پس از یاد خدا و درود همانا، شایستگى پدرت مرا نسبت به تو خوشبین، و گمان کردم همانند پدرت مىباشى، و راه او را مىروى. ناگهان به من خبر دادند، که در هواپرستى چیزى فروگذار نکرده، و توشهاى براى آخرت خود باقى نگذاشتهاى، دنیاى خود را با تباه کردن آخرت آبادان مىکنى، و براى پیوستن با خویشاوندانت از دین خدا بریدهاى، اگر آنچه به من گزارش رسیده، درست باشد، شتر خانهات، و بند کفش تو، از تو با ارزشتر است، و کسى که همانند تو باشد، نه لیاقت پاسدارى از مرزهاى کشور را دارد، و نه مىتواند کارى را به انجام رساند، یا ارزش او بالا رود، یا شریک در امانت باشد یا از خیانتى دور ماند پس چون این نامه به دست تو رسد، نزد من بیا. ان شاء اللّه.
(نامه 71 به منذر بن جارود عبدى، که در فرماندارى خود خیانتى مرتکب شد)