ماه رمضان با دو نغمه ماندگار برای ما ایرانیان عجین شده است، اذان شکوهمند مرحوم موذن زاده اردبیلی و ربنای استاد شجریان ،، با توجه به تغییراتی که در حوزه های اجتماعی و سیاسی رخ داده ، آیا درب صدا و سیما بر همان پاشنه گذشته خواهد چرخید؟

آغاز: از روز چهارشنبه امت مسلمان، از جمله ایرانیان، به استقبال ماه صیام می‌روند و در ستایش معبود ازلی و گشت و ‌گذار در فضای روحانی و برکت‌خیز این ماه سیر آفاق و انفس می‌کنند. ایرانیان به برکت این ایام مناسک و آیین‌های خاصی دارند که عمده آن‌ها در سحر و افطار بروز و ظهور پیدا می‌کند.پیش از پاگیری رسانه‌های گروهی، این‌گونه مناسک‌ها در بعضی از شهرها و روستاها با صدای سوخته خنیاگران همراه بود که مردمان را به سفره معنوی افطار و سحر دعوت می‌کرد. اگرچه بعد از پاگیری رادیو هم در روستاها این سنت‌ها همچنان پابرجا بود.

به یاد دارم در روستای ما ،پدرم(مرحوم سید مهدی مختاباد) را که سحرگاهان و در هوای زلال و طبیعت بکر روستای امره، آن زمان و زیر نور ستارگان رو ی تراس بلند کلبه ما با رباعی ابوسعید ابی‌الخیر و صدایی سوخته ترجیع بندی در دشتی می‌خواند:

ای آن‌که به ملک خویش پاینده تویی
وز دامن شب صبح نماینده تویی

کار من بیچاره قوی بسته شده
بگشای خدایا که گشاینده تویی

صدایی که با حزن و غربت خاصی درآمیخته بود و جان آدمی را به نوازش و نیاز وا می‌داشت و در پایان هر بند نیز با ترجیع بند"یا دانای  کل ها" فرود می آمد و آرامش و سکینه خاطری برگوش شنوندگان می بخشید.

از همان روزهایی که رادیو پاگرفت و پیش از انقلاب، دست‌اندرکاران رادیو به صرافت افتادند بعضی از خوانندگان خوش‌صدا را برای خواندن ادعیه و مناسک مذهبی دعوت کنند و خوانندگانی چون مرحوم ذبیحی که صدایی خوش داشت و به سبک و شیوه اصفهان آواز می‌خواند، اذان و دعاهایی خواند که هنوز خاطره آن در ذهن بعضی از ما ایرانیان بروز و ظهور دارد. بعد از انقلاب، صدای مرحوم ذبیحی ممنوع شد. به رغم آن‌که او آزاد شد، اما بعدها در شور آن دوره توسط گروهی ربوده و کشته شد. در آن سال‌ها موج انقلابی‌گری به اندازه‌ای بود که حتی یکی، ‌دوسالی از پخش اذان مرحوم موذن‌زاده اردبیلی هم جلوگیری به عمل آمد. مجموعه دست‌اندرکاران رادیو در آن دوران معتقد بودند هرچه در دوره رژیم گذشته تولید شده، باید نیست و نابود شود و غیرقابل پخش است.

سال‌ها گذشت تا بعضی‌ها دریافتند همه آنچه در آن سال‌ها تولید می‌شد، مشکل‌دار و غیرقابل پخش نیست تا این سال‌ها که اصولا گفتمان موسیقی جدی و هنری قبل از انقلاب عملا رادیو را در سیطره خود گرفته است. این سال‌ها دوستان ما در رادیو از این طرف بام افتاده‌اند.

میانه: براساس همان فضای انقلابی‌گری آن سال‌ها از قرار، مرحوم صبحدل که از جمله نیک‌نامان روزگار بود و هم صدایی خوش داشت و هم با ظرایف و دقایق ردیف موسیقی آشنا بود و می‌دانست رسانه خوراک می‌خواهد و با حرف و سخن تنها نمی‌توان سر سفره افطار و سحر نشست، بعضی از ادعیه‌ها را انتخاب کرد و به استاد شجریان که آن سال‌ها در رادیو درس آواز می‌دادند، پیشنهاد داد روی این آثار کار کرده و آن‌ها را بخوانند. چند ضبط آزمایشی از کار صورت می‌گیرد و درنهایت خود استاد تعریف می‌کنند که «یک روز ناگهان پخش ربنا را از رادیو شنیدم. وقتی تماس گرفتم با آقای صبحدل که ماجرا چیست و چرا این پخش شد،؟آقای صبحدل گفتند، درست است که آزمایشی خواندی، اما کار خیلی خوب درآمده و فکر نکنم دیگر بتوانی بهتر از این هم بخوانی و من به تشخیص خودم آن را پخش کردم.» (نقل به مضمون)

