سیدجلال ساداتیان، کارشناس مسائل خاورمیانه در یادداشتی برای مجله مثلث درباره تحولات قدرت در قطر می نویسد:
شیخ حمدبن خلیفه آلثانی، امیر قطر که خود در سال 1995 با کودتا علیه پدرش به قدرت رسید در یک اقدام نسبتاً غیرمنتظره از مقامش استعفا داد و قدرت را به پسرش شیخ تمیمبن حمد واگذار کرد. او در توجیه تصمیم خود گفته که زمان آن فرارسیده است تا برگ جدیدی در سیر حرکت ملت ورق بخورد و نسل جدیدی با دیدگاههای مبتکرانه خود، عهدهدار مسئولیت شود.
تمیم 33 ساله، امیر جدید قطر، در سال 1980 میلادی به دنیا آمده است. او پسر چهارم شیخ حمد است و پسر دوم از شیخه موزه بنت ناصر المسند، همسر دوم و رسمی اوست که خود و همسر و 6 فرزند دارد. تمیم در اوت سال 2003 و پس از آنکه برادر بزرگش از ولایتعهدی کنارهگیری کرد، به سمت ولیعهدی دست یافت.
او اکنون فرماندهی نیروهای مسلح قطر و ریاست کمیته ملی المپیک این کشور را برعهده دارد. باید توجه داشت حاکم جدید قطر، پسر بزرگ شیخ حمد نیست، بلکه امیر قطر پسران بزرگتر از او نیز دارد اما به دلیل هوشیاری، درایت و سواد و اطلاعات حکومتی، وی در سطح بالاتری قرار دارد و به همین خاطر جانشین پدر شده است. ولی این مسأله که امیر قطر به صورت داوطلبانه به نفع پسر 33 سالهاش از عرصه قدرت کنارهگیری کند. قابل پیشبینی نبود.
باید توجه داشت قطر چند سال است که در یک روند دموکراتیک گام گذاشته و با توجه به شرایطی که برایش پیش آمده، تلاش دارد بهعنوان یک پایگاه قوی غربی در منطقه عمل کند، در واقع از یک سو دسترسی به گاز، منابع عظیم مالی را در اختیار این کشور گذاشت (میدانهای گازی قطر سومین دارنده بزرگترین میادین گازی جهان را تشکیل میدهند) و از طرف دیگر با نقشی که در منطقه پیدا کرد تلاشش را به کار گرفت که برای غرب یک متحد قوی و مطمئن در منطقه باشد. تاکنون نیز قطر در امور منطقهای از جمله مسائل ترکیه و سوریه دخالتهایی داشته و می خواهد با این اقدامات از خود یک نقش مؤثر نشان دهد.
همچنین قطر با داشتن برخی پارامترها تلاش میکرد یک چهره دموکراتیک و مدرن را از خودش بروز دهد و به نظر میآید در این راستا در حال حرکت است. در حقیقت امیر قطر دموکراتیک، قطر متکی بر رسانه قوی و قطر دارای منابع قوی مالی از خود نشان دهد. اکنون مسأله اینجاست که درون خاندان امیر قطر چه گذشته است که او را به چنین تصمیمی واداشت. آیا بیماری امیر دلیل این امر بوده است؟ یا اختلافات داخلی و فشارهای بیرونی وی را وادار به کنارهگیری از قدرت کرده است. هنوز دلیل کنارهگیری او از قدرت به درستی مشخص نیست ولی براساس شواهد به نظر میآید فشار غربیها جهت اینکه بتوانند یک شرایط کاملاً جوان و فکر نو را بر قطر حاکم کنند بر این امر مؤثر بوده است.
با در نظر گرفتن ساختار منطقه، نقشی که قطر پیدا کرده دور از نظر نیست که تحولات اخیر با حمایت یا زیرنظر ایالات متحده صورت گرفته باشد یا آمریکا فشارهایی را اعمال کرده باشد. ولی تمام این مسائل حدس و گمان است و هیچکدام براساس اطلاعات جدیدی پیرامون این جابهجایی قدرت به بیرون درز پیدا کند.
همچنین برخی رسانهها نیز تحلیل کردهاند که همسر امیر قطر باعث کنارهگیری وی از قدرت شده و به نظر میرسد این اقدام تحت فشار «شیخه موزه» همسر قدرتمند شیخ حمد صورت گرفته است. ولی باز پیرامون این مسأله نیز به صراحت نمیتوان سخن گفت و باید منتظر گذشت زمان بود.
