانی ندارد و هنوز نظامیان و ارتش سرنوشت سیاسی کشور را تعیین میکنند و بمبها و عملیاتهای انتحاری ابزار تأثیرگذاری در بازیهای قدرت هستند، اما باید امیدوار بود که با پایان یافتن دورۀ 5 سالۀ زرداری، نظامیان این پیام را دریافته باشند که عصر نظامیگری به پایان رسیده است.
ورود ژنرال مشرف 69 ساله بعد از 5 سال تبعید خودخواسته و حمایت ارتشیان از وی، بار دیگر آشفته بازار سیاسی پاکستان را در کانون توجهات منطقهای قرار داده است. هنوز مشخص نیست که در کارزار انتخاباتی آینده، نظامیان برنده خواهند بود و یا احزاب مدنی، اما ناظران بر این باورند که در صورت برگزاری انتخاباتی سالم و آزاد غیرنظامیان در ساختار قدرت شانس بیشتری داشته باشند. پیرمحمد ملازهی، کارشناس شبه قاره در این باره میگوید: در صورت برگزاری انتخابات آزاد، احزاب مردم و مسلم لیگ شانس بیشتری برای پیروزی دارند، اما کار مشرف هم حساب و کتاب دارد و نمیتوان به آسانی وی را از معادلات قدرت حذف کرد.
با نگاهی به پیشینه سیاسی مشرف و تحولات یک دهۀ اخیر در صحنۀ سیاسی پاکستان، تبعات بازگشت ژنرال مشرف را با ملازهی مورد بررسی قرار دادیم که میخوانید.
با پیشینۀ سیاسی مشرف آغاز کنیم. چرا او استعفا داد و رفت و امروز دوباره بازگشته و میخواهد در روند سیاسی پاکستان مشارکت داشته باشد؟
حقیقت اینست که در هر دو مرحله (یعنی رفتن و بازگشت مشرف) در واقع دیدگاههای نظامیان است که تا حد زیادی مشرف را هم از کشور خارج کرد و هم به کشور بازگرداند.
در واقع در آن مقعطی که مشرف ناچار شد از ریاستجمهوری استعفا دهد به این دلیل بود که حزب مردم و حزب مسلم لیگ نواز هر دو به تفاهم رسیده بودند که دوباره دمکراسی را به کشور بازگردانند و برهمین اساس بود که خانم بی نظیر بوتو و نواز شریف در لندن توافقی را امضاء کردند که برای مشرف و بازگشت دمکراسی به پاکستان بسیار تعیین کننده بود.
در آن توافق طرفین موافقت کردند جبهۀ مشترکی را در مقابل مشرف و نظامیان تشکیل بدهند. در حقیقت بحث این بود که چگونه میشود دمکراسی را به کشور بازگرداند و مشرف را از کار برکنار کرد. درست است که مشرف به عنوان رئیسجمهور غیرنظامی بعد از بازنشستگی مطرح بود، اما واقعیت اینست که ارتش پشت سر این قضایا وجود داشت و ژنرالهای ارتش بودند که مانع اصلی دمکراسی در پاکستان تلقی میشدند.
توافقی که میان مرحوم بی نظیر بوتو و نواز شریف به عنوان رهبران حزب مردم و حزب مسلم لیگ نواز حاصل شد، یک عفو عمومی را نیز بدنبال داشت و متعاقباً براساس آن تمام افرادی که در خارج از کشور بودند طبق عفو مذکور میتوانستند به کشور بازگردند و فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کنند. خانم بوتو ابتدا به پاکستان بازگشت، اما در همان روز که وارد کراچی شد، انفجار بسیار مهیبی صورت گرفت که تلفات بسیار بالایی داشت، اما خانم بوتو در آن مرحله جان سالم به در برد. اما همه میدانستند که این انفجار به خاطر کشتن خانم بوتو و خنثی کردن فعالیتهایی است که قرار بود دو حزب مشترکاً انجام بدهند. اما در هر حال خانم بوتو به رغم آن انفجار مهیب و کشتههای زیاد با استقبال بسیار وسیعی روبرو شد.
