سیدهادی خامنهای از نیروهای باسابقه جریان خط امام و جبهه اصلاحات است. او از بیش از سه دهه فعالیت به عنوان یک نیروی شاخص جناح چپ اسلامی. امروز به صراحت از ائتلاف با هاشمی رفنسجانی و نیروهای نزدیک به او - از جمله حسن روحانی- دفاع میکند و حتی از اینکه آنها را جناح سیاسی مجزایی بداند، ابا دارد. دبیرکل مجمع نیروهای خط امام و نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی سالهاست. از پس توقیف روزنامههای تحت مدیریتاش به راهبری پژوهشگاه تاریخ اسلام مشغول است. با این حال او همچنان پیگیرانه و فعالانه در عرصه سیاست حضور دارد و امیدار است ائتلاف شکل گرفته در 24 خرداد در انتخابات آتی مجلس و تحولات بعدی سیاسی ایران نیز تداوم یابد و تعمیق و تقویت شود.
حاجآقا! مزاحم شما شدیم در رابطه با اتفاق مهمی که در جریان یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری رخ داد و بعد از مدتها جریانهای اصلاحطلب و میانهرو و کلاً جریانهای منتقد توانستند مشترکاً یک پیروزی را به دست آورند. در محافل سیاسی گفته میشود پیروزی اصلی که در این انتخابات برای اصلاحطلبان حاصل شد و حتی مهمتر از خود پیروزی نهایی بود. دستیابی به همگرایی و ائتلاف بین نیروهای اصلاًحطلب و فراتر از آن با طیف میانه و جریانهای نزدیک به آقای هاشمی رفسنجانی بود. در این گفتوگو میخواهیم بیشتر درباره این ائتلاف صحبت کنیم. ارزیابی شما از ائتلافی که رخ داد چه بود؟ آیا ائتلافی موردی بود که بر اثر سلسله حوادث رخ داد و یا آنکه مجموعه تحولات سیاسی کشور به سمتی رفت که بستر را برای چنین اتفاقی فراهم کرد؟
اولاً چون اسم پیروزی را آوردید. من خودم الان براین اعتقادم که این انتخابات و نتیجه آن در واقع پیروزی نظام بود. این اتفاق از پیروزی یک جناح یک فردو یک اندیشه برتر بود و آنچه به پیروزی رسید صددرصد به مصلحت نظام تمام شد. و امیدواریم به همین شکل نیز تداوم پیدا کند. بدون تردید این پیروز نتیجه ائتلاف بود اگر این ائتلاف صورت نمیگرفت؛ معلوم نبود چه اتفاقی میافتاد البته من نمیخواهم اصرار کنم که اتفاق خیلی بدی میافتاد؛ اما مسلماً اتفاقی که الان افتاد. رخ نمیداد. پس این ائتلاف خیلی مفید واقع شد و تجربه هم این را نشان داد. البته باید این ائتلاف را بین دو طیف سیاسی تعریف کرد و نه دو جناح. چرا که آقای هاشمی رفسنجانی و طیف ایشان را نمیتوان جناحی مقابل اصلاحات تلقی کرد. به این دلیل که اولاً باید آقای هاشمی را فراجناحی تعریف کرد. ثانیاً آقای هاشمی هیچگاه با اصول اصلاحات مخالفت نکرده است. بنابراین هم نمیخواهیم ایشان را در مقوله و طیفی به نام اصلاحات محدود کنیم و هم باید ایشان را به عنوان فردی که مخالف اصلاحات نیست بدانیم اما ائتلاف به این دلیل بود که جامعه و همینطور نخبگانی که با بزرگان سیاسی هر دو طیف ارتباط داشتند احساس کردند که اصول مشترک فراوانی بین دو طیف وجود دارد و تعریفی که همه مفاهیم مشترک را دربرمیگیرد، کلمهای است به نام اعتدال.