از آن سال ربنا و مثنوی افشاری (معروف به مثنوی پیچ) استاد شجریان و البته اذان سحرانگیز زنده‌یاد موذن‌زاده اردبیلی شد،نماد ماه صیام و همنشین سفره افطار ما ایرانیان. نزاع‌های گاه و بیگاه استاد شجریان با صداوسیما هم سبب نشد تا این اثر از کنداکتور رسمی صداوسیما حذف شود و خود استاد نیز حساب این دو کار را از بقیه کارها جدا دانستند. اما در دو، سه سال اخیر افق فکری استاد شجریان با افق فکری دست‌اندرکاران صداوسیما در دو سوی مختلف و متضاد قرار گرفت و البته بر شدت ‌و حدت آن افزوده شد و به رغم آن‌که استاد همچنان بر بی‌مسئله بودن پخش این دو اثر از نظر خود تاکید کرده بودند، اما لجبازی و محتسب‌مزاجی بعضی از دست‌اندرکاران صداوسیما که سماجتی خاص بر دفع حداکثری و جذب هیچ! دارند، فضا را به سمتی سوق داد که در سه سال گذشته ربنای شجریان با صدای خودش کمتر از کانال‌های رسمی شنیده شد، اگرچه پیشرفت‌های فناورانه ربنا را به طرقی دیگر بر سر سفره‌ها آورد وشنوندگان بادانلود این اثر کار را بر خود و صدا و سیما راحت کردند.

 البته صدا و سیما کار دیگری هم صورت داد . وقتی که  شنوندگان صدای نوجوانی را می‌شنیدند که همان ربنا را به تقلید می‌خواند که این کار صداوسیما هم نقض حقوق معنوی استاد بود. اگرچه هر دو این آثار از جمله تولیدات صداوسیما به شمار می‌روند و حقوق مادی آن‌ها متعلق به صداوسیماست، اما برابر قانون حمایت از حقوق مولفان و مصنفان، حق معنوی این اثر متعلق به صاحب اثر و غیرقابل تغییر است و صداوسیما نمی‌تواند بی‌اجازه صاحب اثر و در زمانی که او درقید حیات است و حتی تا 50 سال بعد از درگذشت صاحب اثر یا وارثان آن، چنین کند. ولی دست‌اندرکاران صداوسیما در این سال‌ها نشان داده‌اند که دستی چیره در پخته‌خواری دارند و برای رسیدن به بعضی اهداف، بی‌اعتنا به شرع و اخلاق و قانون و... خود را مجاز به انجام هر کاری می‌دانند. از جمله خواندن ربنای شجریان با صدایی دیگر. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که ساخت این اثر و لحن ایرانی که به این کار داده شده است، از ابتکارات استاد شجریان است و طبیعی است که حقوق معنوی آن هم باید متعلق به ایشان باشد و نه کسی دیگر.

انجام: اکنون آن روزها گذشته است و از زبان رییس‌جمهوری منتخب هم در مناظرات تلویزیونی شنیدیم که صدای شجریان نمادی برای هنر موسیقی ماست. در نشست افق رسانه هم ایشان تاکید کردند که صداوسیما باید خود را با اکثریت مردم همسو کند و نیازها و تقاضاهای به جای آن‌ها را پاسخ دهد و برنامه‌های خود را بر همان اساس ترتیب دهد و سامان‌بخشی کند. به نظر می‌رسد نخستین آزمون صداوسیما از همین آغاز ماه رمضان شروع شود. باید دید صداوسیما در این آزمون چه خواهد کرد؟ آیا باز بر طبل مخالفت و لجاجت خواهد کوبید و یکی از نمادهای مذهبی ایران را به کناری خواهد راند یا این‌که به توصیه اهل اعتدال گوش خواهد سپرد و فضا را برای موالفت و موانست فراهم خواهد کرد؟ در هر حال صداوسیما با نشان دادن مناظرات گامی در راه اعتماد‌سازی و جلب مخاطب برداشته است و از قرار این روزها هم مدعی است و ادعای بی‌طرفی و انصاف دارد. پیشنهاد ما هم شبیه تمثیل فرد مدعی خیاطی در داستان مثنوی مولوی است. در این تمثیل که البته در پایان داستان معروف روستایی و شهری و بعد از بر روزن افتادن نیت و باطن فرد روستایی آمده است، مولوی افراد مدعی کارهای بزرگ را به خیاطی تشبیه می کند که دعاوی بزرگی دارند و برای آزمودن این دعاوی  پادشاه پارچه‌ای اطلس  و زربفت وگرانبها را نزد او می‌فرستد که آن را برش بدهد و لباسی زیبا از آن بسازد. ربنا هم همانند همان پارچه زربفت و اطلس مثنوی است که در ساختار موسیقی مذهبی ایرانی صیقل خورده و چنان جایگاهی یافته است که کمتر تکرار شدنی است.پخش ربنا حتی اگر از روز دوم و سوم ماه مبارک رمضان باشد تاییدی بر صدق گفته ها و دعاوی مدیران صدا و سیما  بر در نیامیختن سیاست با هنر و فضای رسانه است.در غیر این صورت نشان می دهد که در همچنان بر همان پاشنه سلیقه گرایی بی اعتنایی به نظر مخاطبان می گردد:

چون کند دعوی خیاطی کسی

افکند در پیش او شه اطلسی

کین ببر او را به غلتاق فراخ

زامتحان پیدا شود او را دو شاخ

صدهزاران امتحان است ‌ای پسر

هر که گوید من شدم سرهنگ در

صد نشان باشد درون ایثار را

صد علامت هست نیکوکار را

گر نداند عامه او را زامتحان

پختگان راه جویندش نشان

توضیح: این یادداشت چهار شنبه 19 تیر ماه 92 با اندکی تلخیص در صفحه ادب و هنر روزنامه بهار منتشر شد