شیرزاد عبداللهی

وزارت آموزش و پرورش دوره انتقالی خود را سپری می‌کند. پچپچه ها شروع شده و بازار گمانه زنی ها داغ است. کسی دستش به کار نمی رود. پرسش اصلی در ساختمان قره نی و بیش از 700 منطقه اداری این است که چه کسی به عنوان وزیر در بال شمالی طبقه چهارم ساختمان وزارتخانه مستقر خواهد شد؟ در دفتر وزیر عکس قاب گرفته وزرای پیشین آموزش و پرورش روی دیوار نصب شده است. تا چند ماه دیگر سهم فیزیکی حاجی بابایی عکسی به عنوان وزیر یازدهم خواهد بود بردیوار. حاجی بابایی چهار دوره نمایندگی مجلس را تجربه کرد، عضو ثابت فراکسیون فرهنگیان بود. به هیات رییسه مجلس هم راه یافت و مدتی هم عضو کمیسیون امنیت ملی هم بود. اما معروف بود که دعدغه اصلیش آموزش و پرورش است. می گفتند در استیضاح وزرای پیشین آموزش و پرورش صحنه گردان بوده، اما خودش این اتهام را تکذیب می کرد. آخر سر خیاط هم در کوزه افتاد و حاجی بابایی وارد کار اجرایی شد. او که تا دیروز پرسشگر بود حالا باید پاسخگو می بود و پاسخگو بودن تحمل می خواهد. هر چند عده ای از منتقدان نشستن برصندلی وزارت آموزش و پرورش را رویای جاجی بابایی می‌دانستند که از سالها پیش برای آن برنامه ریزی کرده بود اما خودش می گفت که با عشق به آموزش و پرورش آمده. هر چه بود شاگرد شلوغ کلاس که معلمها را به ستوه آورده بود، مبصر کلاس شد!
حاجی بابایی هم مثل اکثر وزرای آموزش و پرورش با تیم خودش به وزارتخانه آمد. او اصولگرایی بدون عقبه حزبی و تشکیلاتی بود و شاید به همین دلیل به همشهری ها و هم منطقه ای هایش اعتماد کرد. هر وقت تند می شد ته لهجه شیرین همدانیش بیرون می زد. از سنقرکلیایی تا سریش آباد قروه و از آنجا تا روستای مریانج که حالا دیگر به شهر همدان پیوسته، دوستان و آشنایان را فراخواند. نیروهای ستادی گلایه می کنند که اکثر پست های کلیدی وزارتخانه را به همشهریانش سپرده است. یکی از کارکنان ستادی با انداختن دانه های درشت تسبیحش تا 17 نام را برای من شمرد. حاجی بابایی هرجا هم که پست سازمانی کم آورد، پست جدید خلق کرد. به عنوان نمونه در اسفند 88 طی حکمی جلال رحیمی برادر محمدرضا رحیمی معاون اول را به سمت قائم مقام وزیر در امور استان‌ها منصوب کرد و یا کیومرث هاشمی را قائم مقام وزیر در امور تربیت بدنی کرد. البته این انتصابات غیر قانونی نیست و از اختیارات وزیر است. حاجی بابایی که تا قبل از وزارت، از منتقدان پرشور وزرای آموزش و پرورش بود بعد از چهار سال وزارت نمی تواند به نقش سابق خود برگردد چرا که در دوره وزارت نتوانست مشکلات وزارتخانه را حل کند و یا حداقل در برابر منتقدان خود صبور باشد.
حاجی بابایی مدعی بود که آموزش و پرورش را مثل کف دستش می شناسد. او هم درد را می داند و هم درمان را. به همین دلیل به کارشناسان اعتنایی نداشت و آنها را احتمالا رقیب خود تصور می کرد. بسیاری از کارشناسان مستقل و نیمه مستقل در این دوره منزوی شدند. میراث معنوی حاجی بابایی در دستگاه آموزش و پرورش چه خواهد بود؟ به نظر من شاخص ترین ویژگی در مدیریت حاجی بابایی، سر و صدا و آمیختن اطلاع رسانی با تبلیغات بود. حجم سخنرانی های حاجی بابایی در تلویزیون و در جلسات چند صد نفری تا چند هزار نفری فرهنگیان، به اندازه چند وزیر آموزش و پرورش بود. او به مونولوگ خیلی علاقه داشت و زیر بار دیالوگ نمی رفت. در برابر پرسش های غافلگیرکننده خبرنگاران عصبانی می شد. یکبار در جواب خبرنگاری که از افزایش حقوق معلمان سوال کرده بود، با عصبانیت گفت: «خبرنگاران هر گاه بیکار می شوند یاد موضوع استخدام و حق و حقوق معلمان می افتند.. به کسی ربطی ندارد که معلمان چقدر حقوق می گیرند و چرا کم می گیرند. مگر ما از شما سؤال می کنیم که شما چقدر حقوق می گیرید؟»
یکی از ویژگی های حاجی بابایی ستایش های زبانی از معلمان بود. برنامه اصلی حاجی بابایی، ارتقای مرجعیت و جایگاه اجتماعی فرهنگیان بود. او بارها در سخنرانی هایش گفت که می خواهد دست معلمان را بگیرد و به قله ببرد. سخنان حماسی و غلو آمیز او در باره نقش معلم و جایگاه معلم و قله و... این تصور را ایجاد کرد که آقای حاجی بابایی در صدد راه انداختن حزب معلمان برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری 92 است. واقعیت این است که در این 4 سال در سطح جامعه موقعیت اجتماعی معلمان باز هم تنزل یافت. احبار معلمان به انتخاب شغل دوم و سوم، بر کیفیت کار آنها اثر گذاشت و نارضایتی خانواده ها از کار ضعیف معلمان در مدارس دولتی بازهم افزایش یافت. در داخل وزارتخانه هم اقدام چشمگیری در جهت افزایش منزلت و بهبود معیشت معلمان انجام نشد. یکی از کارشناسان وزارتخانه می گفت که مبلغی که برخی از کارکنان ستادی در ماه به عنوان مزایا دریافت می کنند تقریبا به اندازه حقوق یک دبیر شاغل در مدرسه است. در دوره حاجی بابایی معلم همچنان به عنوان آخرین حلقه زنجیر دیوانسالاری باقی ماند. به گونه ای که همه به او دستور می دادند و در کار او دخالت می کردند. در این 4 سال معلمان فقیرتر شدند و سفره هایشان خالی تر شد.
