تاریخ انتشار: ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۰۸:۱۵

نگاهی به فیلم گذشته ساخته اصغر فرهادی حاضر در بخش مسابقه شصت و ششمین جشنواره کن

"گذشته" همچون حداقل سه اثر ماقبل آخر فرهادی محورهای مضمونی قضاوت، دروغ، پنهان کردن و یا افشای حقیقت را البته نه به پررنگی فیلمهای قبل در خود دارد. خانواده و روابط درونی آن نیز همچنان به عنوان بستر رخ دادن حوادث مطرح است. تکرار این محورهای مضمونی در فیلم های فرهادی نه تنها بد نیست بلکه می تواند به عنوان یک ویژگی برای سینمای فرهادی به حساب آید. بالاخره تا زمانی که پیچیدگی ها و قابلیت های خانواده امکان طرح قصه ها و روابط تازه و ورود از زاویه های جدید را برای فیلمساز فراهم می کند و تا زمانی که فیلمساز دغدغه گفتن قصه هایی با محورهای مضمونی مورد علاقه اش را دارد تکرارشان چه اشکالی دارد؟

این بار علاوه بر درونمایه های پیشین، گذشته به عنوان یک خط پررنگ داستانی و به عنوان یک شخصیت قدرتمند که سایه سنگینش را بر "حال" کاراکترها انداخته حضور دارد.
در فیلم هیچ رجعتی به گذشته و آنچه بر شخصیت ها و روابط شان رفته نمی شود. هیچ اشاره مستقیمی و هیچ خاطره بازی اجازه حضور ندارد. فقط می شود از روی نشانه های غیر مستقیم و از روی نگاه ها و سکوت ها و کنش ها و واکنش ها گذشته را حدس زد. مثلا وقتی احمد سشوار در دست دارد تا ماری موهایش را خشک کند، نظرش به یک قاب عکس که نمی دانیم چه عکسی در آن است جلب می شود، بلافاصله گرمای سشوار سر ماری را میسوزاند و توجه احمد به ناچار از عکس - که احتمالا عکسی از گذشته است- برداشته می شود. یا هنگامی که احمد قصد دارد بابت ترک خانواده اش در چهارسال قبل به ماری توضیح دهد با ممانعت او روبه رو می شود که نمی خواهد از گذشته حرفی به میان بیاید. میزانسن درخشان این سکانس هم قابل ذکر است که ماری با گفتن اینکه نمی خواهد از گذشته چیزی بشنود به سمت جلو تصویر حرکت تندی می کند و از کادر خارج می شود. انگار که مثل اکثر شخصیت های قصه - به قول فرهادی- به جلو و به سمت آینده، فرار می کند و به آینده پناه می برد. گذشته را فراموش نمی کند، بلکه از آن فرار می کند. این مهم ترین محور مضمونی فیلم است.
شروع درخشان فیلم در ارتباط تنگاتنگ با همین مضمون است. مصفا از ایران آمده و در فرودگاه پاریس سرگردان به دنبال چمدانش می گردد که ماری را می بیند. میان آنها دیواری از شیشه است و ارتباطی که قطع شده. دکوپاژ هم طوری طراحی شده که دوربین همواره طرف مقابل کسی است که آنطرف شیشه حرف می زند و به این ترتیب تماشاگر هیچ صدایی نمی شنود و تنها لب زدن آنها را می بیند. سپس زیر باران شدید ماری و احمد در ماشین می نشینند و وقتی ماری ماشین را از عقب به جلوی ماشین دیگری می کوبد، هردو همزمان به سمت عقب بر می گردند و تصویر بخار گرفته نام فیلم که توسط برف پاک کن شیشه عقب ماشین در حال پاک شدن است. تمثیلی زیبا از گذشته این دو که در آستانه از یاد رفتن و پاک شدن است.

 

منبع: خبرآنلاین