در مورد نواز شریف چطور؟
به دنبال همین مسئله بود که نواز شریف هم به پاکستان بازگشت. نواز شریف تا آن زمان به حالت تبعید در عربستان سعودی زندگی میکرد و بعد به لندن رفت. ایشان هم به کشور بازگشت و هر دو شخصیت مهم که نخست وزیران سابق پاکستان بودند، فعالیتهای حزبی را هماهنگ کرده بودند و بقیۀ احزاب کوچکتری که به نوعی وابسته به این جریانات بودند، نیز فعال شدند. در سایۀ این فعالیتها و با توافقات لندن بود که مشرف دیگر هیچ راهحلی پیش روی خود ندید و ناچار شد که از قدرت کنار برود و مهاجرت و یا همان تبعید داوطلبانۀ خود را به لندن عملی کند و در آنجا فعالیتهای خود را پیگیری کند.
بنابراین روی کارآمدن حزبی غیرنظامی را باید دستاورد مهمی برای پاکستان دانست.
بله. متعاقبا پس از آن انتخابات برگزار شد و حزب مردم برندۀ انتخابات شد، با توجه به شرایطی که بعد از کشتن خانم بوتو در راولپندی به وجود آمد و در همان زمان بحث این بود که نظامیان در این کار دست داشتند. مشرف خودش نیز عامل اصلی این مسئله بود. یکی از اتهامات مشرف همین مسئله است که در ترور خانم بوتو دخالت داشته است. البته ایشان مسئله را انکار میکند، اما دو تن از ژنرالهایی که وابسته به آیاسآی(سازمان اطلاعات امنیت ارتش پاکستان) هستند آنها متهمان اصلی هستند که خیلی به مشرف نزدیک بودند و از افرادی بودند که ذوالفقار علی بوتو- پدر بی نظیر بوتو - را در زندان مرکزی کراچی به دار آویخته بودند و به هر حال این اتهامات تا حد زیادی روشن شده و مشخص شده است که آن دو ژنرال در ترور بوتو دست داشتهاند.
مگر مشرف اتهام دیگری هم به جز اتهام ترور خانم بوتو دارد؟
جدای از مسئلۀ ترور بوتو، مشرف با اتهامات دیگری نیز روبروست. اتهام دومی که برای ژنرال مشرف بسیار تعیین کننده بود، اتهام قتل اکبرخان بوگتی از سران قبائل بوکتی بلوچ است که گفته میشود وی را در مرکزی که گروههای چریکی در آنجا علیه دولت میجنگیدند، کشته است. در واقع ارتش به غارِ محل اختفای آنها حمله کرد و در حمله هوایی وی را کشت. به دنبال این مسئله بحران بسیار جدی امنیتی برای پاکستان در ایالت بلوچستان پیش آمد و گروههایی که خواهان حل و فصل مسالمت آمیز در قضیۀ بلوچستان بودند، عقب نشینی کردند و گروههایی که خواهان استقلال بلوچستان بودند، رشد کردند. لذا این اتهام متوجه آقای مشرف هست که امنیت ملی پاکستان را در منطقه بلوچستان با کشتن اکبرخان بوگتی به خطر انداخته است.
سومین اتهام مشرف، کودتای نظامی است که علیه نواز شریف انجام داد و دولت نواز شریف را برکنار و خودش قدرت را در دست گرفت. این هم یکی دیگر از اتهاماتی است که حزب مسلم لیگ نواز در حال پیگیری آنست.
در هر حال سه اتهام علیه مشرف وجود دارد و به همین دلیل نیز قوۀ قضائیه به دنبال دستگیری ایشان است. ورود وی به پاکستان نیز با توافق قوۀ قضائیه بوده است بدین معنا که بعد از یک هفته تا 10 روز باید خودش را معرفی کند تا به اتهامات وی رسیدگی شود.
نقشۀ ارتش برای انتخابات آینده چیست؟
ارتش پاکستان در این مدت برای اینکه از پیروزی حزب مردم و یا حزب مسلم لیگ نواز جلوگیری کند، راههای زیادی را آزموده است، آخرین تجربه آن به راه انداختن راهپیمایی بزرگی بود که آقای طاهر القادری انجام داد، آنها به همراه تعداد زیادی به اسلام آباد آمدند و هدفشان این بود که شرایط را برای یک کودتای نظامی آماده کنند. در حقیقت آنها از سرتاسر کشور نیرو آوردند و در مقابل پارلمان تحصن کردند. برنامۀ آنها این بود که اول پارلمان، بعد مقر ریاست جمهوری و سپس ساختمانهای دولتی را تصرف کنند و زمینه را برای ورود ارتش فراهم کنند و ارتش به بهانۀ نبود امنیت در کشور دست به کودتا بزند.