در این میان برخی نیز روند تحولات کشورهای عربی را دلیلی بر این تصمیم امیر قطر میدانند اما باید توجه داشت که تا به امروز تعارض بارزی را در قطر شاهد نبودیم و این کشور به دلیل منابع مالی که بهدست آورد، رشدی که در داخل داشت و همچنین بازگشت قشر تحصیلکرده به کشور توانست یک نقش فعال منطقهای برای خودش تعریف کند. به واسطه همین نقش بود که قطر در امور کشورهای دیگر چون سوریه و افغانستان نیز دخالت کرد؛ در واقع این عوامل کمک کرد تا قطر از یک کشور خنثی به یک کشور تأثیرگذار تبدیل شود. همچنین سیستمهای امنیتی قطر نیز در این امر بیتأثیر نبودند؛ در حقیقت کادر امنیتی قطر از تمام حوادثی که در شرف وقوع بود اطلاع مییافت و پیش از هر حادثهای آن را دفع میکرد. یعنی آنها جریانهایی را که در حال شکلگیری بودند و قصد شورش علیه امیر را داشتند شناسایی و عملیاتهایشان را پیش از وقوع خنثی میکردند. بههمین خاطر اتفاقاتی چون اتفاقات مصر، لیبی و یمن را در قطر شاهد نبودیم. البته شاید این توطئهها و تجربه حوادث کشورهای منطقه در تصمیم امیر قطر بیتأثیر نبوده باشند و وی برای اجتناب از هرگونه شورشی چنین اقدامی را انجام داده باشد.
اما در هر حال با روی کار آمدن امیر جدید در قطر نمیتوان انتظار تحولات خاصی در عرصه داخلی و سیاست خارجی داشت و قاعدتاً تحولات جدید نیز در راستای آنچه تاکنون قطر در پیش گرفته، ارزیابی میشود. ممکن است براساس نوع برخورد وسیلۀ برخی تحولات و تغییرات جزیی ایجاد شود ولی روند استراتژیها و حرکتهای کلان به صورت قبل خواهد بود. بهخصوص در رابطه با مسائلی چون دخالتشان در موضوع سوریه و ارتباط با آمریکا، شاهد تغییرات چشمگیری نخواهیم بود.
تنها چون امیر جدید قطر یک فرد جوان است و این امر در کشورهای عربی یک امر نادرست است ممکن است چهره کشور را جوانتر کند. بنابراین افرادی که در کابینه وی حضور پیدا خواهند کرد تدریجاً به سمت جوانگرایی بیشتر تمایل خواهند یافت و سالمندانی که در سیستم حکومتی تمام کشورهای عربی بهویژه قطر وجود دارند به سمت جوانتر شدن و با سوادتر شدن حرکت میکنند. این در حالی است که جوانترهای عرب، اغلب تحصیلکردههای کشورهای غربی هستند و در صورتی که وارد قدرت و حکومت شوند، میتوان انتظار یک رفورم آرام را داشت.
در نهایت نمیتوان انتظار داشت تحولات قطر روی دیگر کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس تأثیرگذار باشد یا به الگویی برای آنها تبدیل شود، چرا که هر یک از این کشورها، الگوی خاص خودشان را دارند؛ مثلاً عربستان از مدتها قبل در تلاش بود چنین اقدامی را انجام دهد اما موفق نشد. زیرا ساختار عربستان شکل دیگری دارد و هرگونه گام اشتباه در این زمینه برای عربستان میتواند بسیار پرهزینه باشد. در امارات نیز کموبیش شرایط بههمین صورت است. با وجودی که امارات نیز نسبتاً مدرن شده است و هر کدام از امارتهایش سیاستهای خاص خودشان را دارند، ولی در مجموع این گرایش جوانگرایی به رغم ظاهر مدرن، در این کشور جایی ندارد. در امارات ساختار حکومت کاملاً مسن است و قاعدتاً در این شراثیط غرب بیمیل نیست فشارهایی را وارد آورد که این ساختارها را به سمت جوانگرایی سوق دهد.
اما غربیها نمیتوانند ریسک کنند و برای رسیدن به این هدف کل ساختار کشور را برهم زنند. در نتیجه بحث تحولات جوانگرایی در کشورهای عربی همچون قطر خیلی به کندی پیش خواهد رفت مگر اینکه اتفاقات عجیبی پیش بیاید؛ بهعنوان نمونه اگر تحولاتی مانند مصر یا یمن در این کشورها پیش بیاید، ممکن است تحولات روند تندتری را طی کنند.
52301