این دو طیف سیاسی که برشمردید چه روندی را طی کردند که به این نقطه رسیدند؟
اگر بخواهیم در یک کلمه این سؤال را جواب دهیم. باید گفت: تجربه سیاسی باعث ائتلاف شد. یعنی همه نخبگان و دستاندرکاران در طول این سالها تجربه به دست آوردند اشتباههای زیادی کردند و تجربههایی به دست آوردند که از این تجربهها خوشبختانه استفاده درستی شد. به عبارتی ائتلاف محصول تجربهای بود که نبروهای سیاسی از حوادث گذشته پیدا کردند و از تجربههای تلخ گذشته میوه شیرینی برداشتند اما در مورد اتفاقات قبلی که شما پرسیدید سعی میکنم موارد را دجداگانه بررسی کنم. در انتخابات سال 84 جمعآرای اصلاحطلبان خیلی بالا بود. یعنی آرای آقایان هاشمی، کروبی، معین، قالیباف و مهرعلیزاده...
یعنی شما رأی آقای قالیباف را هم در این سمت تعریف میکنید؟
در آن زمان بله. چرا که برداشت عموم آن بود که ایاشان هم در سبد این تفکر قرار میگیرد البته ممکن است خود فرد این مسئله را قبول نداشته باشد اما ما بهعنوان کسانی که در صحنه بودیم این برداشت را داریم.
اما مواضع آقای هاشمی در سال 78 حتی با مواضع سال 84 ایشان هم تفاوت زیادی داشت. چطور میشد در لیست جبهه اصلاحات کسی را قرارداد که در آن مقطع همراهی جدی با این طرف نشان نداده بود؟
تاحدودی همراه بود. اصولاً آنچه من از اختلاف و زاویه طیف ما با آقای هاشمی در ذهن دارم فقط و فقط مسائل اقتصادی بود. در سایر مسائل، اصلاً اختلاف نظر و تفاوتی به خا طرم نمیآید. تنها تفاوت برجسته میان ما با ایشان روشی بود که ایشان در مدیریت اقتصادی کشور تحتعنوان «سیاستهای تعدیل اقتصادی» داشتند و به آن اعتقاد پیدا کرده بود اما ما هنوز با این روش ارتباط برقرار نکرده بودیم و مخالفت داشتیم. البته دوستان ما هم به تدریج با آن روش همراه شدند. دلیل آن هم بازتجربه بود! اگر بخواهیم صریحتر بگوییم، باید اذعان کرد که آن زمان عقلمان به این مسئله نمیرسید و بعد رسید البته این تنها اختصاص به طیف ما و جریان چپ ندارد همه آقایان زمانی عقلشأن به مسائلی نمیرسید و بعداً درک کردند.
یعنی شما از وضعیت آزادیهای سیاسی و فرهنگی در دوران آقای هاشمی راضی بودید و مسئلهتان فقط اقتصاد بود؟ آن هم در حالی که روزنامه تحت مدیریت شما (جهان اسلام) در دوره ایشان توقیف شد...
من اینجا زیاد اصرار ندارم درباره اختلاف با آقای هاشمی بگویم اما داستان توقیف روزنامه آن بود که روزنامه ما بهویژه در حوزه اقتصاد انتقادهای زیادی به آقای هاشمی داشت و من از طریق یک راوی معتبر خبر داشتم که آقای هاشمی به کرات از روزنامه «جهان اسلام» اظهار نارضایتی کرده بود که بالاخره هم منجر به تعطیلی روزنامه شد. البته ما هنوز هم با وجود گذشت زمان منتظر بوده و هستم که آقای هاشمی آن کملطفی را جبران کند هنوز هم ناامید نیستیم! ولی جریان روزنامه که تا آن زمان هم اولین روزنامهای هم بود که توقیف میشد؛ نشان داد تحمل ایشان به انتقاد در دوران ریاست جمهوری مقداری کم بود اما به نظر میرسد گذشت زمان تحمل آقای هاشمی را خیلی بالا برده است. ایشان در این دوران قدر آن انتقادهای منطقی آرام و مؤدبانه ما را میدانند! در واقع گذشت زمان هم را پختهتر کرده حتی آقای هاشمی را که از جمع سیاستمداران موجود پختهتر است. بناباین به جز این مسئله که میتوان آن را «کمتحملی» نامید، گمان نمیکنم در مسائل اساسی سیاسی و فرهنگی حتی در آن زمان تفاوت نظر زیادی وجود داشته است چنانکه تنها موردی که برشمردید تعطیلی یک روزنامه بود.