بیمه تکمیلی موسوم به بیمه طلایی یکی از ابتکارهای خوب اما ناقص رفاهی وزیر بود. اهمیت این بیمه در پرداخت بخشی از مبلغ حق بیمه توسط وزارتخانه است که تا کنون منبع پایداری برای آن پیش بینی نشده است. اصلی ترین یادگار حاجی بابایی، تعطیلی دو روز در هفته مدارس و کوتاه و بلندکردن طول دوره های آموزشی و ایجاد مجتمع های آموزشی روستایی و یک کاسه کردن مراکز تربیت معلم در قالب دانشگاه فرهنگیان است. من قبلا در همین سایت در خصوص این اقدامات مطالبی نوشته ام و به طور خلاصه می توان گفت که اولی با استقبال معلمان و دانش آموزان مواجه و دومی باعث ایجاد آشفتگی در مدارس شد و نتایج ایجاد مجتمع های آموزشی نیاز به اطلاعات مستقل و کار تحقیقاتی دارد. دانشکاه فرهنگیان هم از نظر دانشجو و نه هیات علمی و امکانات در حد همان مراکز پیشین باقی می ماند و احتمالا به منبع رانت مدرک تحصیلی تبدیل خواهد شد. آتش سوزی در مدرسه شین آباد و مرگ دانش آموزان در سفرهای اردوی راهیان نور ، به عنوان عملکرد منفی در کارنامه وزیر ثبت شد. بدتر از خود حوادث، برخورد نامتعادل وزیر در رسانه ها بود که به وجهه وزیر در افکار عمومی لطمه زد. در دوره حاجی بابایی سند ملی آموزش و پرورش سرانجام با تغییرات کلی در شورای عالی آموزش و پرورش و شورایعالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسید. متن سند احتمالا به دلیل کیفیت مونتاژی آن، فاقد استحکام و شفافیت یک متن حقوقی است و بخش عمده آن را مطالب تکراری، مبهم و شعاری تشکیل می دهد.
در مقایسه با دیگر وزرای آموزش و پرورش، حاجی بابایی نه نمره بالاتری می گیرد و نه پایین تر. او یک وزیر معمولی بود. تفاوت حاجی بابایی با فرشیدی و علی احمدی این بود که قبل و بعد از وزارت، انتظارات زیادی از خود ایجاد کرد، اما نتوانست تغییرات مطلوبی در آموزش و پرورش به وجود آورد. او نیز مثل وزرای پیشین خود درگیر امور روزمره شد و در تعیین اولویت‌های کاری به خطا رفت. اشتباه حاجی بابایی این بود که گمان می کرد با انتخاب ادبیات تبلیغاتی - بازاری و تعریف های بدون پشتوانه از مقام معلم و مرجعیت معلم و قله و این گونه فضاسازی های لفظی، می تواند روحیه شکسته معلمان را احیا و در آنها ایجاد انگیزه کند. حاجی بابایی می توانست باب یک گفت و گوی صادقانه با فرهنگیان و کارشناسان حوزه آموزش و پرورش را باز کند و فروتنانه به حرفهای معلمان گوش فرا دهد. به جای سخنرانی های تبلیغاتی به شعور مخاطبان خود احترام بگذارد و زبانی علمی و آکادمیک برای گفت و گو انتخاب کند. نیت حاجی بابایی قطعا خدمت به فرهنگیان بوده است، اما نتوانست از این فرصت استفاده لازم را به نفع آموزش و پرورش کشور ببرد. هرچند من معتقدم که در آموزش و پرورش، وزیر کار زیادی نمی تواند انجام دهد؛ اما یک وزیر خوب حداقل می تواند برای افزایش کارآمدی سیستم، شکاف بین حوزه ستادی و مدرسه را کوچکتر و بخشی از اعتماد از دست رفته را بازسازی کند.

منبع: خبرآنلاین