اما آمریکاییها با کودتای نظامیان به شدت مخالف کردند و ارتش نیز مجبور به عقب نشینی شد و اجازه داد همانطوری که در توافق لندن میان نواز شریف و بوتو صورت گرفته بود، دورۀ 5 سالۀ حزب مردم کامل شود و این اولین باری است که بعد از 65 سال که پاکستان مستقل به وجود آمده است، ارتش اجازه داده که حزبی مردمی دورۀ 5 سالۀ حکومت خود را تمام کند. اخیرا دورۀ 5 سالۀ حکومت تمام شده و آقای میرهزار خان کهوسو به عنوان نخست وزیر موقت تعیین شده است. البته کابینه هنوز تعیین نشده و اختلاف نظر میان زرداری و کهوسو وجود دارد.
برنامۀ مشرف برای انتخابات چیست؟
ارتش پاکستان به این نتیجه رسیده است که آن تلاشهایی که در جهت متحد کردن احزاب کوچک کرده، به جایی نرسیده و از این رو از طریق دیگری در حال محدود کردن حزب مردم و حزب مسلم لیگ نواز است.
ارتش تلاش کرده که حزب متحد قومی را که حزب قدرتمندی در ایالت سند است و تعداد زیادی از نظامیان سطح بالای پاکستان و آیاسآی از آن حمایت میکنند، را با مشرف و حزب وی- که در لندن تشکیل داد- متحد کند، البته حزب مشرف پایگاه اجتماعی بالایی ندارد ولی حزب جنبش قومی مهاجرین در ایالت سند، در میان نظامیان از قدرت و پایگاه برخوردار است و در بخشهای امنیتی نیرو دارند. از این زاویه به نظر میرسد به عنوان یک رقیب، پیرامون اتحاد میان مشرف و الطاف حسین(رهبر جنبش قومی) توافقاتی حاصل شده است و احتمالا معاهدات پنهانی را با هم دارند. ارتش هم احتمالا پشت سر آنهاست تا در انتخابات از پیروزی حزب مردم و مسلم لیگ نواز جلوگیری کند.
شانس کدام جناح بیشتر است؟
هم اکنون دو حزب(مردم و مسلم لیگ نواز) متوجه قضایا شدهاند و فشاری را که از طریق قوۀ قضائیه در حال وارد آوردن به مشرف و دستگیری وی به عنوان مجرم هستند، در همین چهارچوب قابل ارزیابی است. در واقع آنها تلاش میکنند که از پیروزی احتمالی احزاب کوچکی که ارتش در نظر دارد آنها را با هم متحد کند(اعم از القادری و یا عمران خانم که حزب انصاف را دارد) و مشرف را در رأس آن قرار بدهد، جلوگیری به عمل آورد. اما تاکنون آنها نتوانستهاند از دید نظامیان در حدی باشند که بدون دخالت موثر ارتش انتخابات را ببرند.
اگر انتخابات سالم و آزاد برگزار شود، قطعاً یا حزب مردم مجدداً به قدرت میرسد و یا حزب مردم مسلم لیگ نواز به قدرت خواهد رسید که هر دوی آنها مورد نظر ارتش نیستند. اما باید توجه داشت که بازگشت مشرف با توجه به پیشینه وی و حمایت نظامیان و حزب متحد قومی از وی، به همراه احزاب کوچکی که از احزاب بزرگتر جدا شدهاند و امکان پیوند خوردن آنها با یکدیگر بسیار مهم است. در آن صورت به عنوان یک رقیب اصلی، مجموعۀ احزاب کوچکتر که در رأس آن مشرف قرار دارد، میتواند رقیب اصلی برای حزب مردم و یا حزب مسلم لیگ(شاخۀ نواز) باشد و از این زاویه است که هم اکنون مخالفین مشرف تلاش میکنند که قوۀ قضائیه پرونده مشرف را پیگیری کند و به سه جرم اصلی وی(کودتای نظامی، کشتن اکبرخان بوگتی، پروندۀ ترور خانم بوتو) رسیدگی شود.
آیا پروندههای قضایی میتواند دست و پای مشرف را ببندد؟
کار مشرف حساب و کتاب دارد و اینگونه نیست که مخالفان وی صد درصد بتوانند وی را از صحنۀ سیاست خارج کنند به این دلیل که هم حزب مهاجرین قومی یک حزب قدرتمند، مسلح و دارای نیرو است و هم نظامیان پشت سرِ آقای مشرف قدرت دارند و به سادگی نمیتوان آقای مشرف را در معادلات قدرت در پاکستان نادیده گرفت.
4952