و البته استعفای آقای خاتمی از وزارت فرهنگ...
آن به خاطر فشارهایی بود که از طرف وجود داشت. البته این سؤال را باید از خود آقای خاتمی بپرسید اما تا جایی که من خبر دارم. فشارهای حواشی به خاطر وجود آن روند در وزارت ارشاد بر آقای هاشمی خیلی زیاد بود و منجر به آن استعفا شد.
فکر میکنید نظام در تدوام اقداماتی که در این انتخابات انجام شد، چه اقداماتی را میتواند انجام دهد تا این پیروزی تعمیق و تقویت شود؟
فر میکنم خواست مردم آن است که صدا و سیما همکاری کند. یعنی، آهنگ آن موافق با انتخابات مردم باشد چرا که مردم در این شرایط بسیار حساس به این کاندیدا رأی دادهاند. صدا و سیما باید به این رأی احترام بگذارد. نبروها و نهادهای دیگر هم که درجامعه هستند اما زیرنظر دولت قرار ندارند چه قوهقضاییه چه قوه مقننه و چه سایر نهادها همگی باید نگاه کمک و مساعدت به دولت داشته باشند، مجلس باید شأن قانونگذاری و نظارتی خود را حفظ کند. اما با نگاه رأفت و همکاری قوه قضاییه هم همواره باید در موضعگیری های خود جلوگیری از جرم باید حتیالمقدور متناسب با آن راهکارها و نگاهی که در دولت بوجود آمده؛ برخورد کند. روحانیت روحانیون، ائمه جمعه، مطبوعات و رسانهها هم میتوانند این همکاری را با دولت داشته باشند. البته نه به این معنا که همگی فقط حمایت و تأیید بیچون و چرا کننده؛ بلکه نگاهشأن این باشد که نظام بتواند کارها را پیش ببرد.
برگردیم به بحث ائتلاف. شما اشاره کردید که تجربه نیروهای سیاسی ودر همراهی دو طیف سیاسی اصلاحطلب و میانه مؤثر بود. با توجه به روند انتخابات و مسائلی که در تجمعات و سخنرانیهای انتخاباتی رخ داد؛ آیا فکر میکنید تصمیمی که نهایتاً حادث شد. مبتنی برخواست بدنه اجتماعی بود و یا صرفاً تصمیمگیران و سران سیاسی به این نقطه رسیدند؟
نخبگان احساس کردند که بدنه اجتماعی چنین نیازی دارد و برمنبای این احساس نیاز، این تصمیم را گرفتند.
این نیاز چطور احساس شد؟
با تکیه برنظرسنجیهای در ایام انتخابات ضمن آنکه اتفاقات چند سال اخیر در جامعه خیلی گویا بود. مخصوصاً یکی از مواردی که خیلی آماده بودن جامعه را نشان داد، زمانی بود که آقای هاشمی برای کاندیداتوری اعلام آمادگی کرد؛ قبل از نامنویسی. شما دیدید که در آن مقطع، واکنشهای مثبت و منفی چقدر برجسته بود. این عکسالعملها نشان داد جامعه بسیار آماده است چرا که عکسالعملهای منفی خوشبختانه ناشی از مراکز و نهادهای خاصی بود که مردم همیشه با آنها زاویه داشتهاند از طرفی، حساسیتهای مثبت مثل پاسخ مثبت حوزه قم، واکنشهای مردم و اجتماعات و... نشان میداد جامعه این انتخابات را زمینهساز تغییر و تحولی آمادگی دارد. این همان تقاضای بدنه اجتماعی است که پیامهای خود را داشت و بهطور طبیعی، برتصمیمات جمع مشاوران آقای خاتمی و خود نامزدها تأثیر گذاشت.
27301